فضای سیاست و سیاستِ فضا

Description
جغرافیاندیشی
درباره‌ی ذاتِ سیاسیِ تولیدِ فضا می‌نویسم. با تمرکز بر فضای روزمره، وجوه مختلفِ «فضا»یی را می‌کاوم که دولت‌های پهلوی و جمهوری اسلامی در طول یک قرن تولید کرده‌اند. می‌پرسم دولت مرکزی با چه سازوکارهایی توانسته فضای خودش را تولید کند؟
Advertising
We recommend to visit

تبلیغات:👇
@ava_tab


آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii

آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei

Last updated 6 days, 19 hours ago

ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیام‌رسان‌های داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim

Last updated 2 weeks, 1 day ago

اخبار اعتراضات

برای پیام های مهم: @bashoma

Last updated 2 months, 1 week ago

2 months, 2 weeks ago
مروری بر کتاب **پیدایش ناسیونالیسم ایرانی: …

مروری بر کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی: نژاد و سیاست بی‌جاسازی نوشته‌ی رضا ضیاابراهیمی.

آیدین ترکمه

«رضا ضیاابراهیمی مورخ و استاد کینگز کالج لندن در این کتاب به مطالعهٔ برخی ایده‌های غالب دربارهٔ هویت ایرانی و، از همه مهم‌تر، به این دیدگاه می‌پردازد که بخش عمدهٔ ایرانیان هویت خود را با دوران پیش از هجوم عرب‌ها و مشخصاً با نژاد آریایی ادراک می‌کنند. این ایده‌های رایج دربارهٔ برترانگاری ایرانیان نسبت به اعراب از دید ضیاابراهیمی بخشی از نوعی ایدئولوژی ناسیونالیستی است که آن را «ناسیونالیسم بی‌جا‌ساز» می‌نامد. این ایدئولوژی مجموعه‌ای از چند ایدهٔ اصلی است، از جمله اینکه ایران یک ملت ازلی است که دست‌کم از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون بی‌انقطاع وجود داشته است. دیگر اینکه ذات و شکوه ایران را باید در عصر طلاییِ پیشااسلامی جست. سوم اینکه ناکامی‌ها و انحطاط ایران را باید به اسلام نسبت داد که عرب‌ها به زورِ شمشیر بر ایرانیان تحمیل کردند. و در نهایت این که ایرانی‌ها از نژاد آریایی‌ و بنابراین خویشاوند اروپاییان‌ و کاملاً از عرب‌ها متمایزند.
استدلال اصلی کتاب این است که این ناسیونالیسم بی‌جاساز نوعی ایدئولوژی مدرن است که در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یعنی در اواخر دوران قاجار، و در بین دهه‌های ۱۸۶۰ تا ۱۸۹۰ (۱۲۳۹ تا ۱۲۶۹ شمسی) شکل گرفته است. همین ایدئولوژی بعدتر به ایدئولوژی رسمی دولت‌های پهلوی بین سال‌های ۱۹۲۵ تا ۱۹۷۹ (۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ شمسی) تبدیل شد. در واقع در دوران پهلوی است که با تدریس تاریخ و جغرافیا ذیل برنامهٔ درسی ملی که برای چند دهه در جریان بوده است فهمی از تاریخ، ملت، و نژاد ایرانی ترویج و گسترانده شده است.»

برای خواندن متن اینجا کلیک کنید.
(این مرور بیش از سه سال پیش نوشته شده بود و به تازگی منتشر شده است).

3 months, 1 week ago

"The objective reference should be especially clear in the case of beliefs. What makes something a belief and not an image or an itch or a tapeworm is that it is a claim that a particular state of affairs holds. It is therefore very strange that some people can say that certain statements – for example, the Christian creeds – ‘don’t make claims about what is objectively so, they express beliefs’. Normally, to express a belief is to make a claim about what is objectively so."

Andrew Collier

4 months ago

#مارکس در مانیفست می‌گوید مسئله‌ی سوسیالیست‌ها نه الغای #مالکیت شخصی بلکه تغییر سرشت اجتماعی آن است. به این معنا، مالکیت شخصی باید سرشت #طبقاتی خود را از دست بدهد.

دیالکتیک جدید و سرمایه‌ی مارکس، کریستوفر جی آرتور، ترجمه‌ی فروغ اسدپور، ص 181

8 months, 3 weeks ago

#شهرک‌سازی و جابجاییِ جمعیت، سازوکاری کلیدی در #تصرف_زمین بلوچ‌ها و تداوم #استعمار داخلی است.

طرح‌های توسعه‌ی شهری/منطقه‌ای از دوران پهلوی تا جمهوری اسلامی، نقشی انکارناپذیر در پیشبرد این شهرک‌سازی‌ها و ویران‌کردن محیط زیستِ بومیان داشته‌اند.

