♀♕Oηгλ μσяδ♛♂

Description
??Welcome to only hard??
@Onlyhardd
Advertising
We recommend to visit

فرشتــه‌ی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نت‌ها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .

#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
‌‌‌•• ????••

╰) ایران موزیک♪ (╯

"ما بهتریـن‌ها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"


تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94

✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]

- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?

5 years, 4 months ago

زندگی مثل گوش کردن به موسیقی مورد علاقه ات می مونه ...
هدف به انتها رسیدن نیست ،
بلکه لذت بردن از تک تک نُت ها در طول مسیره ...♥️?
@onlyhardd

5 years, 4 months ago

‏آدم‌ها رو‌ دوست‌ داشته باشید، ‏احترام بزارید بهشون، ‏قدرشون رو نگه‌ دارید، ‏ارزش قائل بشید، ‏هر کاری که دوست دارید بکنید، ‏اما هرگز آدم‌ها رو‌ مقدس نکنید، ‏با این کار هم به خودتون خیانت می‌کنید و هم به اون آدم...

#پویان_اوحدی

@onlyhardd

5 years, 4 months ago

قبول نداری خیلی معرکه است که از شر همه چیز و همه کس خلاص شوی و بروی جایی که هیچ کس تو را نشناسد؟ گاهی دلم می خواهد همین کار را بکنم!

#هاروکی_موراکامی
@onlyhardd

5 years, 7 months ago

دارم به این فکر میکنم که من چه زمانی
و چجوری این دنیا رو ترک میکنم!
تو چه سن و سالی با همه چیزایی که براشون تلاش کردم و بخاطرشون جنگیدم تا به دستشون بیارم وداع میکنم؟
راستش من از مرگ نمیترسم
چون اینو میدونم که هر تولدی
یه مرگ هم آخرش به همراه داره...
همه ی ما باید این حقیقت رو باور کنیم که
یروز رفتنی هستیم
و منم این واقعیت زندگی رو قبول کردم
ولی ترس من از مردن نیست
از بعد خودمه...
یعنی بعد من زندگی اطرافیانم چی میشه؟
خب اینم میدونم که یه سریا با شنیدن خبر مرگ من حتی ککشونم نمیگزه،چه برسه به اینکه تاثیری بخواد رو زندگیشونم بزاره!
اما پدر و مادرم چی؟بعد من چی میشن؟
کسایی که دوسم دارن و بیشتر اوقاتشون
رو با من میگذرونن چی میشن؟
یعنی دوستای صمیمیم میتونن نبودنم رو
طاقت بیارن؟
خب من خودم میگم آره...همشون میتونن
بالاخره مرگ حقه و خاکم که میدونید سرده!
پس نتیجه میگیرم بعد من زندگی برای همه ادامه داره و درجریانه...
اما خب یه موضوعی این وسط هست
اونم اینه که همه ی آدما تو زندگیاشون یکی رو داشتن که بعد از مرگشون دیگه زندگی نکردن!
با مرگ طرفشون،
اونا هم نامه ی پایان زندگیشون رو نوشتن و امضا کردن!
مطمئن باشید که اون یکی
تو زندگی همه ی ما هست که حالا
بهمون نزدیکه یا دوره ،غریبست یا آشنا
فرقی نداره ولی اون "یکی" هست...!
هی... یـکی جانِ زندگیِ من؟
کاش بدونم تو کی هستی که
با مرگِ من و بعدِ من
نابود میشی و به پایان میرسی
تا الان که زندم و نفس میکشم
قَدرِ وجودِتـــو، تو زندگیم بـدونم...
#رمیصا_رستگار
@onlyhardd

5 years, 7 months ago

شازده كوچولو:
دلتنگى مگه خاصيتم داره!؟

روباه:
خاصیت دلتنگی اینكه "بد قِلِقِت" می کنه...
@onlyhardd

5 years, 10 months ago

...?

به دورُ برت نگاه میکنی
همه هستن ولی هیچکس نیست
شلوغ و پراز هیاهوست ولی خلوت است و سوت و کور
پراز چراغ های رنگی و پر نور است اما تاریک
گرم و شیرین است اما سرد و تلخ
آرام است اما خوفناک
همه چیز سرجای خودش است اما واقعا نیست..
گاهی..
درمیان همه ی آدم های خوب و بد اطرافت..
درمیان همه ی شلوغی های دورت..
تو، تنها خودت را داری..
خودِ واقعی ات..
تنها..
رنجور..
غمگین..
واقعی..
#سمیرا_اردشیر

@onlyhardd

5 years, 10 months ago

...?

