20k?
پشتیبانی : @v2rayservers_s
Last updated 5 months, 3 weeks ago
🔻آیا محلولهای ضدعفونی کننده دست منجر به آنفلوآنزای معده میشوند؟
🔹محققان احتمال میدهند مصرف محلولهای ضدعفونیکننده دست مبتنی بر الکل منجر به التهاب معدهای رودهای یا آنفلوآنزای معده میشوند.
🔹استرالیا، تایوان و نیوزلند به تازگی مواد بسیاری از بیماریهای التهابی روده گزارش کردهاند.
🔹آنفلوآنزای معده یا گاستروانتریت ویروسی، به التهاب و عفونت روده و معده گفته میشود و در پاییز و زمستان شایعتر است و بر اثر تماس با فرد آلوده و مصرف آب و غذای آلوده به وجود میآید.
🔹علایم این بیماری شامل: احساس درد در ناحیه شکم (روده و معده)، باد گلو، نفخ، اسهال، مدفوع سبز رنگ، سوء هاضمه، حالت تهوع، استفراغ، کاهش آب بدن، لرز، انسداد معده، احساس تشنگی بیش از حد، خشکی دهان، تب، ضعف، کاهش اشتها، تعریق، سردرد، کاهش ادرار و کاهش وزن می شود./ ایرنا
به مدیر داروخانه میگم چرا گربه خیابانی وسط داروخانه که یک جای بهداشتی و درمانیه دراز کشیده؟
میگه سردشه!
میگم سردشه؟ بغلش کن ببرش خونهات و ازش مراقبت کن، شما حق نداری با سلامتی مردم بازی کنی!
ناراحت شد!
این سگ و گربهبازی بیقاعده تا کجا قراره بره جلو؟
EhsanMohammadi
نمایشگاه پشت دریای وهم با رویکرد تبادل فرهنگی و آشنایی با تمدن و فرهنگهای مختلف، ارائهدهنده آثاری است که از داستانهای اسطورهای و الهههای مرتبط با آب از کشورهای مختلف الهام گرفته شدهاند. این نمایشگاه از تاریخ ۷ دیماه تا ۲۱ دیماه ۱۴۰۳ در گالری آیا برگزار میشود.
به گفته الناز بورنگ، هدف از جمعآوری این سوژههای خاص و اساطیری در کنار هم، یادآوری اهمیت حیاتی آب از دوران کهن تا به امروز است. آب عنصری است که در توصیف، مدح و نکوهش آن، داستانها و افسانههای حماسی و عاشقانه متعددی خلق شدهاند. بدون شک، زمین بدون این عنصر حیاتی، عاری از هر گونه روح زندگی خواهد بود.
الناز بورنگ، مدیر موسسه هنرهای تجسمی بورنگ و نگارگر و نقاش معروف، فعالیت خود را با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هدف ارتقاء سطح هنر و تربیت جوانان مستعد در عرصه نقاشی آغاز کرده است. در طول سالیان گذشته، او توانسته است آثار فاخر خود را در نمایشگاههای داخلی و بینالمللی به نمایش بگذارد و مورد توجه بازدیدکنندگان قرار دهد.
در این نمایشگاه از کنشگران و فعالان محیط زیست دعوت شده است تا با حضور در مراسم افتتاحیه نمایشگاه نقاشی «پشت دریای وهم»، رسالت فرهنگی خود را ادا کنند و بار دیگر اهمیت آب به عنوان راز روزگار بیآغاز و مادر همه موجودات را یادآور شوند.
