مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم

Description
مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم
We recommend to visit

Last updated 1 year, 2 months ago

وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️

Last updated 1 year, 3 months ago


‌بزرگ ترین‌ چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
‌‌
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot

Last updated 3 weeks, 4 days ago

2 weeks ago
نشست‌های تخصصی همایش بین‌المللی مرجع مجاهد

نشست‌های تخصصی همایش بین‌المللی مرجع مجاهد

@markazasnadqom

2 weeks, 2 days ago
***📌***ناگهان عشق

📌ناگهان عشق
📎تاریخچه ی درس تفسیر چهل ساله به روایت آیت الله جوادی آملی

🔸در سال ۱۴۰۰ هـ.ق، بعد از اينکه طبق معمول درسي که در مدرس مدرسه سعادت که مرحوم سعادت (ره) در قم ساختند، آنجا درس به پايان رسيد، من تنها نشسته بودم و شرکت کنندگان درس رفته بودند.

🔹من هيچ فکر نمي‌کردم که در فرداي آن روز چه بايد شروع بکنيم! گفتيم حالا مي‌رويم تصميم مي‌گيريم، دروس رايج عقلي و نقلي که آن روز داشتيم فکر بکنيم که چه کتابي را، چه درسي را، چه فقهي را، چه مثلاً اصولي را، چه کلامي را، چه علوم عقلي را شروع بکنيم! همان جا که نشسته بودم دفعتاً به ذهنم رسيد که ما تفسير را شروع بکنيم؛ نه قبلاً فکري داشتيم، نه با کسي مشورت کرديم، نه کسي به ما گفت. البته در طي سال‌ها و مذاکرات مسئله اينکه تفسير بايد رايج بشود، تفسير بايد گفته بشود در ذهن خيلي‌ها هست، اما آن روز نه من سابقه‌ام بود نه کسي به من گفت، نه کسي پيشنهاد داد.

🔸در آن روز به ذهن ما آمد که تفسير را شروع بکنيم. خداي سبحان اين را در ذهن ما القا کرد ما در همان مدرس مدرسه مرحوم سعادت آملي شروع کرديم. طولي نکشيد که جمعيت بيش از وسعت آن مدرس بود، رفتيم مهديه مرحوم آقاي اسلامي (ره)، طولي نکشيد که آنجا هم کافي نبود، رفتيم مسجد محمديه، طولي نکشيد که مسجد محمديه هم کافي نبود در کوتاه‌ترين مدت ما از مدرس مدرسه سعادت به مسجد اعظم ـ ساخته آيت الله العظمي بروجردي (قدّس الله نفسه الزکية) ـ منتقل شديم.

🔹الآن که روز جمعه بيست و سوم شعبان المعظم ۱۴۴۱ ه.ق است تقريباً چهل سال اين تفسير طول کشيد. تمام ساعاتش، تمام لحظاتش، تمام دقايقش، تمام سورش، تمام آياتش، تمام کلماتش، تمام حروفش، تمام حرکاتش، تمام تنوين و رفع و ضمّ و نصبش، تمام فتح و ضمّ و کسرش، تمام تشديدش، همه اينها به عنايت الهي بود؛ «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْك‏»، «لَا صُنْعَ لِي وَ لَا لِغَيْرِي فِي إِحْسَانٍ مِنْكَ» اين نعمت فقط در کنار مائده او و مأدبه او که مائده او و مأدبه او به صورت قرآن و عترت طاهرين (عليهم افضل صلوات المصلين) که قرآن ناطق‌اند عِدل قرآن کريم‌اند به برکت اينها است. اين نه تعارف است، نه مدح‌گويي است، نه ثناخواني است، اظهار عجز صادقانه است که از اوست و لاغير!»

https://t.me/maasqom/59
@markazasnadqom

2 weeks, 4 days ago
***📌***نوبت عاشقی

📌نوبت عاشقی

🔹یکبار به خاطر حادثه تلخی که پیش آمده بود تصمیم گرفتم برای همیشه از دبیر کلی حزب الله کنار بروم.در همان ایام شخص بزرگی را دیدم. تصمیم ام را با او در میان گذاشتم.او من را نهی کرد.

🔸به من گفت هر گاه غم ها و مشکلات به تو هجوم آورد در یک اتاق خلوت و به دور از دیگران دو رکعت نماز بخوان و بعد خیلی عادی و معمولی با خدا گفتگو کن.کاملا عادی شبیه گفتگوی دو دوست با هم.این راهی است که به تو آرامش می بخشد.

🔹پس از آن ، این تنها راهی است که تحمل غم ها و غصه ها را بر من هموار می‌کند.

📚بخشی از مصاحبه با شهید سید حسن نصرالله در سال ۱۴۰۱ه.ش
📻دعای ابو حمزه ثمالی با صدای شهید سید حسن نصرالله
https://t.me/maasqom/58
@markazasnadqom

2 months, 3 weeks ago

?سبزی‌فروش با فرهنگ!