- بانو ؛
این روزها بانویِ مردی شدن سخت است!
از آن سخت تر بانوی مردی ماندن است..
این روزها مردِ زنی شدن سخت است!
مردِ زنی ماندن سخت تر است..
در عصرِ مُدرنیته و اِبتذال ، باید بشویم آدمِ چند دهه قبل ..
باید یکی پیدا شود شبیه آدم هایِ چند دهه قبل ..
تا بشود که ما شویم!

بانو ؛
باید رُمان هایِ عاشقانه را دوباره مرور کنیم
باید قیدِ دنیایِ مجازی را بزنیم..
بنشینیم پایِ حرف هایِ مادربزرگ ها ..
دوباره نوجوان شویم
باید جورِ دیگری بزرگ شویم..
خانه #زن می خواهد ، نه مُدل!
زندگی #مرد می خواهد ،
نه یک حجمِ پف کرده !
و عشق باید دوباره تعریف شود..
جوری که آویزه یِ گوش ها شود
نه اینکه زیرِ دست و پا بیفتد و با هوس ، اشتباه شود..
باید به حالِ این ترسِ از -ما- شدن
که افتاده به جانِ دل ها ، فکری کرد
باید آشتی کرد .

#پریسا_زابلی_پور

@onlyhardd

5 years, 11 months ago

?
نصفه‌شب بود، بعد از کلی دست‌دست پیامی برایش فرستادم، مدت‌ها بود حرف نزده بودیم. می‌دانید که، از یک‌جایی به‌بعد آدم‌ها برای یکدیگر وقت ندارند، یعنی وقت دارند‌ها، ولی ترجیح می‌دهند آن را صرف شخص یا کار دیگری بکنند، انگار دل یکدیگر را می‌زنند؛ البته او دلِ من را نزده بود و من همواره برایش وقت داشتم، ولی همواره همین است... خلاصه، طولی نکشید که پیام را خواند، انگار منتظر بود. در دلم گفتم خب بی‌معرفت، تو که نیمه‌شب بعد از ساعت‌ها آنلاین نبودن، به دقیقه نکشیده پیام من را می‌خوانی و شروع می‌کنی به تایپ کردن، چرا حالی از من نمی‌پرسی؟ ولی خب، بالاخره یک نفر باید غرورش را زیرپا بگذارد و «بیکار» خوانده شود و طرف دیگر غرورش را حفظ کند چرا که همواره «سرش شلوغ است» و «گرفتار». حکایت دوستی‌های این زمانه، خنده‌دار است، نه؟
تایپ کرد و تایپ کرد و تایپ کرد و با خودم گفتم شاید روی صفحه‌ی گوشی خوابش برده، یا اینکه تلگرام من دچار مشکل شده است. ولی چند دقیقه بعد پیامی بلند و بالا فرستاد، از همان پیام‌های مخصوص خودش که هی تکه کلامش را دو سه جمله به دو سه جمله تکرار می‌کند. تعریف کرده بود که امروز ظهر از سفر آمده، که چقدر خوش گذشته، که چقدر جای من خالی بوده است؛ که پریروز رفته بازارچه تجریش و خرید کرده، که بوی زعفران داخل بازارچه را که استشمام کرده یادِ من افتاده و بسیاری چیزهای دیگر. غم دلم را گرفت، نمی‌دانستم با اینکه انقدر یادِ من بوده، چرا زحمتی به خودش نداده تا نیمچه پیامی بفرستد و بگوید: «فلانی جان، امروز یادت افتادم. امیدوارم حالت خوب باشد.» همین! حالِ کسی را پرسیدن در وهله‌ی اول دلیل نمی‌خواهد، اگر دلیل بخواهد هم مگر می‌شود دلیلی بهتر از یاد طرف پیدا کرد؟
زبانم را گاز گرفتم و چیزی نگفتم. خب آدم بعضی حرف‌ها را دلش نمی‌آید به بعضی افراد بزند، انگار ممنوعه و تابو هستند. گفتم و گفت و گفتم و گفت تا که گفت: «دلم برایت تنگ شده رفیق» و من ناگهان خرد شدم. مگر می‌شود دلِ کسی برای آدم تنگ شود و نخواهد بداند که زنده هستی یا مرده؟ که چی غلطی در روز و شب‌هایت می‌کنی؟ محال است. دروغ می‌گفت. کلا آدم‌ها به افرادی که می‌شناسند، خیلی راحت‌تر دروغ می‌گویند تا به غریبه‌ها. می‌پرسید چرا؟ چون غریبه‌ها اگر بفهمند داری دروغ می‌گویی، فورا دستت را می‌خوانند و به‌رویت می‌آورند که دروغ نگو، من خودم ذغال‌فروشم. ولی آشناها اگر بفهمند دروغ می‌گویی، خودشان را می‌زنند به آن راه، البته شاید نه تمامی آشناها، شاید آن‌هایی که مثل من هستند و نمی‌خواهند طرف را از دست بدهند.
گفتم: «من هم همینطور، برای همین پیام دادم.» گفت: «کارِ خیلی خوبی کردی، در فکر این بودم که امروز به تو پیام بدهم.» این را گفت و من دوباره دلم گرفت. یعنی در فکرش بوده، ولی باز آنقدر برایش اهمیت نداشته که گوشی لعنتی را بردارد و پیام لعنتی‌تر را بفرستد. مگر چقدر طول می‌کشد؟ نهایت پنج دقیقه؟ پنج دقیقه در هزار و چهارصد و چهل دقیقه‌ی روز زمان زیادی است؟ یا نکند توقع من زیادی است و روابط آدم‌ها انقدر افول کرده است که همان پنج دقیقه هم برایشان اتلاف وقت تلقی می‌شود؟
سرجمع ده دقیقه صحبت نکرده بودیم که گفت: «خسته‌ام و می‌خواهم بخوابم، می‌شود بعداً حرف بزنیم؟ خیلی خوشحال شدم که حرف زدیم.» و من می‌دانستم که بعداً یعنی «سه-چهار ماه دیگر که دوباره خودت پیام بدهی»، می‌دانستم که نمی‌خواهد بخوابد، فقط حوصله‌ی حرف زدن ندارد و باز دارد دروغ می‌گوید. من حتی می‌دانستم که در مورد خوشحالی هم دروغ می‌گوید، آخر مگر می‌شود بعد از چند ماه با یکی از افراد مهم زندگی‌ات حرف بزنی و خوشحال باشی و دلت نخواهد کمی دیرتر بخوابی تا بتوانید حسابی گرم بگیرید؟ یا نکند این هم توقع زیادی است؟ نکند این‌دسته کارها فقط مخصوص من و امثال من است که «خر» هستیم؟
گاهی برای آدم‌های به‌ظاهر مهم زندگی‌هایمان، چنان از جان و دل مایه می‌گذاریم که یادمان می‌رود و شاید هم نمی‌خواهیم بدانیم که آیا ما هم برای طرف مقابل همانقدر ارزش و اهمیت داریم یا نه؟ و وقتی در نهایت و پس از کلی کلنجار، با واقعیت موضوع روبه‌رو می‌شویم، که قبول کردنش الحق بدجوری سخت و طاقت‌فرساست، بالاخره سنگینی باری چندین و چند ساله از روی کولمان برداشته می‌شود و تازه وقت می‌کنیم عقلانی به موضوع نگاه کنیم.
شب به‌خیر گفتم و شب‌به‌خیر گفت و رفت و دیگر نه او پیامی داد و نه من. حکایت دوستی‌های این زمانه، خنده‌دار است، نه؟
??
| #امیررضا_لطفی_پناه |
@onlyhardd