#طرح_توسعه‌ی_مکران
#آمایش_سرزمین

8 months, 3 weeks ago

فارس‌ها و «ایران»

در گفتمان غالب عموما تاکید می‌شود که چیزی به نام قوم یا ملت فارس وجود ندارد. واقعیت‌های روزمره اما نقضِ این ادعا را نشان می‌دهند. قوم یا ملت فارس یک واقعیت برساخته‌ی تاریخی است. اگر هم برای مثال در ابتدای شکل‌گیری دولت ملی چیزی به نام ملت یا قوم فارس وجود نداشت، در حال حاضر، پس از بیش از صد سال از آغاز فرایند تکوین و تحول دولت ملی، یک ملت/قومِ فارسِ تثبیت‌شده داریم که شامل غیرفارس‌های ادغام‌شده در فرهنگ/جهان‌بینیِ فارسی هم می‌شود. اگر به آنچه در سطح زندگی روزمره رخ می‌دهد توجه کنیم لحظه‌های بسیاری را می‌یابیم که بیانگر انکار سیستماتیک وجود غیرفارس‌ها در ایران از سوی فارس‌ها است.

دیروز داشتم با چند دوست عربِ غیرایرانی‌ام صحبت می‌کردم. دیدم یکی از دوستان عرب احوازی‌ام هم نزدیک ماست. صدایش کردم و خواستم او را با دوستان عربِ غیرایرانی‌ام آشنا کنم. این دوستان نمی‌دانستند که بخشی از جمعیت ایران عرب هستند. در نتیجه وقتی داشتند حدس می‌زدند که این دوست من ممکن است عربِ کجا باشد همه‌ی کشورهای عرب را نام بردند اما اشاره‌ای به ایران یا احواز نکردند. همزمان یکی از ایرانیانی که خودش را فارس می‌خواند نیز به جمع پیوسته بود. او وقتی فهمید دوستِ عربِ احوازی من فارسی هم بلد است شروع کرد فارسی با او حرف زدن. این ایرانیِ فارس شوکه شده بود که ما در ایران عرب داریم و از دوست احوازی‌ام می‌پرسید چطور زبان عربی را یاد گرفته؟ دوست احوازی من در پاسخ گفت زبان مادری من عربی است! و فارسی را هم از مجرای نظام آموزشی مرکزگرا فراگرفته است. دوستان عرب غیرایرانی هم متعجب بودند که این دوست اهوازی من چطور این قدر خوب عربی حرف می‌زند!

به نظرم مواجهات روزمره‌ی اینچنینی به روشنی نشان می‌دهند که استعمار داخلی در ایران تا چه حد ریشه‌دار است. اکثر کسانی که فرهنگِ فارسی را از مجرای نظام آموزشیِ تک‌زبانی و سرکوب‌گرِ دولتِ ملیِ ایران درونی کرده‌اند ایران را معادل با فارس می‌دانند. از همین رو بسیار مهم است که بیش از پیش بر تفاوت فارس/پرژن و ایران تاکید کنیم و یادآوری کنیم که این‌ها معادل نیستند. ایران ملکِ طلقِ فارس‌ها نیست. تعریفِ «ایران» هم صرفن حوزه‌ی تخصصیِ فارس‌ها و یا نهادهای مروج ایران‌گرایی و فارسی
نیست.

مساله اما صرفا به مواجهات روزمره محدود نیست. ما با یک فرایند سیستماتیکِ فارسی‌سازی به دست دولت مرکزی مواجه بوده و هستیم؛ فرایندی که از شروعش بیش از ۱۰۰ سال می‌گذرد. یکی از مهم‌ترین رسانه‌ها/ابزارها برای عملی‌سازیِ این فارسی‌سازیِ تحمیلی ترجمه است. کافی است نگاهی بی‌اندازیم به کتاب‌هایی که برای مثال در دوران پهلوی با پشتیبانیِ نهادهایی مانند بنیاد فرهنگ ایران منتشر شده است. این روند در جمهوری اسلامی هم تداوم یافته است. بسیاری از این کتاب‌ها ترجمه‌هایی از زبان‌های دیگر از جمله از زبان عربی است. بخش عمده‌ی روشنفکران/مترجمانی که دست به ترجمه و تصحیح زده‌اند نیز تداوم‌بخش و تقویت‌کننده‌ی فرایند فارسی‌سازی و یک‌دست‌سازیِ ناسیونالیستیِ فرهنگ بوده‌اند.

کتاب‌های متعددی وجود دارد (مانند مقدمه‌ی ابن خلدون) که مترجم در آن‌ها صراحتن واژگانی مانند عجم و فرس را به ایران ترجمه کرده‌اند. محمدپروین گنابادی برای مثال عراق عجم را به عراق ایران برگردانده است. یا در مثالی دیگر محمود مهدوی دامغانی در ترجمه‌ی کتاب اخبار الطوال هم فرس و هم عجم را به ایرانی ترجمه کرده است. او التاریخ الفارسی را هم به تاریخ ایرانیان برگردانده است. این‌ها البته فقط مشتی نمونه‌ی خروار و همگی به رغم این واقعیت هستند که سال‌ها قبل از این ترجمه‌ها افرادی مانند نجم‌الدوله صراحتن فارس‌ها را از عرب‌ها، تورکمن‌ها، بلوچ‌ها، کوردها و ... متمایز می‌دانستند.

We recommend to visit

تبلیغات:👇
@ava_tab


آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii

آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei

Last updated 6 days, 19 hours ago

ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیام‌رسان‌های داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim

Last updated 2 weeks, 1 day ago

اخبار اعتراضات

برای پیام های مهم: @bashoma

Last updated 2 months, 1 week ago