?? ? ??
WE LOVE HELICOPTERS!!!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 3 months ago
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم و به نستعین
اگر از جسم بگذري و به جان رَسي به حادثي رسیده باشي؛
حقّ قدیم است؛ از کجا یابد حادث قدیم را؟!
«ما لِلتُّرابِ وَ رَبِّ الأَرباب؟»
نزدِ تو آنچه بدان بجهی و برهی، جان است، و آنگه اگر جان بر کف نهي، چه کرده باشی؟
«عاشقانات سویِ تو تحفه اگر جان آرند
به سَرِ تو که همی زیره به کرمان آرند»
زیره به کرمان بري، چه قیمت و چه نرخ و چه آبروی آرَد؟
چون چنین بارگاهي است، اکنون او بينیاز است، تو نیاز ببر؛ که بينیاز «نیاز» دوست دارد.
بهواسطهی آن نیاز از میانِ این حوادث، ناگاه، بجهی؛ از قدیم چیزی به تو پیوندد و آن عشق است:
دامِ عشق آمد و در او پیچید؛ که «یُحِبُّونَهُ تأثیرِ یُحِبُّهُم» است.
از آن قدیمْ قدیم را ببینی «و هُوَ یُدرِکُ الاَبصارَ» این است تمامی این سخن که تماماش نیست، إلیٰ یوم القیامة تمام نخواهد شد.
@InSoo
۱
• متن: مقالات شمس تبریزی، تصحیح دکتر محمّدعلی موحّد، نشر خوارزمی، ۱۳۶۹.
• موسیقی: کنسرت خموشانه، محمدرضا لطفی و محمد قوی حلم، دستگاه آواز ابوعطا، ۱۳۸۵.
?
«ایام مبارک باد از شما. #مبارک_شمایید!»
- مقالات شمس تبریزی، تصحیح دکتر محمّدعلی موحّد، نشر خوارزمی، ۱۳۶۹، صفحه ۶۳۶
? @AnSoo
«هو
صدایی که میشنوید صدای قاسمِ هاشمینژاد است.»
«طبقات الصوفیه» با گزینش و صدای جاودانیاد قاسم هاشمینژاد.
«این اثر که حاصلِ جلسات تذکیر و ارشاد و تعلیمِ خواجه عبداللهِ انصاری، یکی از درخشانترین چهرههای عرفان و تصوّف است، بیگمان یکی از بدیعترین، شاعرانهترین و یگانهترین متونِ عرفانی است. بازخوانیِ این متن توسط کسی که خود سالیانی بس طولانی را در مطالعه و بررسیِ عرفان صرف کرده است و به گفته خودش "«طبقات الصوفیه» به مدت ۳۰ سال همراهِ همیشگی و کتابِ بالینی" او بوده، اتفاقی مبارک است.»
t.me/AnSoo
از امروز تا بیست صبح بعد، روزانه یکی از فایلهای این مجموعه را در کانالِ «آنسو» منتشر میکنم.
سلام. صبح بهخیر.
فردا، شنبه، آخرین فایلِ این مجموعه بارگذاری خواهد شد و در نتیجه کارِ «اینسو» بهپایان میرسد.
پیشتر چند نفر از همراهان از حذفِ کانال پس از پایانِ فایلها پرسیده بودند؛ خیر، چنین اتفاقی نخواهد افتاد و به امّیدِ خدا «اینسو» در دسترس خواهد بود.
از لطف و همدلیِ شما در این مدّت صمیمانه سپاسگزارم و استدعا دارم مرا از دعای خیرتان محروم نکنید.
با مهر و احترام، کمال طیبی.
خدانگهدار.
مولانا جلالالدین محمد بن محمد، غزلیات شمس تبریزی، غزل شمارهی ۳۱۳۷:
سُلطان مَنی، سُلطانِ مَنی
وَنْدَر دل و جان، ایمانِ مَنی
در من بِدَمی، من زنده شَوَم
یک جان چه بُوَد؟ صد جانِ مَنی
نانْ بیتو مرا زَهر است، نه نان
هم آبِ مَنی، هم نانِ مَنی
زَهر از تو مرا پازَهر شود
قَند و شِکَرِ اَرزانِ مَنی
باغ و چَمَن و فردوسِ مَنی
سَرو و سَمَنِ خندانِ مَنی
هم شاهِ مَنی، هم ماهِ مَنی
هم لَعْلِ مَنی، هم کانِ مَنی
خاموش شُدم، شَرحَش تو بگو
زیرا به سُخَن بُرهانِ مَنی
t.me/InSoo
? گزیدهی غزلیاتِ شمسِ تبریزي با دکلمهی عبدالکریم سروش.
هر روز، ساعتِ هفتِ صبح در «اینسو».