در جست و جوی حقیقت
حسن لطفی در اعتماد نوشت :
درست همان روزی که عده ای در پردیس سینمایی چارسو به تماشای فیلم هایی از هجدهمین جشنواره سینما حقیقت نشسته اند با شتاب از خیابانی می گذرم تا به سرپناهی برسم که از سرمای پاییزی این روزها در آن خبری نباشد. عجله و قدم های بلندی که برمی دارم مانع از آن نیست که پیرزنی با لباس های محلی جلویم نایستد و کاغذی را نشانم بدهد که رویش عددی را نوشته اند. زن بی مقدمه می رود سر اصل مطلب و تقاضا می کند مبلغ نوشته روی کاغذ را به او بدهم تا از داروخانه ای که 20 متری جلوتر است، دارو بخرد. دیدن تومان کنار عدد اولین مانع برای پاسخ دادن به خواسته او است. وقتی می گویم این مقدار پول ندارم، می گوید هر چقدر داری بده! برای لحظه ای شک می کنم! به او، به لباس هایش و به خواسته ای که دارد! توی ذهنم او را بازیگری می بینم که دارد در دنیای واقعی نقش بازی می کند و با بازی خوبش قصد دارد مرا فریب بدهد. مثل سیاستمدارانی که در عالم سیاست حقیقت را وارونه جلوه می دهند یا خود واقعی شان را پشت حرف ها و گفته های دروغین مخفی می کنند. راه دور نروم؛ بعد از گریختن بشار اسد، فیلمی از او بازنشر شد که درباره عکسی حرف می زند که از زندانی در سوریه گرفته اند، وقت انکار آن زندان و شکنجه مخالفانش طوری خوب بازی می کند که وقتی به گزارشی از آن زندان و حرف های زندانیان می رسم، نمی دانم اسد راست می گوید یا رها شدگان از آن زندان! زن اصرار می کند و به گرفتن مبلغ ناچیزی هم قانع است. بی آنکه دست به جیب شوم پا تند می کنم و می روم اما وقتی جلوی داروخانه می رسم برای لحظه ای تردید به سراغم می آید. لباس محلی زن، سن و سالش، چهره تکیده اش، زن بودنش، ناراحتی اش وقتی از او دور می شوم و... برای تقویت این تردید کافی است. داخل داروخانه می شوم و از دختر جوان پشت دخل درباره داروهای زنی می پرسم که لباس محلی پوشیده است. می خواهم بدانم چقدر حقیقت دارد و داروهایش حیاتی هستند یا نه! پوزخند دختر و حرف هایی که می زند به این باورم می رساند که می توانم با وجدان آسوده به خانه بروم کنار شوفاژ بنشینم و چای داغ بنوشم. همین کار را هم انجام می دهم اما درست همان وقتی که دارم چای را هورت می کشم و عده ای توی پردیس چارسو فیلم هایی می بینند که قرار است تفسیر خلاقه واقعیت باشد برای لحظه ای پیرزن با لباس محلی اش جلوی چشمم می آید و یکی از درونم می پرسد چرا آن زن آنجا ایستاده بود؟ در سرمایی که من و خیلی ها از آن فرار می کردیم و بعد منتقد درون می گوید فیلم مستند تفسیر خلاقانه ولی شخصی واقعیت است!
وسترن با طعم شکلات
نگاهی به جذابیتهای ریو براوو
نسل امروز نمی داند که وسترن بدون پرده عریض تقریبا بی معنی است
یادداشت خواندنی محسن خیمه دوز
*فیلمی سرشار از آیکون ها و نشانه هایی که بعید است دیگر اینچنین زیبا کنار یکدیگر قرار گیرند. از قهرمان تنهای سوار بر اسب تا غروب قهوه ای رنگ خورشید، از خیابان های خاکی پر گرد و غبار تا تفنگ های ریز و درشت، از شلوار پاچه گشاد کابوی تا پوتین چرمی اش با چرخ دنده کوچک پشت پوتین برای زدن زیر شکم اسب که تندتر بدوند، از کافه های پر دود و پر سر و صدا تا انبار علوفه و کاه و یونجه در گوشه ای از یک خیابان، از خانه های چوبی تا شیشه هایی که هنگام زد و خورد خیلی زود متلاشی می شوند، از صدای وزش باد که مقدمه توفان درگیری هاست تا صدای شلیک گلوله و انفجارهای دینامیت، همه از آیکون های به یادماندنی وسترن اند.
*روانشناسی کلانتر با سابقه و جدال او با جوان جویای تجربه و این همه بدون شعارهای گل درشت، زیرا مخاطب در نهایت برای دیدن سرگرمی و در نهایت برای لذت بردن از نوعی زیباشناسی سینمایی به سالن آمده است، آن هم سالنی با پرده عریض که تنها مکان مناسب برای دیدن وسترن است. پدیده ای که نسل امروز هیچ شناخت و تجربه ای از آن ندارد و نمی داند که وسترن بدون پرده عریض تقریبا بی معنی است و سینما هم بدون وسترن حتما چیزی کم دارد .
