@speed_ad : Owner
Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی
گمان مکن که جنگ تنها میان نسلهایی با عقاید و علایق متفاوت رخ میدهد، گاهی درون یک انسان صحنهی نبردی میشود که تاریخ تاب تماشا کردنش را ندارد و فرد با لبخندی دردناک سقوط و نابودی خودش را پنهان میکند.
تابهحال چشمبهراه کسی بودهای؟
انتظار مغمومترین احساسیست که آدمی لمس میکند؛ قاصدک ها را بدرقه میکند تا به جای خودش عزیز از دست رفتهاش را به آغوش بکشد، ساعتها بر نیمکتی که روزی متعلق به آنها بود مینشیند تا شاید آن سوم شخص مفرد ناگهانی از آنجا گذر کند، شبها برایش مینویسد و آرزو میکند کبوتری راه خانهاش را بلد باشد.
انتظار برای آنچه آدمی یقین دارد که ممکن نمیشود چنان تبریست که شخص بر ریشه های خودش میزند اما کهنگی دردش سبب عادت و خو گرفتن شدهاست، گویی در آغوش غم زاده شده و در میان دستانش میمیرد.
مسئله این است عزیز من که آدمی هنگام رها کردن خاطراتش ترس از بیهویتی وجودش را تسخیر میکند و دیگر نمیداند با چه چیزی به گذشتهاش متصل شود، نمیداند بیقراریاش را گردن کدام دلیل بیندازد و چگونه خودش را قانع کند.
این است که فرد را وادار به تحمل میکند؛ یک انسان غمگین که راهی به گذشته و داشتههای از دسترفتهاش داشته باشد بر درماندهی فراموشکاری که با دستان خودش تمام هویت و دقایقش را به دست باد سپرده ارجحیت دارد.
از من گذر کردی و چشمانم را چنان مادری خسته که در انتظار فرزندش به آغوش فرسودگی میرود چشم به راه گذاشتی.
معبود پرستیدنی؛
هرکس قصهی ما را شنید رنگ حزن به خودش گرفت و والدانه جویای احوالم شد، احوالی که مدتهاست سر آرام گرفتن ندارد. با اینحال بنده هرچقدر هم به تنگ بیاید و فریاد غم بزند قبلهگاهش یکی میماند و لحظهای تردید به عشقش راه نمیدهد.
-همه چیز را در خودم کشتم، عادت به نوشتنت را نتوانستم.
عادت دیرینهی آدمیست؛
امید را مهمان پر شور و شوق زندگیات میکند و برای خودش زمان میخرد، چنین تظاهر میکند که در نبودنت حضورش خالی از امکان است و تو را علت بیقراری قلبش میخواند.
با سازهای حوصلهسربرت سرمستانه میرقصد و دلت را جلد خودش میسازد، عشق را چنان شی فراوان و تمامنشدنی ارزانیات میکند و ناگهان روزی به یکباره در صدد احساساتش برمیآید و زندگیات را زیرورو میکند.
آدمیست دیگر، فاصلهی خشم و لبخندش کوتاهتر از عمر دلبستگیهاست.
شبها موجودی خیالی را به آغوش میکشم که همنام توست، چهرههایتان یکیست و پژواک صدایتان مشترک است.
چشمهایش، وای از چشمهایش که شباهتشان با دیدگانت ناگفتنیست؛ حرف میزنند، در سکوت میگریند و میخندند اما افسوس که گوشهای در این سیاهی بیانتها چیزی گواه بر تفاوتتان تلاش بر خودنمایی میکند، همان نشانهای که فریاد میزند چشمها منحصر به فرد هستند، یادآور اینکه چنان در سیاهی چشمانت آواره و حیران شدهام که پیدا شدنم ممتنعترین امر جهان است. شبها به همصحبتی با موجودی مینشینم که احساس را ضمیمهی نگاهش میکند و لبریز در سخنانش و همین کافیست تا او را همانند تو نپندارم.
مرا صدا بزن؛
بگذار لذت تولد دوباره دامنم را بگیرد و بار دیگر صدای قهقههی چشمهایم گوش آسمان را کر کند. وجود من سردرگمی را وطن خویش میداند و مدتهاست سر رفتن ندارد؛ صدایم کن تا رهایی را تجربه کنم.
تو نور و روشنی روزهای تاریک منی، تویی که سیاهی را ضمیمهی آخرین نگاهمان کردی.
@speed_ad : Owner
Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی