Anarchy of words

Description
سورآلیسم اتفاق مورب کلمه بود
Advertising
We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 11 months, 2 weeks ago

رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»

News & media website

تازه‌ترین اخبار ایران و جهان

ارتباط با ما :
@pezhvakads

اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Last updated 2 months ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌

‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads

𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot

Last updated 1 month ago

3 weeks, 1 day ago

الیاس_خوری در کتاب "دروازه‌ی خورشید" صفحه‌ی ۵۷۸ می‌نویسد: «وقتی کسی که دوستش داریم می‌میرد، چیزی در ما می‌میرد. زندگی همین است، زنجیرهٔ درازی از مردن. دیگران می‌میرند و چیزهایی در ما می‌میرد؛ کسانی که دوستشان داریم می‌میرند و باعث می‌شوند بعضی از اعضای بدن ما هم بمیرد. آدم منتظر مرگ خودش نمی‌ماند، بلکه با آن زندگی می‌کند.
آدم در درون خودش با مرگ دیگران زندگی می‌کند و وقتی به مرگ خودش می‌رسد، بخش اعظمِ خودش را از دست داده و دیگر چیز زیادی نمانده است.»
   ‏━━━━━━━━━━━
  سوگوار مادرم شدم
اول_نوامبر

3 weeks, 4 days ago

فیلم کوتاه «تولدت مبارک» به کارگردانی گاسپار پالاسیو، با ساختار یک دقیقه‌ای خود، نشان می‌دهد که چگونه می‌توان در زمان کوتاه، داستانی پر از تنش و احساسات را روایت کرد.شخصیت اصلی زن، با سورپرایز کردن همسرش، به نوعی نماد عشق و توجه است؟ یا خیر؟
هنگامی که صدای ساختگی آژیر خطر به گوش می‌رسد، رفتارهای غیرمنتظره‌ای از شخصیت‌ها بروز می‌کند.تلنگری که برای بروز ناخودآگاه کافیست.سبک پردازی در یک اثر هنری، که متمایز از سبک است گویای احساسات ضد و نقیضی (محبت در تضاد با تحقیر، توجه و وسواس در تضاد با کنایه) نسبت به دستمایه‌ی هنر است. این‌گونه احساسات ضد نقیض با حفظ فاصله‌ی شخصی از موضوع رفع و رجوع می‌شوند و چنین فاصله‌ای هم فقط با لعابی بلاغی که همان سبک پردازی باشد به دست می‌آید.
بدون شک در فرهنگی که عهد کرده هنرش، سودی اخلاقی داشته باشد، غرابت‌های هنر سبک پردازی شده اسباب موجه و ارزشمندی را برای رضایت خاطر! به بار می‌اورد.
هنر سبک پردازی شده هنر زیاده روی‌ها و فقدان هماهنگی ست.
سانتاگ بر این باور است که فرم و محتوا باید به طور همزمان در یک اثر هنری وجود داشته باشند. چیزی که در کاربرد امروزی مفهوم سبک مدام خودش را نشان می دهد همان تقابل بین محتوا و فرم است.
در «تولدت مبارک»، کارگردان با استفاده از فرم کوتاه و فشرده، محتوا را  منتقل می‌کند. انتخاب یک دقیقه زمان، به نوعی چالش برای روایت داستان است، اما این انتخاب زمانی، طغیان و فروکش  احساسات و تنش‌های درونی شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد. در این فیلم، واکنش‌های طبیعی شخصیت‌ها در مواجهه با خطر، حس واقع‌گرایی را القا می‌کند. این واقع‌گرایی نه تنها بر اساس دیالوگ‌ها، بلکه از طریق زبان بدن و احساسات چهره‌ها  منتقل می‌شود. طبق نظریه اجتماعی پیر بوردیو که به تأثیرات اجتماعی بر رفتار انسان‌ها توجه دارد. در این فیلم، ساختار خانواده و نقش پدر خانواده به عنوان محافظ و مسئولیت‌پذیر، تحت تأثیر انتظارات اجتماعی قرار دارد و این انتظارات ممکن است او را به واکنش‌هایی سوق دهد که با هنجارهای اجتماعی در تضاد است.
چنان‌که رولان بارت هم در نظریه زیبایی‌شناسی بر اهمیت نشانه‌ها و سمبل‌ها در هنر تأکید دارد؛ آژیر خطر نیز به عنوان یک نشانه قوی در فیلم عمل می‌کند که نه تنها تهدید را نشان می‌دهد بلکه به نوعی نماد اضطراب جمعی  هست. این نشانه‌ها بیننده را به تفکر درباره‌ی مفهوم امنیت و خطر دعوت می‌کنند و نیز محیط پناهگاه که به عنوان مکانی برای حفاظت، تضاد بین امنیت و ناامنی را به تصویر می‌کشد.
فیلم «تولدت مبارک» طبق نظریات روانکاوانه فروید و ناخودآگاه انسانی قابلیت تأویل دارد.
طی نقدهای کاملا علمی و به دور از احساسات می شود به میزان قابلیت "expressiveness" یا به عبارتی به میزان "ارج و قرب بیانگری" در آثار هنری پی برد.
    ‏━━━━━━━━
شهیا_مفرح