Telegram
attach 📎
مولانا جلالالدین محمد بن محمد، غزلیات شمس تبریزی، غزل شمارهی ۳۰۶۱:
اگر تو یار نداری، چرا طَلَب نکُنی؟
وَگَر به یار رَسیدی، چرا طَرَب نَکُنی؟
وَگَر رَفیق نسازد، چرا تو او نَشَوی؟
وَگَر رَباب نَنالَد، چراش اَدَب نکُنی؟
وَگَر حِجاب شود مَر تو را ابوجَهْلی
چرا غَزایِ ابوجَهْل و بولَهَب نکُنی؟
به کاهِلی بِنِشینی که این عَجَب کاریست
عَجَب تویی، که هوایِ چُنان عَجَب نکُنی
تو آفتابِ جهانی، چرا سیاهدلی؟
که تا دِگَر هَوَسِ عُقدۀ ذَنَب نکُنی
مِثالِ زَر تو به کوره ازان گرفتاری
که تا دِگَر طَمَعِ کیسۀ ذَهَب نکُنی
چو وَحدت است عَزَبخانۀ یکی گویان
تو روح را زِ جُزِ حَق، چرا عَزَب نکُنی
تو هیچ مَجنون دیدی، که با دو لیلی ساخت؟
چرا هوایِ یکی روی و یک غَبَب نکُنی
شبِ وجودِ تو را در کَمین چُنان ماهیست
چرا دُعا و مُناجاتِ نیمِشب نکُنی
اگر چه مَستِ قدیمیّ و نوشرابْ نِهیی
شرابِ حَق نَگُذارد که تو شَغَب نکُنی
شَرابَم آتشِ عشق است و خاصه از کَفِ حَق
حَرام باد حَیاتَت، که جانْ حَطَب نکُنی
اگرچه موجِ سُخَن میزَنَد، وَلیک آن بِهْ
که شرحِ آن به دل و جان کُنی، به لَب نکُنی
t.me/InSoo
? گزیدهی غزلیاتِ شمسِ تبریزي با دکلمهی عبدالکریم سروش.
هر روز، ساعتِ هفتِ صبح در «اینسو».
Telegram
attach 📎
مولانا جلالالدین محمد بن محمد، غزلیات شمس تبریزی، غزل شمارهی ۲۹۹۸:
سوگند خوردهیی که ازین پس جَفا کُنی
سوگند بِشْکَنیّ و جَفا را رَها کُنی
امروز دامَنِ تو گرفتیم و میکَشیم
تا کِی بَهانه گیری و تا کِی دَغا کُنی؟
میخَندد آن لَبَت صَنَما مُژده میدَهَد
کَانْدیشه کردهیی که از این پس وَفا کُنی
بیتو نمازِ ما چو رَوا نیست، سود چیست؟
آن گَهْ رَوا شود، که تو حاجَت رَوا کُنی
بیبَحْرِ تو، چو ماهی بر خاک میطَپیم
ماهی همین کُند، چو زِ آبَش جُدا کُنی
ظالِمْ جَفا کُند، زِ تو تَرسانَدَش اسیر
حَق با تو آن کُند که تو در حَقِّ ما کُنی
چون تو کُنی جَفا، زِ کِه تَرسانَدَت کسی؟
جُز آنک سَر نَهَد به هر آنچ اِقْتِضا کُنی
خاموش کَم فُروش تو دُرِّ یَتیم را
آن کِش بَها نباشد، چونَش بَها کُنی؟
t.me/InSoo
? گزیدهی غزلیاتِ شمسِ تبریزي با دکلمهی عبدالکریم سروش.
هر روز، ساعتِ هفتِ صبح در «اینسو».
Telegram
attach 📎
مولانا جلالالدین محمد بن محمد، غزلیات شمس تبریزی، غزل شمارهی ۲۹۹۷:
ای آسْمان که بر سَرِ ما چَرخْ میزَنی
در عشقِ آفتاب، تو هم خِرقهٔ مَنی
وَاللّهْ که عاشقیّ و بگویم نشانِ عشق
بیرون و اَنْدَرون، همه سَرسَبز و روشنی
از بَحْر تَر نَگَردی، وَزْ خاکْ فارِغی
از آتشَش نسوزی، وَزْ باد ایمِنی
ای چَرخِ آسیا زِ چه آب است گَردِشَت؟
آخِر یکی بِگو که چه دولاب آهنی؟
از گَردشی، کنارِ زمینْ چون اِرَم کُنی
وَزْ گَردشی دِگَر، چه درختان که بَرکَنی
شمعیست آفتاب و تو پَروانهیی به فِعْل
پَروانه وار گِردِ چُنین شمعْ میتَنی
پوشیدهیی چو حاجْ تو اِحَرامِ نیلْگون
چون حاجْ گِردِ کعبه طَوافی هَمیکُنی
حَق گفت ایمِن است هر آن کو به حَج رَسید
ای چَرخِ حَق گُزار زِ آفاتْ ایمِنی
جُمله بَهانههاست که عشق است هر چه هست
خانهیْ خداست عشق و تو در خانه ساکنی
زین بیش مینگویم و امکانِ گفت نیست
وَاللّهْ چه نُکتههاست دَرین سینه گفتنی
t.me/InSoo
? گزیدهی غزلیاتِ شمسِ تبریزي با دکلمهی عبدالکریم سروش.
هر روز، ساعتِ هفتِ صبح در «اینسو».
Telegram
attach 📎
?? ? ??
WE LOVE HELICOPTERS!!!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 3 months ago