5 years, 11 months ago

دلت نگیرد از هرچه که در زندگی ات هِی نمیشود,
از دوست داشتن هایی بی سرانجامی که باهزاران باید و ای کاش,
ناخوشی هایش سرت هموار میشود,
و تو پُر میشوی از خوب نبودن هایت
دلتنگی هایِ گاه و بی گاهت که دمار از دلِ بی تابت در می اورد.
از مهربانی هایِ بی حد و اندازه ای که تو را ندیدند؛
هر چه که بود دستهایِ پُر و بی نیازت برایشان کافی نبود.
دلت شب و نصفه شب نگیرد از روزهایی که نمیدانی پشتِ سر گذاشته ای و یا منتظرند تا لبخندت را ببینند
و مثل مهمان ناخوانده سرت هوار شوند.
دلت نگیرد از تک تکِ رسم هایِ ناشیانه یِ این روزگار.
از قانون هایی که خودشان برایِ زندگیِ شان وضع کرده اند
و تو را وادار به اجرایشان میکنند.
دلت نگیرد اگر هرچه میدوی باز میشوی کلاغِ تنهایِ اخرِ قصه ها.
روزی اگر نباشی چنان برایت مویه میکشند
و گریه ها سر میدهند
انگار زمانِ بودنت تنها کسانی بودند که با همه ی وجودت وقتی میگفتند:خوبی؟
با بغض آرام تر میتوانستی بگویی:
نه....بسیار بسیار خوب نیستم.
و نترسی از گفتنِ خوب نبودن هایت.
@onlyhardd
#فرگل_مشتاقی

5 years, 12 months ago

دستم نمی رسد ب بلندای چیدنت...
باید بسنده کرد ب رویای دیدنت...
?
@Onlyhardd

We recommend to visit

فرشتــه‌ی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نت‌ها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .

#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
‌‌‌•• ????••

╰) ایران موزیک♪ (╯

"ما بهتریـن‌ها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"


تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94

✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]

- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?