Anarchy of words

Description
سورآلیسم اتفاق مورب کلمه بود
Advertising
We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 10 months ago

رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»

News & media website

تازه‌ترین اخبار ایران و جهان

ارتباط با ما :
@pezhvakads

اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Last updated 2 weeks, 3 days ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌
‌ ‌
‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌??? : @mobsec_ads

??? : @sudosup_bot

Last updated 2 months, 3 weeks ago

2 months ago

موجودات تنها به این دلیل می‌میرند که به دنیا بیایند، مانند رفتارِ آلتِ مردانه که بدن‌ها را تنها به این دلیل ترک می‌کند که به آن‌ها وارد شود.
   ‏━━━━━━━━
ژرژ_باتای

2 months, 1 week ago

_یکی از حضار شرکت‌کننده در لوگوس کلاب (مسابقه ای بین روشن‌فکران با یک‌ موضوعیت تعیین شده برای بیان نظریه‌هایشان که طبق قانون باشگاه باید دوبند از انگشتان دست چپ بازنده قطع شود):
من اگر بودم به سبک دریدا این کار را می‌کردم؛ کل فحوای کلام را می‌شکافتم، توضیح می‌دادم که گفت‌گو شخصی‌تر از متن یا نامه نیست چون هیچ‌کس، وقتی که حرف می‌زند یا گوش می‌دهد، هرگز واقعا نمی‌داند کیست و مخاطبش چه کسی‌ست. فحوای کلام هرگز وجود ندارد، خدعه‌ای پیش‌پاافتاده است که فقط نادان‌ها را فریب می‌دهد، بافت وجود ندارد: مسیر این است. (ص۲۸۶)
_بایار از جودیت می‌خواهد که برایش تفاوت کنش غیرمعنایی و کنش تاثیری را توضیح بدهد. جودیت می‌گوید: کنش غیرمعنایی خودش همان‌چیزی‌ست که انجام می‌شود در حالی که کنش تاثیری تاثیراتی دارد که نباید با کنش گفتاری اشتباه شود. "مثلا اگر از شما بپرسم: فکر می‌کنید طبقه‌ی بالا اتاق خالی هست؟ واقعیتِ غیرِمعناییِ عینیِ ابرازنشده در سوال این است که دارم شما را تور می‌کنم، پیشنهادم برایتان جذاب است؟ اگر متوجه دعوت من بشوید کنش غیرمعنایی موفق است (با موفقیت تحقق‌یافته است). اما کنش تاثیری محقق نمی‌شود مگر اینکه همراه با من بیایید توی اتاق. تفاوتش ظریف است، نیست؟ ضمنا، همیشه هم‌ ثابت نیست. (ص۱۵۴)
_وقتی که اخلاقیات، به حق یا به اشتباه، قوانین را نقض کرده‌اند بهتر است که قوانین راکد بمانند.
(رمون_آرون؛ص ۲۱۸)
_جمله‌ها را که سر‌هم می‌کنم، آیا واقعا منم که حرف می‌زنم؟ چگونه کسی همیشه می‌تواند چیزی اصیل و شخصی و منحصر‌به‌فرد به زبان بیاورد وقتی که مشخصا زبان ما را وامی‌دارد که از گنجینه‌ای از واژه‌ها (گنجینه‌ی کذاییِ زبان) برداشت کنیم که از قبل وجود داشته است؟ آن‌هم وقتی تحت‌تاثیر این حجم از عوامل بیرونی هستیم: زمانه، کتاب‌هایی که می‌خوانیم و جبرهای اجتماعی فرهنگی‌مان، ادا و اصول‌های زبانی‌مان که چنان ارزشمندند که هویت ما را می‌سازند (به‌قول معروف خود را بزک می‌کنیم)،  سخنرانی‌هایی که به همه شکل‌های ممکن و متصور، مدام در معرض آن‌ها هستیم. کیست که هرگز مچ دوست یا والد یا همکار یا پدرزنش را در حین تکرار تقریبا کلمه‌به‌کلمه‌ی استدلالی نگرفته باشد که در روزنامه خوانده یا از تلویزیون دیده، انگار ‌حرف خودش است، گویی که این سخنرانی را به تصرف خودش درآورده. در حالی که همان جمله‌ها، همان لفاظی‌ها، همان پیش‌فرض‌ها، همان لحن‌های غضب‌آلود، همان لحن آگاهانه طوری بازتولید شده که انگار واسطه‌‌ی ساده‌ای نبوده که نوشته‌ی روزنامه‌ای را غیرمستقیم  به زبان آورده، آن‌هم وقتی خود روزنامه، حرف‌های سیاستمداری را تکرار کرده و آن سیاستمدار هم خودش آن را در کتابی خوانده که نویسنده‌ای داشته و همین‌طور تا آخر. (سخنرانی ژاک دریدا در مقابل جان سرل در جلسه‌ی لوگوس کلاب؛ص ۲۸۰)
   ‏ ━━━━━━━━━━━
گزیده مطالعات؛«نقش هفتم زبان»
لوران_بینه