*ریوبراوو برخلاف وسترهای شلوغ پر سرو صدا، وسترنی آرام است. ترکیب وسترن و آرامش، نه تنها ریتم فیلم را کند نمی کند و هیجانش را نمی گیرد، بلکه آن را دیدنی تر هم می کند. یک راز دیگر از ماندگاری ریوبراوو همین است. در این نکته عجیب پر از ریسک که فیلم با آرامش و بدون دیالوگ آغاز می شود. هم در تیتراژ فیلم که گروهی از کابوهای مسلح به آرامی در یک جاده تپه ای با اسب حرکت می کنند و موسیقی می نوازد، هم بعد از تیتراژ که انگار دردسرهای کلانتر یا همان قهرمان فیلم (با بازی جان وین) را بدون حضور خود قهرمان و در روایتی صامت و بدون کلمه و عبارت و فقط با تکیه با تصاویر سینمایی می بینیم و این همان تمایز اساسی وسترن با ادبیات و با دیگر ژانرهای سینمایی است که در ریوبراوو به زیبایی به تصویر درآمده است؛ در هنگام نگارش این متن متوجه شدم که از دوران نوجوانی که این فیلم را می دیدم دقیقا نمی دانم چندبار این فیلم را دیدم، همواره مجذوب سکانس آغازین فیلم بودم ولی از ماهیت این جذابیت اطلاعی نداشتم و هر بار که این سکانس بدون کلام افتتاحیه را می دیدم انگار قلابی از درون فیلم به سمت من پرتاب می شود و مرا تا پایان فیلم با خودش می برد. هوارد هاکس با این ترفند سینمایی نه تنها جذابیت متفاوتی در سینمای وسترن خلق کرده، بلکه راه شخصیت پردازی در سینمای تیپ محور وسترن متعارف را نیز هموار کرده و وسترن را به سینمای شخصیت پرداز ارتقا داده است. ریوبراوو به دلیل همین جادوی نامرئی است که تاریخ مصرف ندارد و همچنان دیدنی است. به ویژه روی پرده عریض.
https://cinemacinema.ir/news/نگاهی-به-جذابیت-های-ماندگار-ریوبراوو/
فیلمی سرشار از آیکون ها و نشانه هایی که بعید است دیگر اینچنین زیبا کنار یکدیگر قرار گیرند. از قهرمان تنهای سوار بر اسب تا غروب قهوه ای رنگ خورشید، از خیابان های خاکی پر گرد و غبار تا تفنگ های ریز و درشت، از شلوار پاچه گشاد کابوی تا پوتین چرمی اش با چرخ دنده کوچک پشت پوتین برای زدن زیر شکم اسب که تندتر بدوند، از کافه های پر دود و پر سر و صدا تا انبار علوفه و کاه و یونجه در گوشه ای از یک خیابان، از خانه های چوبی تا شیشه هایی که هنگام زد و خورد خیلی زود متلاشی می شوند، از صدای وزش باد که مقدمه توفان درگیری هاست تا صدای شلیک گلوله و انفجارهای دینامیت، همه از آیکون های به یادماندنی وسترن اند.
*🔻بلاتکلیفی ۵۰۰ شهروند ایرانی در فرودگاه لاذقیه*
خبرگزاری ایلنا نوشت:
🔹گزارشها از سرگردانی تعدادی از زائران پاکستانی در دمشق پس از تصرف پایتخت سوریه توسط مخالفان بشار اسد منتشر شده است که به نظر میرسد برخی از هموطنان ایرانیمان که از طریق کاروانهای غیرمجاز برای زیارت به سوریه سفر کردهاند نیز چنین وضعیتی دارند.
🔹علیرغم اینکه با توجه به وضعیت سوریه هشدارهایی درباره سفر به این کشور مطرح شده بود، برخی کاروانهای غیرمجاز در این ایام هم به فعالیت خود ادامه داده و حالا چند تن از زائران ایرانی حاضر در دمشق با بسته شدن فرودگاه بینالمللی، در این شهر سرگردان شدهاند.
🔹به گفته مسئول هواپیمایی اجنحةالشام تا اطلاع ثانوی فرودگاه دمشق هیچ پروازی نخواهد داشت و زمان بازگشایی فرودگاه و از سرگیری پروازهای بینالمللی نیز مشخص نیست.
🔹پیگیری از انجمن صنفی دفاتر مسافرتی ایران مشخص کرد که اکنون حدود ۵۰۰ تن از شهروندان ایرانی در فرودگاه لاذقیه حضور دارند و از دو روز قبل در انتظار پرواز برای بازگشت به ایران هستند.
🔹پیگیریهای از شهر دمشق نیز مشخص کرد که ۲۰ زائر ایرانی نیز که با کاروانهای غیرمجاز به لبنان سفر کرده بودند، پس از بازگشت از لبنان به سوریه برای زیارت حرم حضرت زینب (س) با سقوط دمشق مواجه شدند و الان دنبال راهی برای بازگشت به ایران هستند.
