⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 6 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 3 months ago
این سال ها همیشه این موضوع تو ذهنمه، که توی فضای آموزش که هستم، اثر بخش باشم، یعنی واقعا قبل و بعد آدما فرق کنه، خیلی وقت ها برای خیلیا این اتفاق نمیفته، که عموما خیلی بهشون دسترسی هم ندارم، خیلی هم نمیان مطرح کنن، هر چند همیشه دوس داشتم بیشتر کشفشون کنم، یه بخشی شون که کلا توی فضای شاگردی نبودن، مدتی اومدن، یه دوری زدن و رفتن، کاریش هم نمیشه کرد، خیلی نمیشه مسئولیت همه چیز رو هم تمام و کمال توی فضای آموزش برداشت، در کنار دیدن این ها ولی زیاد هم اتفاق افتاده، که یکی مسیر زندگیش رو پیدا کرده، یکی آروم تر و صبور تر شده، یکی سیستمی تر و جامع تر فکر می کنه، یکی کلا جنس ادبیاتش فرق کرده، یکی نوع نگاهش و حل مسئله ش متفاوت تر شده، یکی با خودش و واقعیت خود زندگی رو راست تر شده و خیلی یکی های دیگه که برای خیلی های دیگه هم تکرار شده، اما گاهی وقت ها که نگاه می کنم کدوم یکی خیلی ارزشمند بوده، کدومش موندگار تر بوده، دیدم که توی بوژان برای آدما خاطره ساختیم و آدما برای خودشون رفیق پیدا کردن، رفیقی که وجودش و حضورش طعم خود زندگی و بعضی لحظات رو متفاوت تر کرده، برای اینکه این خاطرات و رفاقتا شکل بگیره گاهی تمام خودم رو گذاشتم، هر دوره ای بچه هایی میان و میرن و هر گروهی بچه های هم فاز و هم جنس خودش رو پیدا می کنه و توی برهه ای از زندگی بخشی از خاطراتش رو می سازه و چه چیزی لذت بخش تر از اینکه آدم از زمان و گذر عمرش قصه برای گفتن داشته باشه،
یکی از فلسفه های مصرف گرایی این نبوده که آدما اصراف کنن یا چیزی که نیاز ندارن رو داشته باشن، این بوده که بیشتر تلاش کنن، بیشتر خلق کنن،
کلا خیلی آدم اهل خریدی نیستم، دوپامین مغزم رو اون مدلی بالا و پایین نمی کنه، اما گاهی وقت ها یهو خرید می کنم، دیوایس، لباس، یا چیزای مشابه،
نه اینکه نیازشون دارم به طور خاصی، نه اینکه خیلی هیجان برام میاره، من حتی اون دستمالهای که میزارن توی جیب کت اسمشون رو نمی دونم و امشب فروشنده سه تاش رو برای سه تا کت دونه ای سه میلیون و نهصد بهم فروخت، جوری که قول میدم مامانم ببینه برمیداره کابینت ها رو باهاش تمیز می کنه، ولی به هر حال گاهی طرفدار مصرف گرایی ام، برای اینکه درایور هست برای یه قدم جدید برداشتن، یادمه یه زمانی سه تا حقوقم رو دادم سرفیس خریدم، ده سال پیش، باحاله این بچه هایی که حقوق چندین ماهشون رو میدن آیفون، انگیزه های بیرونی شون رو کاری ندارم، دلشون خواسته خریدن، اتفاقا کمک می کنه بیشتر تلاش کنن، نسل قبل تر از ما طلا خریدن به کجاها رسیدن، تهش که همه شون یه زمین داشتن و فروختن و گرنه زندگی متفاوت تری داشتن، نسل جدید جنس مصرف گراییش دقیقا برای خودشه، برای همون موقه ش و لحظه ش و مسیر بهتری هم برای خودش پیدا می کنه.
دوس داشتم یه کوفاندر داشتم، با هم می رفتیم کشورهای مختلف محتوا درست می کردیم.
تخصصش فیلمبرداری و تدوین بود.
فک می کنین چنین فردی رو کجا میشه پیدا کرد؟
عزیزی هست که اینجا به فضای تکنولوژی علاقه مند باشه، زبانش متوسط به بالا باشه
و به کار ترجمه علاقه مند باشه؟
ممنون میشم بهم پیام بده
https://t.me/Mammadjafari
تا حالا شده یه برنامه خوردن غذا بچینین، یکی فست فود می خوره، یکی غذای ایرانی، یکی سالاد،
یکی لوکیشنش شرقه، یکی غرب، یکی جنوب،
یکی شبا تا دیروقت سرکاره یکی مهمون داره.
احتمالا همه تجربه ش رو داشتیم،
بچه هایی که تور میرن که جنس پیچیدگی متفاوتی رو هم تجربه می کنن.
جنس آزار و اذیتش رو تجربه کردیم به نوعی، ولی جنس آزار و اذیتش وقتی زیاد تکرار میشه غیر قابل تحمل میشه،
واقعیتش اینه بخش زیادی از کار من این مدلیه، نباید اینجوری باشه ولی هست و وقتی بیش از هزار روز بشه دیگه خودمم نمی فهمم چه موجودی شدم.