?شهید مطهری در حضور جمع، تعبیرهایی تشویق آمیز را پیرامون سخنرانی هایم به زبان آورد و گفت دوستان از برنامه ی شما تعریف می کنند! در اوج شرمساری، کوشیدم که این باور خود را به استاد منتقل کنم که اگر در فضای عاطفی جنبش، نام طلبه ای جوان زبان زد شده است، او خود معترف است که در محفلی که مطهری سخنرانی می کند، بحث پیرامون دیگری که در شمار شاگردان اوست۔ سزاوار نیست؛ اما او در اوج بزرگواری، تشویق شاگردی را چنین پی گرفت:«به دوستانی که از منبر شما تعریف کرده اند، اعتماد دارم.» او در این زمینه، از جواد علی الله نام برد.

?برای نسل کنونی دور از باور است که در گذشته ای نه چندان دور، نشانی از توسعه ی فرهنگی را در بخش هایی از هر قشر جامعه به روشنی میدیدیم! به عنوان نمونه جواد علی الله، سبزی فروشی در منطقه ی استانبول و لاله زار، که عالمی چون مطهری، به نکته سنجی و ذائقه ی فرهنگی اش اعتماد داشت!

?نباید پیرامون او به ساده انگاری دچار باشیم. او به چند زبان زنده ی دنیا، با مشتری های خود گفت و گو می کرد. بخشی از مشتری های او، از اتباع خارجی و بویژه از شماری سفارتخانه ها بودند! آنچه را آنان از مغازه ی جواد به دست می آوردند، همه جا در دسترس نبود. نه تنها جواد علی الله، هر گونه تره باری را در دسترس مشتری های فرنگی خود میگذاشت که گونه هایی از آن برای بسیاری از سفره های ایرانی ناشناخته بود! که سطح فرهنگ و بینش اجتماعی اش نیز در سطح بسیاری از مغازه دارها نبود. جواد علی الله را، از اندک شمار مغازه دارانی در منطقه ی استانبول و لاله زار می شناسم که ارزش مسجد هدایت را نیک می شناخت.

?جام شکسته خاطرات حجت الاسلام معادیخواه ص ۳۱۳_۳۱۴

3 months ago

?تکلیف عوض شد!

?سال ۱۳۳۲ بعد از تابستان من از زنجان به قم برگشتم. رفتم سراغ مرحوم کرباسچیان. اولین دقیقه ای که من را دید گفت: تکلیف عوض شد غیر از درس آقای بروجردی همه چیز تعطیل. آن هم چون جنبه ی آموزندگی اخلاقی دارد.

? بعد توضیح داد که من امسال رفتم ونک، دیدم من نمیفهمم این رساله را. مردم این رساله را نمیفهمند. این رساله ها را طلبه ها هم نمی فهمند... باید بنشینیم و آن را آسان کنیم.

? ایشان [علامه کرباسچیان] مباحث فقهی را میان چند نفر از شاگردان خود تقسیم کرد هر یک از کتاب طهارت یا خمس، یا حج، یا رهن و را به یک نفر داد.آنها مسائل را با قلم ساده ای نوشتند و به ایشان دادند، و پس از نظارت کامل ،ایشان تسلیم علمای بیت آیت الله بروجردی شد.

?نگارش توضیح المسائل آیت‌الله بروجردی به روایت مرحوم یحیی عابدی.از لسان قم تا لسان قوم.منتشر شده در مجموعه صدسالگی حوزه قم جلد ۳

?آیت الله یحیی عابدی در تاریخ ۱۶آذرماه ۱۴۰۳ در سن نود و سه سالگی دارفانی را وداع گفت.

https://t.me/maasqom/52
@markazasnadqom

3 months, 1 week ago

?طلبه کشتی گیر

?میرزاکوچک‌خان طلبه‌ای بود بسیار پهلوان و زورمند.از نجف که به گیلان برمی‌گردد در یک مسابقه کشتی در باغ محتشم رشت (که درآن موقع جزو ضمائم کلاه‌فرنگی سردار محتشم بود و الان هم هنوز وجود دارد)، در یک مسابقه کشتی شرکت می‌کند و گویا پشت بهترین کشتی‌گیر گیلان را به زمین می‌آورد و از آن موقع شهرتی در رشت پیدا می‌کند.

?یک بار هم گویا با نایب‌الحکومه رشت( یعنی معادل فرماندار به اصطلاح امروزی) درگیری پیدا می‌کند و او را می‌برند پهلوی نایب‌الحکومه . نایب‌الحکومه دستور می‌دهد که برای تأدیبش او را به فلک ببندند. میرزا کوچک‌خان به او جواب می‌دهد که این کاری که تو می‌کنی به هیچ‌وجه کار خوبی نیست برای اینکه چوب زدن به کف پا چشم را ناراحت می‌کند. نایب‌الحکومه از این فضولی خیلی خوشش می‌آید و در ازای این فضولی عفوش می‌کند.

