مثل اینکه قسمت نیست ما نهایی بدیم

زار زدن««««خنده عصبی😭😭😭

سالای قبل من نصفه شب تازه در کتاب و باز میکردم هیچ امتحانیم کنسل نمیشد میرفتم صبح میدادم.
الان سه روزه دارم دینی میخونم گفتن فردا امتحان کنسله.

هی من می‌خوام مثبت نگر باشم نمیشه

برید تو خیابون از یکی بپرسید از زندگیت راضی ای؟
به جون خودم اگه گفت زندگیم عالیه و خوب میگذره اسممو عوض میکنم😭😭😭

ولی چقدر شادی به ما می‌آمد!
چقدر لبخند، به قامت روانمان اندازه بود و چقدر خوب و کودکانه بلد بودیم ذوق کنیم!
ما استعداد بی‌نظیری در قدر هر شادیِ کوچکی را دانستن، داشتیم و بهتر از هرکسی بلد بودیم با ساده‌ترین‌ها شاد باشیم و تا آخرین ذره‌ی باقیمانده، طعم خوشبختی‌هامان را بچشیم.
چقدر به ما می‌آمد دست در دست هم وسط این خیابان‌های چهارفصل، برقصیم و نمونه‌ی عینیِ یک انسان خوشبخت و بی‌غصه باشیم.
چقدر ما و شادی، به هم می‌آمدیم و چه حیف که اینقدر میانمان فاصله افتاده‌!
...
نرگس صرافیان

_آینه را شکستم!
چقدر اینجا یک نفر هم زیاد به نظر می‌آید
و تنهایی شلوغ است!
«فریدون فروغی»

‧₊🔖⋆˚این پیام رو فور کنید؛
بهتون یک بیت شعر بدم.