Реклама=> @sadovod_rulit
WhatsApp: https://wa.me/79096859191
Чат => https://t.me/sadovod
Last updated 1 year ago
یک عدد معتقد به "حرف زدن بلد نیستی، حرف نزدن که بلدی" هستم🤌
کیست که بهخاطر نام نیک؛ خویشتن را یکبار قربانی نکرده باشد؟
#نیچه
دلم لک زده برای تا لنگ ظهر خوابیدن🤌
متاسفم که گاهی رغبتی به ادامهی گفتو گو با کسی را ندارم؛ که دنبال راهی برای شانه خالی کردن از ارتباط با آدمها میگردم؛ که میخواهم زودتر رشته کلام بینمان از هم گسیخته شود؛ که اگر زودتر حرفهایتان تمام شود و کلامتان مختصر باشد از شما خرسند ترم؛ تمام اینها فقط به این خاطر است که حال و حوصلهی ارتباط ندارم! توانش را هم. همین.
این روزها؟
"سگ دو زدن"! سگ دو زدن به معنای واقعی کلمه.
یعنی چی که هیچکس نمیتونه این تعطیلات رو تحمل کنه؟ یعنی چی که همه میخوان زودتر به روال عادی و کار و زندگی و درسشون برگردن؟ مگه تعطیلات نوروزی چیزی نبود جز استراحت و خوشگذرونی؟ مگه تفسیری داشت جز حال خوب؟ چطور اینطور شد؟
امید است که خوشحال، موفق، زیبا، عاشق و پولدار شویم🫶
کلا آدم ریلکسی بهنظر میآید، از آن آدمهای اصطلاحا باحال، با شوخیهایش خیلی وقتها میخندم و صحبتهای جدیش را هم دوست دارم. خلاصه که همصحبت خوبیست. میارزد آدم پای حرفهایش بنشیند.
این تعاریف وقتی به ذهنم رسیدند که حرفهای چند روز قبلمان را یادم آمد. داشت میگفت: میبینی؟ این آخر سال حال ادم یک طور دیگریست. و فقط میدانم که یک چیز باقیست؛ آدمها و اتفاقات خوبشان. اینطور نیست؟
و میدانی چهشد؟ این حرفها برایم تو را تداعی کردند؛ هنوز دقیقا نمیدانم تو برایم چه هستی! یک اتفاق بد یا خوب؟ یک خاطرهی خوب یا غمی سنگین! غمی که حتی میترسم از روی دلم تکانش دهم. میترسم از دستم بیفتد و هزار تکه شود! فقط گذاشتهام همانجا بماند تا روزی که زورم برسد بلندش کنم و بیندازمش توی سطل آشغال.و جایش را هم با دستمالی پاک کنم تا کامل از دلم زدوده شوی. نمیدانم! شاید هم یک روزی کسی برایم این کار را انجام داد.
میفهمی چه میگویم؟
پوست گردنم نسخ نفس تو
پدرم همیشه شخصیتی بود و هست که حرف اول و آخر رو زد. همیشه اگه به حرفش عمل نمیشد به عقیده خودش به این معنی بود که بهش بی احترامی شده، به حرفش ارزش گذاشته نشده. وقتی یه چیزی رو تو خونه وضع میکرد واقعا خواه یا ناخواه به حرفش عمل میکردیم حتی اگه دوسش نداشتیم! گاهی وقتا احساس میکنم در این موارد ظلم بزرگی بهم شده؛ اینکه تو خیلی چیزا خودم مختار نبودم که تصمیم بگیرم و اگه میگرفتم در پسش کلی حرف و نارضایتی بود. معتقد بود که به این شکل بچههای با تربیت و منضبطی خواهیم شد.
وقتی بچه بودم شب چهارشنبه سوری هیچکدوم از ما بچهها حق نداشتیم حتی در کوچه رو باز کنیم به این دلیل که خطرناکه. و خیلی چیزهای دیگه... ولی داشتم فکر میکردم که با تمام این حرفها عمیقا دوسش داشتم و دارم.
Реклама=> @sadovod_rulit
WhatsApp: https://wa.me/79096859191
Чат => https://t.me/sadovod
Last updated 1 year ago