2 months, 1 week ago

لوران بینه در این رمان به بهانه‌ی اینکه بالاخره "چه کسی رولان بارت را کشت؟" با درهم آمیختن واقعیت و خیال گام به دنیای روشن‌فکران مشهور سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ میگذارد و از این رهگذر، خواننده را در جریان زندگیِ روشن‌فکریِ آن دوره، اختلافات، رقابت‌ها، حسادت‌ها، روابط و تمایلات جنسی وووو قرار می‌دهد و از بسیاری از روشن‌فکران تقدس‌زدایی می‌کند.
بینه در گفت‌و‌گویی می‌گوید: می‌خواستم ارتباط پیچیده‌ی بین واقعیت و خیال را در این رمان نشان بدهم و واقعیت تاریخی را به بازی بگیرم. پیش از نوشتن رمان، کار تحقیقیِ دقیقی انجام دادم چون خیلی دوست دارم در بازسازیِ تاریخیِ وقایع بسیار وفادار باشم. برای من همه‌ی افراد حاضر در قصه (میشل فوکو، ژولیا کریستوا، دریدا، فیلیپ سولرس، ژان‌پل‌سارتر، هلن سیسکو، لویی آلتوسر، ژیل دلوز، ژاک لکان، اومبرتو اکو، رومن یاکوبسن، لوران فابیوس، جک لانگ      ) ، چه واقعی، چه زنده، چه مرده، چه خیالی، شخصیت‌های رمان بودند و به این توجه نداشتم که خوانندگان، بسیاری از آن‌ها را می‌شناسند.
محوریت اصلی رمان بر اساس حادثه تصادف رولان بارت است، ضمن اینکه دقیقا در روزی دچار این حادثه می‌شود که از میهمانی ناهاری با فرانسوا میتران، یکی از نامزدهای انتخاب ریاست جمهوری، به دفتر کارش باز می‌گردد.
بارت همراه خود سندی داشته که ممکن است حادثه‌ی تصادف قتلی برنامه ریزی شده باشد.
سندی که امنیت ملی فرانسه را به خطر می‌اندازد.
نام سند "نقش هفتم زبان" است که در ادامه‌ی نقش‌های ششگانه‌ی "رومن یاکوبسن" زبان‌شناس روس نوشته شده و به دست رولان بارت سپرده شده است. نقش‌های شش‌گانه زبان نوشته‌ی یاکوبسن به شرح زیر است:

4 months, 3 weeks ago

یاد جمله‌ای از ژرژ باتای افتادم که می‌گوید: «اما مرگ ناگهان نشان می‌دهد که جامعه‌‌ی موجود دروغ می‌گوید»
ژرژ باتای ایده‌ی "مرگ به عنوان پوشش" را در کتابش به نام The Rebel مطرح کرده است. او در این کتاب به بررسی مفهوم مرگ و تأثیر آن بر فرهنگ و جامعه پرداخته و بیان کرده است که چگونه مرگ می‌تواند به عنوان یک نماد برای تحولات و تغییرات اجتماعی و سیاسی استفاده شود.
باتای معتقد بود که مرگ، به عنوان یک نماد برای انقلاب و تغییر، می‌تواند انسان‌ها را به اعمال قهرمانانه و ایدئالیستی ترغیب کند. او این مفهوم را به شکلی بسیار فلسفی و انتزاعی بیان کرده که مرگ انسان نشان می‌دهد که جوامع و انسان‌ها دروغ می‌گویند و به واقعیت‌های زندگی پشت پرده پوشیده‌اند. این ایده می‌تواند برای مرگ دیکتاتورها و سران اول شخص مملکت نیز صدق کند. زیرا مرگ این افراد ممکن است نشان دهنده‌ی این باشد که آن‌ها همانند دیگر افراد، نمی‌توانند قوانین طبیعت را نقض کنند و در نهایت با مرگ مواجه می‌شوند. به علاوه، مرگ این افراد می‌تواند نقطه‌ی عطفی برای تغییرات و تحولات در کشورها و جوامع آن‌ها باشد.

4 months, 3 weeks ago

هدف موجود زنده، مردن به شیوه‌ی خود است.
   ‏━━━━━━━
آدام_فیلیپس

4 months, 3 weeks ago

جی‌اف_هلد در صفحه‌ی ۲۳۰ «جامعه مصرفی» می‌گوید: کافی‌ست یک‌ چتر معمولی را به آسمان بلند کرد تا از آن نمادی برای آلت تناسلی مردانه ساخته شود.