ای کاش یه کم می شد خودخواهی و پذیرش در فعالیت های جمعی رو به آدما بهتر یاد داد، شاید یه حرفی بگم عجیب باشه ولی هر چی سن بیشتر باشه این پذیرش و خودخواهی شدید بیشتره و بچه های جوون تر خیلی ایزی گویینگ تر هستن و پذیرش متفاوت تری دارن.
این شبا برنامه گل یا پوچ رو می بینم، واقعا یه تجربه متفاوت و لذت بخشه،
چاشنی شانس و قدرت تحلیل رو که کنار بگذاریم،
جنس کاراکترهای بازی خیلی جذابن، از هر کدوم میشه چیزی یاد گرفت،
از فرد ٢٨ ساله تا ٧۵ ساله توش شرکت کردن، از همه نوع سطح اجتماعی هم هستن.
واقعا می شینم بعضی قسمتاش رو دو بار می بینم، جنس آرامش عجیبی بهم میده، که مدت ها بود از برنامه ای نگرفته بودم.
تعادل یا عدم تعادل در زندگی
قدیم تر ها محمدرضا شعبانعلی یه مجموعه مقاله ٣ قسمتی داشت درباره تعادل در زندگی، که بعدها توی اون ویدئوکستش هم بهش اشاره کرد،
خیلی اون موقع ها من نمی فهمیدمش، حرفش این بود که تعادل در زندگی لزوما یه نسخه برای واحد نیست و اتفاقا هر کی باید عدم تعادل در زندکی خودش رو پیدا کنه، یعنی یه سمتی رو حتما بیشتر دوس داره و باهاش حالش خوب تره،
چقدر درست و واقعیه
همه که نمی تونن منظم سفر برن، باشگاه برن، دورهمی های خونوادگی رو باشن، کافه و ایونت و کتاب خوندن و هر تعادلی که بخوایم ازش بگیم رو توش باشن،
به هر حال هر کی به سمتی متمایل تره،
یا همین گوشی که دست منه و اینجا می تونم راحت توش بنویسم، به این دلیله که خیلی ها توی عدم تعادل خودشون بودن که این کوشی خلق شده،
هر خلق شدنی و کشف کردنی یعنی نه گفتن به خیلی چیزای دیگه و توی یه سری چیزای دیگه غرق شدن،
هر خلق کردنی واقعا ساده نیست،
نه اینکه آدم با خودش تصور کنه بله حتما سخته، باید تجربه ش کنه که سخته،
سال هاست توی نقطه عدم تعادل متفاوتیم، برام سخت بوده؟ خیلی،
ولی این قدر وجودم باهاش عجین شده دیگه مدلای دیگه حالم رو خوب نمی کنه.
همین نقطه عدم تعادل خودم رو دوس دارم.
نقطه های زندگی قطعا با وصل شدنشون به هم درآینده تصویر قشنگ میدن، اما مشکل اینه که اینقدر فقط یه نقطه رو می بینیم و دائم می ریم توی فاز مقایسه با دیگران که نمی تونیم خوب بهم وصلشون کنیم،
و گرنه گراف زندگی پر از فرصت های مختلفه،
اتفاقات روزمره منبع الهام ایده ها هستن، کافیه خوب دیده بشن، مثبت بهشون نگاه کرد، یهو می بینیم که پر از داده و دانش کافی برای خلق کردنیم، یه کم نیاز به تمرکز کردن روی خود داره، رها کردن بقیه و اتفاقاتش داره.
خلاقیت مگه همون ترکیب کردن نیست؟ ترکیب ایده ها از چشمه های مختلف.
کنترل گری
دیدین ماشین پلیس می بینیم ناخودآگاه می ترسیم، مگه غیر از اینه که اتفاقا ماشین پلیس باید حس امنیت بیاره؟
به هر حال توی فضایی بزرگ شدیم که چنین رخدادی یه اتفاق منفی توی ذهنمون بوده، حالا هر کاریش هم بخوایم بکنیم حس منفی به پلیس داریم،
در جامعه چه کوچیک مثل خونواده و یا کمی کامیونیتی های دیگه مثل مدرسه و فضای کار ما در فضای کنترل گری بزرگ شدیم و کنترل گری رو هم بلد شدیم،
می نویسم درباره ش که خودم رو هشیارتر نگه دارم،
بزرگ ترین ظلمی که به یک انسان میشد کرد اومدنش توی این دنیا بود، حالا که بدون اختیار اومده چرا دائم باید کنترل بشه؟
هر کسی می تونه هر خطایی کنه، آسیب هایی رو هم ببینه، ولی بتونه یاد بگیره رها باشه،
چرا باید کنترلش کرد و این رنج زندگی رو بیشتر کرد.
حسین استوری جواب داد که همین امروز سالن داریم، دانشگاه عباس پور، در لحظه گفتم میام، توی دانشگاه عباس پور خاطره های قابل گفتن و نگفتن زیاد دارم، ولی ۱۴ سال پیش بود که لیسانس اهواز بودم، من دانشگاه صنعت نفت بودم، یه سری مسابقات بود تحت عنوان دانشگاه های توابع،…
⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 6 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 3 months ago