?میرزاکوچک‌خان مرحوم از همان موقع خیلی افکار آزادی‌خواهانه داشته و بعد هم همانطوری که اطلاع دارید عمامه را از سر برمی‌دارد و دیگر حالت معمم و روحانی و طلبه به اصطلاح نداشت. بعد در جریان مشروطیت ایشان شرکت می‌کند و جزو مجاهدینی بود که با قشون سپهدار می‌آیند به تهران و تهران را می‌گیرند. و از همان موقع جزو احرار به اصطلاح و آزادی‌خواهان گیلان بوده است.

?پدر من که گه گاه با میرزاکوچک‌خان تماس داشت (من حیث مترجم روسی، ولی در جنگل به‌معنای مبارز نبود) معتقد بود که میرزاکوچک‌خان یک آدم ملی بود و به‌هیچ‌وجه بلشویک و طرفدار شوروی‌ها نبود. شنیده بود که یک بار از تهران به او پیغام کرده بودند که کودتایی را که بعداً سیدضیاء‌الدین کرد شاید او در رأسش قرار بگیرد... میرزاکوچک‌خان زیر بار نرفت. من آنچه که از پدرم شنیدم طبیعتاً نقل می‌کنم و به‌خاطر احترام به میرزاکوچک هم این را نقل می‌کنم خیلی‌ها همیشه کوشیده‌اند میرزاکوچک‌خان را عامل بلشویک‌ها در ایران قلمداد بکنند .... ولی میرزاکوچک‌خان برخلاف آن چیزی که می‌گویند به‌عقیده پدر من خیلی شدیداً با روس‌ها بد بود و یک مقدار زیادی هم روس‌ها را به چشم همان روس‌های تزاری نگاه می‌کرد. یعنی بلشویک‌ها را به چشم روس‌های تزاری نگاه می‌کرد. از طرفی به‌هیچ وجه اطلاعات بین‌المللی نداشت و یک مقداری اینها او را فریب دادند به‌عنوان یک انقلاب آزادی‌بخش و از طرف دیگر هم گرفتار آنها شد و بار دومی که با بلشویک‌ها قطع رابطه کرد و فرار کرد به جنگل و رشت را مجبور شد رها بکند به حکومتی که پیشه‌وری وزیرش بود من‌جمله کمیسر بودند که حتی بعضی از کمیسرهای آن حکومت هم روس‌ها بودند به اسم روس بودند روس اصیل. خیلی شاید میرزاکوچک‌خان برخلاف آنچه که این بار طرفدارانش می‌گفتند بی‌اطلاع از حادثه قتل حیدر عمواوغلی که او را عامل شوروی‌ها می‌دانست، عامل بلشویک‌ها آن موقع می‌گفتند، عامل بلشویک‌ها می‌دانست در ایران، شاید هم بی‌اطلاع از این ماجرا، به عقیده پدر، من نبود و لااقل گذاشت که این کار بشود برای اینکه خیال می‌کرد به این ترتیب شر روس‌ها را از ایران از نهضت جنگل که او می‌خواست یک نهضت ملی باقی بماند بکند.

? وقتی که میرزاکوچک‌خان کشته شد تنش را از بدنش جدا کردند. تنش در گیلان دفن شد و سرش را آوردند به تهران. و بعداً دو نفر یکی حاج احمد سیگاری [ شیخ احمد هم به او می‌گفتند برای اینکه جوانی‌اش ملا بود]که از تجار بزرگ گیلان و تهران بود و یکی هم یک کاسب بازار رشت که از دوستان میرزاکوچک‌خان بود و شاید وصی‌اش هم بود، شبانه موجباتی فراهم کردند که این سر او را دزدیدند و آوردند پهلوی بدنش در رشت دفن کردند. البته رضاشاه بعداً فهمیده بود یکی دو بار هم گویا به طعنه به او سرزنش کرد، ولی از این حد سرزنش فراتر نرفته بود.

? مصاحبه هوشنگ نهاوندی پروژه تاریخ شفاهی هاروارد
?۱۱آذر درگذشت میرزا کوچک خان جنگلی
https://t.me/maasqom/51
@markazasnadqom

4 months, 4 weeks ago
مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم برگزار …

مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم برگزار می کند
سه‌شنبه های تاریخ شفاهی
بررسی کتاب «ماهورزاد»
زندگی نامه شهید محمد فارسی

با حضور نویسنده اثر خانم «سبا نمکی»
زمان:سه‌شنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷
مکان:میدان معلم، کوچه ۲۲، پ۲۶

@markazasnadqom

5 months ago

مرور تاریخ در سال 2040
@markazasnadqom

5 months ago
سفری از تهران به قم

سفری از تهران به قم
با اقتباس از کتاب راهنمای ایران فرخ غفاری
کارگردان همایون شهنواز
تولید سال 1348
با تصاویر منحصر به فرد از زندگی اجتماعی مردم قم را اینجا ببینید

@markazasnadqom

We recommend to visit

Last updated 1 year, 2 months ago

وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️

Last updated 1 year, 3 months ago


‌بزرگ ترین‌ چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
‌‌
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot

Last updated 3 weeks, 4 days ago