6 months, 2 weeks ago

حضور درد به معنای فقدان جهان است، همان جهان آشنای محتواهای ذهنی، قدرت عمل و معنا؛ و فقدان درد، یعنی حضور جهان.
دچار درد شدن، باعث می‌شود با هر چیز دیگر به‌جز خودِ درد نوعی فاصله ایجاد شود. در همان حال که درد هرگونه تلاش برای گشودگی به‌سوی جهان را در همان لحظه‌ی نخست درجا می‌کُشد و به دام حضورِ بی‌امانِ خود می‌افکند، خودِ درد نیز قصد خاموش شدن ندارد.
اگر در مجموعه احساساتی که از خودم نشان می‌دهم، خودم را و وجه متمایز شخصی‌ام را تشخیص ندهم، آنگاه باید این را نشانه‌ای دانست از این‌که در رابطه‌ی من با خودم اشکالی بسیار جدی وجود دارد.
افسردگی یعنی مالیخولیا در جامعه‌ای که همگان برابر و آزاد هستند؛ افسردگی یک‌ بیماریِ فرداعلا در دموکراسی‌ها و اقتصادهای مبتنی بر بازار است. (آلن ارنبرگ)
تقابل بین انتقالِ درد و دگرگونیِ درد روانی منطبق بر تقابل بین بربریت و فرهنگ است.(اسواین هاوزیرد)
   ‏━━━━━━━━━━━
گزیده‌ی مطالعات «فلسفه درد»
آرنه_یوهان_وتلسن

6 months, 2 weeks ago

چرا شکنجه همیشه با بازجویی همراه است؟  زیرا آن‌چه با آن روبرو هستیم این است که قربانی شخصی‌ست که یا مقاومت به‌خرج می‌دهد یا خیانت می‌کند، کسی‌ست که یا قوی‌ست یا ضعیف، کسی‌ست که یا می‌تواند درد زیادی را تحمل کند یا تحمل چندانی در برابر درد ندارد، کسی‌ست که یا ایثارگرانه دردناکترین تنش‌ها را تاب می‌آورد تا دیگران به دام نیفتند یا کسی‌ست که وقتی قدری درد را حس می‌کند تسلیم می‌شود و هراسش بابت آسیب بدنی یا از دست ‌دادنِ آسایش بر هرچیز دیگر سایه می‌افکند. خلاصه این‌که ما در مقام ناظران بیرونی که از چشم جامعه به ماجرا می‌نگریم، در این نوع کاربرد زبانیِ آکنده از بار اخلاقی سهیم هستیم؛ زبانی که هنگام صحبت و ارزیابیِ قربانی و تلاش یا عملکرد فرد قربانی _تحت آنچه شرایط غیرانسانی می‌خوانیم، بی‌آنکه جدیتِ آن را اصلا درک کنیم_ بکار می‌بریم. بنابراین پاسخ سوالی که پرسیدیم این است که کارکردِ بازجویی به‌طور کلی و مشخصا اعتراف این است که مانع درگیری و مشغولیتِ خودانگیخته‌ی ما با دردِ واقعیِ قربانی شود و آن را به شکل نوعی همدلی یا ترحم درنیاورد.

6 months, 3 weeks ago

کلمات‌ است که تن را پوست می‌کند

6 months, 3 weeks ago

موریس بلانشو در مقدمه‌ی کتاب «لذت خیانت» می‌نویسد: مترجم عذاب می‌کشد. او نمی‌داند صدایی که در ذهن اوست متعلق به متنِ اصل است یا خودِ او. گویی همواره شکافی میان مغز و دهان او وجود دارد‌.
و جانسن در صفحه ۱۳۰ همین کتاب می‌گوید: ترجمه باید لطمه‌ای به متنِ اصل بزند و حتی آن را چنان آلوده کند که متنِ اصل بتواند بخشی از ترجمه‌پذیری خود را تحقق بخشد.
و تنها ترجمه می‌تواند خیانت کند، بدون اینکه لزوما تضادی را القا کند که از آن دور می‌شود. و ترفند بنیادی فلسفه این است که به ما بباوراند خودِ فلسفه رسانه‌ای را از پیش تعیین می‌کند تا به‌واسطه‌ی آن مترجمان و پس از ایشان، خوانندگان، دست به قضاوت بزنند.
و نیز دومان‌ «لذت خیانت» ص ۱۳۶:  ترجمه یگانه فرمی‌ست که وظیفه‌ی خاصِ نظارت بر لحظه‌ی پختگی و بلوغ زبانِ بیگانه و دردهای هولناکِ تولد زبانِ خویش، به او محول گشته است.
و در اخر بقول ژاک دریدا  تنها در هنگام ترجمه است که شقاق میان "زهر" و "پادزهر" آشکار می‌شود.
  ‌‏━━━━━━━━━━━
گزیده مطالعات «لذت خیانت»

We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 10 months ago

رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»

News & media website

تازه‌ترین اخبار ایران و جهان

ارتباط با ما :
@pezhvakads

اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Last updated 2 weeks, 3 days ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌
‌ ‌
‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌??? : @mobsec_ads

??? : @sudosup_bot

Last updated 2 months, 3 weeks ago