برای این اوقات.

نوشتن، تو را جایی می‌بَرَد که می‌خواهی از آن حذر کنی.

- پاتریک اوترا

کاغذهای سفید را سیاه کردن، برایم راهی بود تا از سنگینی بارِ اتفاق خود را برهانم، چون اعترافی ناتمام.

- خاطرات خفته، پاتریک مودیانو، ترجمه‌ی الهام دارچینیان

یلداتون مبارک.?

«همیشه در من اندوهی بود. بجا مانده از حرف هایی که نتوانسته بودم تمامی آن‌ها را بر زبان بیاورم.»

ای کاش چشمانم را روی هم بگذارم تا رویاها دستانم را بگیرند؛ اوج گیریم و در آسمانی نو به پرواز درآییم، و رنج‌هایمان را به فراموشی بسپاریم.
ای کاش در خیال خود به سفر رویم و کاخ‌هایی از رویا بسازیم و شب‌هایی که در آن عشق و امید بکاریم، تا بزرگ شوند و درد و رنج‌ها را از ذهن خود محو کنیم...

- زندگی رنج است، پادکست اورسی

یه جا نوشته بود:
« پذیرفتم که ابر هستم و اگر خسته شدم،
حق دارم که ببارم. »

برای ظهور یک شعر، چند شکستگی لازم است.
اول غرور و بعد دل.
باقی واژه‌ست...

طعنه به ماجرا بزن
اسم مرا صدا بزن

قلب مرا ستاره کن
دل به ستاره ها بزن
- افشین یداللهی
- @luna_chante

یه روزهایی میان که از شدت قشنگی، باور نمی‌کنی دنیا رو...
مثل امروز.