1 month ago

وقتی حتی همین حیاتی‌ترین آزادی هم از کسی گرفته می‌شود، یعنی آزادی این که هنگام قضای حاجت از دیگران فاصله بگیرد، هر آزادی دیگری بی ارزش و بنابراین زندگی بی معنی است.
   ‏━━━━━━━━━
پاتریک_زوسکیند

3 months, 2 weeks ago

موجودات تنها به این دلیل می‌میرند که به دنیا بیایند، مانند رفتارِ آلتِ مردانه که بدن‌ها را تنها به این دلیل ترک می‌کند که به آن‌ها وارد شود.
   ‏━━━━━━━━
ژرژ_باتای

3 months, 3 weeks ago

_یکی از حضار شرکت‌کننده در لوگوس کلاب (مسابقه ای بین روشن‌فکران با یک‌ موضوعیت تعیین شده برای بیان نظریه‌هایشان که طبق قانون باشگاه باید دوبند از انگشتان دست چپ بازنده قطع شود):
من اگر بودم به سبک دریدا این کار را می‌کردم؛ کل فحوای کلام را می‌شکافتم، توضیح می‌دادم که گفت‌گو شخصی‌تر از متن یا نامه نیست چون هیچ‌کس، وقتی که حرف می‌زند یا گوش می‌دهد، هرگز واقعا نمی‌داند کیست و مخاطبش چه کسی‌ست. فحوای کلام هرگز وجود ندارد، خدعه‌ای پیش‌پاافتاده است که فقط نادان‌ها را فریب می‌دهد، بافت وجود ندارد: مسیر این است. (ص۲۸۶)
_بایار از جودیت می‌خواهد که برایش تفاوت کنش غیرمعنایی و کنش تاثیری را توضیح بدهد. جودیت می‌گوید: کنش غیرمعنایی خودش همان‌چیزی‌ست که انجام می‌شود در حالی که کنش تاثیری تاثیراتی دارد که نباید با کنش گفتاری اشتباه شود. "مثلا اگر از شما بپرسم: فکر می‌کنید طبقه‌ی بالا اتاق خالی هست؟ واقعیتِ غیرِمعناییِ عینیِ ابرازنشده در سوال این است که دارم شما را تور می‌کنم، پیشنهادم برایتان جذاب است؟ اگر متوجه دعوت من بشوید کنش غیرمعنایی موفق است (با موفقیت تحقق‌یافته است). اما کنش تاثیری محقق نمی‌شود مگر اینکه همراه با من بیایید توی اتاق. تفاوتش ظریف است، نیست؟ ضمنا، همیشه هم‌ ثابت نیست. (ص۱۵۴)
_وقتی که اخلاقیات، به حق یا به اشتباه، قوانین را نقض کرده‌اند بهتر است که قوانین راکد بمانند.
(رمون_آرون؛ص ۲۱۸)
_جمله‌ها را که سر‌هم می‌کنم، آیا واقعا منم که حرف می‌زنم؟ چگونه کسی همیشه می‌تواند چیزی اصیل و شخصی و منحصر‌به‌فرد به زبان بیاورد وقتی که مشخصا زبان ما را وامی‌دارد که از گنجینه‌ای از واژه‌ها (گنجینه‌ی کذاییِ زبان) برداشت کنیم که از قبل وجود داشته است؟ آن‌هم وقتی تحت‌تاثیر این حجم از عوامل بیرونی هستیم: زمانه، کتاب‌هایی که می‌خوانیم و جبرهای اجتماعی فرهنگی‌مان، ادا و اصول‌های زبانی‌مان که چنان ارزشمندند که هویت ما را می‌سازند (به‌قول معروف خود را بزک می‌کنیم)،  سخنرانی‌هایی که به همه شکل‌های ممکن و متصور، مدام در معرض آن‌ها هستیم. کیست که هرگز مچ دوست یا والد یا همکار یا پدرزنش را در حین تکرار تقریبا کلمه‌به‌کلمه‌ی استدلالی نگرفته باشد که در روزنامه خوانده یا از تلویزیون دیده، انگار ‌حرف خودش است، گویی که این سخنرانی را به تصرف خودش درآورده. در حالی که همان جمله‌ها، همان لفاظی‌ها، همان پیش‌فرض‌ها، همان لحن‌های غضب‌آلود، همان لحن آگاهانه طوری بازتولید شده که انگار واسطه‌‌ی ساده‌ای نبوده که نوشته‌ی روزنامه‌ای را غیرمستقیم  به زبان آورده، آن‌هم وقتی خود روزنامه، حرف‌های سیاستمداری را تکرار کرده و آن سیاستمدار هم خودش آن را در کتابی خوانده که نویسنده‌ای داشته و همین‌طور تا آخر. (سخنرانی ژاک دریدا در مقابل جان سرل در جلسه‌ی لوگوس کلاب؛ص ۲۸۰)
   ‏ ━━━━━━━━━━━
گزیده مطالعات؛«نقش هفتم زبان»
لوران_بینه

