سلام نازلی، حالت چطوره امیدوارم که در حال گذروندن خوشی باشی خب راستش بعد از چند وقت تصمیم گرفتم که بیام یک سری حرف هارو بزنم و ازت ممنون میشم حتی اگر برات جالب نیست اما بازم سعی کنی بخونی پیام رو. من از خیلی وقت پیش، میشه گفت همون اوایل که شروع به نوشتن beloved…

سلام نازلی، حالت چطوره
امیدوارم که در حال گذروندن خوشی باشی
خب راستش بعد از چند وقت تصمیم گرفتم که بیام یک سری حرف هارو بزنم و ازت ممنون میشم حتی اگر برات جالب نیست اما بازم سعی کنی بخونی پیام رو.
من از خیلی وقت پیش، میشه گفت همون اوایل که شروع به نوشتن beloved کرده بودی این شاهکار رو پیدا کردم و خودم رو مجبور به خوندنش کردم
من شروع کردم و همینطور که فول پارت 1 تا 41 رو میخوندم قلمت رو تحسین میکردم، ایده هات رو، سناریو هات رو، مومنت هایی که خلق کردی، ذهنه با شکوهی که داشتی و تمام نکات مثبت دیگه رو..
یواش یواش دیدم دارم با beloved حتی زندگی میکنم
و باز از یک جا به بعد متوجه شدم توی تاریخ داستان فرو رفتم و به حدی درگیر شدم که شبانه روز درگیر ایده ی داستان و خوده داستانت میشدم
تاریخی که ازش ایده برداری کردی...وای خدا حتی زبونم لاله در حاله حاضر.
من قبل از خوندن فیک تو هیچ اشنایی با باستان، تاریخ، الهه ها و خدایان بزرگ در تمدن های مختلف نداشتم، حتی نمیدونستم همچین چیزی هایی وجود داره
اما بعد.. یواش یواش کنجکاو می شدم، راجب این مسائل کتاب خریدم و بسیار تحقیق کردم و درگیر شدم، به شدت درگیر شدم
وقتی تا اونجایی که پارت ها اومده بود خوندم، دوباره از اول برگشتم به آغاز فیک این روند تا حالا ادامه داشته و تا حالا نزدیک شاید 50 بار بیلاود رو خوندم.
زمانه خیلی زیادی نمیگذره که تو شروع به نوشتن بیلاود کردی و من هم شروع به خوندن ولی.. توی همین تایم کم، من خیلی چیز هارو پیدا کردم و به خیلی چیز ها علاقه من شدم؛ توی این دوران من به نویسندگی روی آوردم، به تاریخ های باستان روی آوردم، به کتاب خوندن روی آوردم و پس از مطالعه راجب یونان باستان و مطالعه راجب فیلسوف هاشون به فلسفه هم روی آوردم
عجیبه مگه نه...!؟
درسته من به کلی تغییر کردم و اون ورژن از خودم رو که دوست داشتم رو پیدا کردم
فقط با داستان و قلم تو!
حالا من توی این ساعت دارم به هفته ی دیگه فکر میکنم که دقیقا توی این ساعت قراره توی هواپیما باشم به سمت ایتالیا.
آره همینطوره. انقدر تحت تأثیر قرار گرفتم که فقط دنبال این بودم بورسیه ام رو بگیرم و برم تا بتونم این باستانی که تو درونش داستانت رو نوشتی رو از نزدیک ببینم، و برای همیشه اونجا بمونم.
شاید فکر کنی زیاده روی میکنم ولی فقط خودم میدونم که واقعا چه حسی دارم
تو برای من نه تنها یک ایده پرداز و نویسنده ی عالی هستی، بلکه کسی هستی که ناخواسته در دنیایی رو به روی من باز کردی که من هیچوقت حتی توی خواب هامم راجبشون چیزی نمیدیدم،و من ازت ممنون، ممنونم که شروع کردی به نوشته بیلاود، و بهت قول میدم اسم نازلی هرگز از ذهنم پاک نمیشه?

اشخاصی که شروع میکنن به نوشتن خودشون نمیدونن با داستانشون چه اثری روی خواننده میزارن و من ازت ممنونم چون اثر خوبی روی من گذاشتی

(در ضمن تند تر کار کن! من منتظر پارت جدیدم!!!)

همه چیز همین‌جاست. به امروزت نگاه کن، به آدم‌های اطرافت، شرایطی که در آن هستی! روابطتت، حرف‌هایت، رفتارهایت همه چیز همین‌جاست. آنکه باید تغییر کند در درون توست نه در جهان بیرونت.

همه‌ی آنچه نیاز به تغییر دارد، سالهاست هر روز صبح با تو بیدار میشود و شب‌ها با تو به تخت‌خواب می‌رود. سالهاست با تو وارد رابطه‌ها میشود، با تو عاشق میشود. با تو متنفر میشود، با تو سفر میکند و مکان‌های تازه را میبیند، با تو خاطره می‌سازد.

با تو عکس می‌گیرد، با تو مست میکند و آواز میخواند، با تو داستان‌هایی میساز‌د و به دیگران می‌گوید! با تو قهرمان میشود و با تو قربانی و مظلوم میشود. آنکسی که باید تغییر کند، همانی ست که به اندازه ی افکارت به تو نزدیک است و به اندازه ی افکارت هم نامرئی. آنکسی که باید تغییر کند همینجاست در همین لحظه و همیشه هم همینجا بوده است اما تو خشمگین از دیگران و موقعیت‌ها میخواهی آنها را تغییر دهی. شکنجه‌گر در درون خودت پنهان شده است.

فقط کافی‌ست پیدایش کنی! در نگاهت به امروز شرایطی که خودت را در آن نگه داشته‌ای، روابطی که انتخاب کرده‌ای، حرف‌هایی که می‌زنی و رفتارهایی که انجام می‌دهد. همه چیز همین‌جاست. دست از خشمگین شدن از دیگران و موقعیت‌ها که برداری، او را پیدا خواهی کرد.

آن خودی را پیدا خواهی کرد که در درونت زیر افکار و تحلیل‌هایت پنهان شده است و آیا میدانی تنها راه فرارش از پیدا شدن توسط تو چیست؟ متمرکز کردن تو بر تغییر دیگران، خشمگین بودن و قضاوت کردن آنچه در اطرافش و در زندگی دیگران میگذرد.

- پونه مقیمی

دوست داشتم دو تاشونو بندازم تو دریا و به خلیج فارس بسپرمشون.?

https://t.me/iranausbildung

بچه‌ها حقیقتاً من راهی رو که هنوز خودم تا اخرش رو نرفتم، نمی‌تونم راجع بهش نظرات تخصصی بدم.
بنابراین اگر دیگه ناشناس‌هاتون رو کم و بیش جواب می‌دم، شرمنده!

با مکس درس خوندن یه چیز دیگه‌ست?

پارت اولو با این این آهنگ نوشتم و قطعاً تم اصلی می‌کنمش!??