روزنامه قانون در اسفند ۹۷ ، با اشاره به سفر بشار اسد در تهران ، او را مهمان ناخوانده خواند و همین تیتر باعث توقیفش شد!
روزگاری در این مملکت به بشار اسد می گفتی بالا چشمت ابروست ، پدرت را در می آوردند!
روسای محترم رسانه ملی! این همه شبکه سردرگم!؟
محمد تقی فهیم
رسانهای مرجع، پیشرو و جریانساز است (یا میشود) که قبل از سیاستمداران، مدیران اجرایی و دیپلماتها، محتوای خروج مخاطبانش از سردرگمی را تولید و منتشر کند. پرسشهای ذهنی آنان را پاسخ و (حتی به سیاسیون) خط بدهد. موضعگیری در موضوعات را یکپارچه سازی کند و با سرعت در رسیدن به تحلیلهای دقیق و پژوهشی، گمانهزنیهای رسانههای رقیب را خنثی و بیاثر کند.
جناب اقای جبلی
اینهمه شبکه و آنهمه کارشناسان صاحبنام در صدا و سیما (منهای پوشش خبری که قابل دفاع است) متاسفانه در چند روز گذشتهی منتهی به سقوط بشار اسد، نه تنها نتوانستند مباحث و تحلیلهایی ارایه کننده که مردم بی نیاز از شبکههای بیرونی باشند که بر عکس با اغتشاش پراکنی و آشفتهگویی، هر روز بیشتر از پیش، مخاطبان را نیازمند و شیدای رسانههای غریبه کردند تا یکبار دیگر مرجعیت صدا و سیما تضعیف و جایگاه بیرونیها تثبیت شود.
اقای جبلی
بیتردید تحولات منطقه چنان سرعتی داشت که رسیدن به نگاه و برداشت و تصمیم واحد را دشوار میکرد. اتفاقا در چنین بزنگاههایی قدرت و صلابت و اقتدار رسانه اثبات میشود لذا لازم است تا فراخوان اسیب شناسی این وضعیت را صادر کنید.
اقای جبلی
از کنار ضعف در عملکرد سیاسی/رسانهای اینروزهای همکاران تصمیمگیرندهتان در حوزه تولید محتوا و دعوت از کارشناسان و ... به راحتی عبور نکنید که این رشته (یا
.قصه) سر دراز دارد.
فرزاد موتمن : تهیهکنندگان در یک دفتر نشستهاند و وقتی فیلمنامه را به دفترشان میبرید، میگویند چقدر پول داری؟ خب پس تو چهکاره هستی!
فرزاد موتمن : الان کار تهیهکنندگان ما مثل معاملات املاک شده است. در یک دفتر نشستهاند و وقتی فیلمنامه را به دفترشان میبرید، میگویند چقدر پول داری؟ خب پس تو چهکاره هستی! آنها منتظرند که یک فیلمنامه با پول کافی بیاید تا یک درصد خیلی زیادی را در جیبشان بگذارند و با مابقی آن فیلم بسازند. برایشان مهم نیست که فیلم، فروش کند یا نه؛ چون سرمایه از خودشان نیست.
باید این سیستم تولید از بین برود و تهیهکننده خودش در ساخت فیلم سرمایهگذاری کند. لعنت به آن کسی که در اول انقلاب گفت تهیهکننده کسی است که پول برای فیلم پیدا میکند، نه اینکه پول برای فیلم میگذارد. خیر. تهیهکننده کسی است که برای ساخت فیلم سرمایه بگذارد، نه اینکه سرمایه بیاورد.
شما پول دولت را از جیب اغلب تهیهکنندهها بیرون بکشید، هیچی ندارند. خب اینکه تهیهکنندگی نشد که. بهنظرم بودجههای دولتی باید خرج فیلمهایی شود که بخش خصوصی نمیتواند آن را بسازد یا خرج فیلمهای هنری و تجربی شود تا با حمایت از آنها بتواند برای آینده سینما سرمایهگذاری کند. سینمای ما غیرصنعتی است و تا زمانی که صنعتی نشود، نمیتواند به بهبود آن امیدی داشت.
گفت وگو با رضا صائمی در روزنامه هم میهن
20k?
پشتیبانی : @v2rayservers_s
Last updated 5 months, 3 weeks ago