3 months, 3 weeks ago

لوران بینه در این رمان به بهانه‌ی اینکه بالاخره "چه کسی رولان بارت را کشت؟" با درهم آمیختن واقعیت و خیال گام به دنیای روشن‌فکران مشهور سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ میگذارد و از این رهگذر، خواننده را در جریان زندگیِ روشن‌فکریِ آن دوره، اختلافات، رقابت‌ها، حسادت‌ها، روابط و تمایلات جنسی وووو قرار می‌دهد و از بسیاری از روشن‌فکران تقدس‌زدایی می‌کند.
بینه در گفت‌و‌گویی می‌گوید: می‌خواستم ارتباط پیچیده‌ی بین واقعیت و خیال را در این رمان نشان بدهم و واقعیت تاریخی را به بازی بگیرم. پیش از نوشتن رمان، کار تحقیقیِ دقیقی انجام دادم چون خیلی دوست دارم در بازسازیِ تاریخیِ وقایع بسیار وفادار باشم. برای من همه‌ی افراد حاضر در قصه (میشل فوکو، ژولیا کریستوا، دریدا، فیلیپ سولرس، ژان‌پل‌سارتر، هلن سیسکو، لویی آلتوسر، ژیل دلوز، ژاک لکان، اومبرتو اکو، رومن یاکوبسن، لوران فابیوس، جک لانگ      ) ، چه واقعی، چه زنده، چه مرده، چه خیالی، شخصیت‌های رمان بودند و به این توجه نداشتم که خوانندگان، بسیاری از آن‌ها را می‌شناسند.
محوریت اصلی رمان بر اساس حادثه تصادف رولان بارت است، ضمن اینکه دقیقا در روزی دچار این حادثه می‌شود که از میهمانی ناهاری با فرانسوا میتران، یکی از نامزدهای انتخاب ریاست جمهوری، به دفتر کارش باز می‌گردد.
بارت همراه خود سندی داشته که ممکن است حادثه‌ی تصادف قتلی برنامه ریزی شده باشد.
سندی که امنیت ملی فرانسه را به خطر می‌اندازد.
نام سند "نقش هفتم زبان" است که در ادامه‌ی نقش‌های ششگانه‌ی "رومن یاکوبسن" زبان‌شناس روس نوشته شده و به دست رولان بارت سپرده شده است. نقش‌های شش‌گانه زبان نوشته‌ی یاکوبسن به شرح زیر است:

6 months, 1 week ago

یاد جمله‌ای از ژرژ باتای افتادم که می‌گوید: «اما مرگ ناگهان نشان می‌دهد که جامعه‌‌ی موجود دروغ می‌گوید»
ژرژ باتای ایده‌ی "مرگ به عنوان پوشش" را در کتابش به نام The Rebel مطرح کرده است. او در این کتاب به بررسی مفهوم مرگ و تأثیر آن بر فرهنگ و جامعه پرداخته و بیان کرده است که چگونه مرگ می‌تواند به عنوان یک نماد برای تحولات و تغییرات اجتماعی و سیاسی استفاده شود.
باتای معتقد بود که مرگ، به عنوان یک نماد برای انقلاب و تغییر، می‌تواند انسان‌ها را به اعمال قهرمانانه و ایدئالیستی ترغیب کند. او این مفهوم را به شکلی بسیار فلسفی و انتزاعی بیان کرده که مرگ انسان نشان می‌دهد که جوامع و انسان‌ها دروغ می‌گویند و به واقعیت‌های زندگی پشت پرده پوشیده‌اند. این ایده می‌تواند برای مرگ دیکتاتورها و سران اول شخص مملکت نیز صدق کند. زیرا مرگ این افراد ممکن است نشان دهنده‌ی این باشد که آن‌ها همانند دیگر افراد، نمی‌توانند قوانین طبیعت را نقض کنند و در نهایت با مرگ مواجه می‌شوند. به علاوه، مرگ این افراد می‌تواند نقطه‌ی عطفی برای تغییرات و تحولات در کشورها و جوامع آن‌ها باشد.

6 months, 1 week ago

هدف موجود زنده، مردن به شیوه‌ی خود است.
   ‏━━━━━━━
آدام_فیلیپس

6 months, 1 week ago

جی‌اف_هلد در صفحه‌ی ۲۳۰ «جامعه مصرفی» می‌گوید: کافی‌ست یک‌ چتر معمولی را به آسمان بلند کرد تا از آن نمادی برای آلت تناسلی مردانه ساخته شود.

8 months ago

حضور درد به معنای فقدان جهان است، همان جهان آشنای محتواهای ذهنی، قدرت عمل و معنا؛ و فقدان درد، یعنی حضور جهان.
دچار درد شدن، باعث می‌شود با هر چیز دیگر به‌جز خودِ درد نوعی فاصله ایجاد شود. در همان حال که درد هرگونه تلاش برای گشودگی به‌سوی جهان را در همان لحظه‌ی نخست درجا می‌کُشد و به دام حضورِ بی‌امانِ خود می‌افکند، خودِ درد نیز قصد خاموش شدن ندارد.
اگر در مجموعه احساساتی که از خودم نشان می‌دهم، خودم را و وجه متمایز شخصی‌ام را تشخیص ندهم، آنگاه باید این را نشانه‌ای دانست از این‌که در رابطه‌ی من با خودم اشکالی بسیار جدی وجود دارد.
افسردگی یعنی مالیخولیا در جامعه‌ای که همگان برابر و آزاد هستند؛ افسردگی یک‌ بیماریِ فرداعلا در دموکراسی‌ها و اقتصادهای مبتنی بر بازار است. (آلن ارنبرگ)
تقابل بین انتقالِ درد و دگرگونیِ درد روانی منطبق بر تقابل بین بربریت و فرهنگ است.(اسواین هاوزیرد)
   ‏━━━━━━━━━━━
گزیده‌ی مطالعات «فلسفه درد»
آرنه_یوهان_وتلسن

We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 11 months, 2 weeks ago

رسانه خبری _ تحلیلی «مثلث»

News & media website

تازه‌ترین اخبار ایران و جهان

ارتباط با ما :
@pezhvakads

اینستاگرام ?
https://instagram.com/mosalas_tv?igshid=MzRlODBiNWFlZA==

Last updated 2 months ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌

‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌𝘼𝙙𝙨 : @mobsec_ads

𝙎𝙪𝙥 : @sudosup_bot

Last updated 1 month ago