✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
سلام.
کاری از دوست عزیزم «جواد بندری» که افتخار نویسندگی و گویندگیاش با بنده بود.
این مستند کوتاه با هدف معرفی برج تاریخی «علیآباد_کِشمر» از روستاهای شهرستان بردسکن است.
مدتزمان این مستند ۸ دقیقه است و میتوانید از طریق آدرس زیر در «یوتوب» نگاه کنید.
مستند روضهداران
نگاهی به تاریخ شفاهی تکایای کاشمر
«تاریخ و ساعت پخش: امروز ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۵ دقیقه صبح»
بر اساس طرحی از حمید ضیایی
تهیهکننده
حسین ضیایی
نویسنده و گوینده
حمید ضیایی
تصویربرداران
مهدی علیمحمدی
علی قائمی
امیر مرادی
تصاویر هوایی
سیدمحمد حسینی
محمدامین فکری
تدوین
علی قائمی
حمید علیمحمدی
موسیقی
کمانچه: نیما نسایی
خواننده: حسن عابدینی
تعزیهخوان: محمدرضا رجبزاده
آتوخوانی: حاجیهخانم معصومه حسینیمقدم
صدابردار
حمید ضیایی
میکس و مستر
مهدی قانعی
حامی
سروش مالکی (کافههنر فیکا)
گرافیست
محسن حمیدی
نرگس عسگری
در خبرها، قطعاً دربارهی زلزلهی ۵ ریشتری کاشمر شنیدهاید. این حادثه که متأسفانه منجر به جانباختن ۴ تن از همشهریان و هموطنان و نیز مجروح شدن حدود ۱۴۰ تن شد، روز تلخ و سیاهی را برای کاشمر رقم زد.
این حادثه منجر به تخریب بخش عمدهای از بافت فرسوده و روستایی منطقه گردید.
یادداشتی را بهعنوان «لرزه در نیمهی تلخ روز» منتشر کردهام که برداشتی شخصی و روایتی از زلزلهی بیسابقهی کاشمر است...
لرزه در نیمهی تلخ روز
حمید ضیایی
ساعت حدود 13:24 دقیقه 29/03/1403 است. از پشت میز کارم بلند میشوم و برای استراحت به اتاق میروم. مشغول مطالعه میشوم و ناگهان صدایی مهیب مرا از جا بهدر میکند. تلاش میکنم اتاق را ترک کنم؛ زمان زیادی ندارم و حالت تهوع، سرگیجه، تکانهای شدید دیوارها مرا به چپ و راست میچرخاند. تمام نیرویام را در پاهایم جمع میکنم که تعادلم بههم نخورد. دیوارها را با چشمهای خسته از خیرهشدن به صفحهی کامپیوتر نگاه میکنم. تکانهای شدید؛ دو دیوار دالان اتاق استراحتم به هال پذیرایی، مانند اژدهایی گرسنه که گویی دندانهایش ریخته است، تقلای جویدن اندامم را در خود دارد. گامی بهپیش میگذارم و بازپس میروم. درست به پاندول ساعتی قدیمی میماندم. یکیپیش و دیگری پس... شدت تکانها آنقدر زیاد است که تعادلم را از دست میدهم و روی زمین پخش میشوم. گویی سربازی هستم که تمام گلولههایش را شلیک کرده و حالا نوبت تسلیم شدن است. تمام حواسم را جمع میکنم تا بهخاطر بیاورم که مواقع بحرانی و زلزله، کدام کار درستتر است؛ این را خوب میدانم که تمام آنچه تاکنون با خودم مرور کردهام و آموزش دیدهام، در بحران کاربرد ندارد. در مواقع بحرانی، انسان، تنها به یک چیز فکر میکند! چهطور خودش را از مهلکه نجات دهد!
بارها به موضوع بقا فکر کردهام. خلاصهاش این است که تمام موجودات، زندگی را با تمام رنجها و مشقتهایش، دوست دارند و نمیتوانند از آن دل بکنند؛ اما، وقتی انسان، تمام توان خود را از دسترفته میبیند، تنها کاری که میکند، تسلیم شدن است. با خودش میگوید بگذار تمام شود!
در فاصلهی زمینلرزه تا گریختن به حیاط، نمیدانم چهقدر زمان صرف شد! اما، همهچیز کش میآمد. خودم را میان بزاق دهان مرگ احساس میکردم. تکانها تمام میشود. دستم را روی صورتم میکشم، انگار واقعاً بزاق دهان مرگ را روی آن احساس میکنم. روی دو زانویم نشستهام و کف دستهایم را به زمین میفشارم! انگار میخواهم قسماش بدهم که آرام بگیر! ما خودمان هم زخمخوردهی زندگی هستیم. دیر یا زود این جهان فانی و بیاعتبار، ما را وضع حمل میکند. خودمان میرویم؛ طوری که با هفتهزارسالگان سربهسر شویم و گویی هرگز در این جهان نبودهایم. سرم را بالا میآورم. به دیوارها و سقف خانه نگاه میکنم؛ میخواهم ببینم این چهارتا خشتوآجر مهندسیساز با ما مهربانتر شدهاند یا قصد سقوط دارند؟ از جایم بلند میشوم. به سمت حیاط خانه فرار میکنم. دویدنم مانند کودکی است که در ازدحام جمعیّت مادرش را گم کرده و پس از ساعتها از دور پرهیبش را میبیند.
در حیاط، هوا را توی ریههایم میبلعم. به آسمان نگاه میکنم و همسایه را صدا میزنم. منتظر جواب میمانم و بعد به مهدکودک کنار خانه میاندیشم و آن کودکان سرزندهای که تا همین چنددقیقه ی پیش صدای بازیگوشیهایشان کلافهام کرده بود. به سمت مهدکودک میدَوم؛ چرا ساکت شدهاند؟ نکند، زبانم لال...
صدا میزنم حالتان خوب است؟ اوضاع روبه راه است؛ اما همه ترسیدهاند...
خب! حق دارند که بترسند! به چشمهای مربی مهدکودک خیره میشوم؛ هیچ ردّ و نشانی از خودخواهی در چشمهایش نمیبینم. فقط نگرانی و اضطراب است. اضطراب نه برای خودش، برای آن جگرگوشههایی که مسئولیتشان را بهعهده دارد؛ به شعر شاملو فکر میکنم! «انسان دشواری وظیفه است»... ما همه در قبال یکدیگر مسئولیم. در قبال کسی که سلاممان کرده و ما جواب ندادهایم، مسئولیم. من هم در قبال همسایهام مسئولیم.
اوضاع کودکان مهدکودک خوب است. همسایهمان حالش خوب است. روی نیکمت مقابل خانه مینشینم. بهفکر فرو میروم. چندساعت است که درگیر این حالتم که اینچنین پاهایم بیرمق شده و توان ایستادن ندارم؟ انگار زندگی یک هدیهی دوباره است که به ما دادند و ما هم از ذوق زیاد، دستهایمان یخ کرده؛ پاهایمان سست شده؛ و حالا ما با نگاهی پر از تمنا و تشکر و خواهش، چشم در چشم زندگی ایستادهایم و قدردانی کردهایم...
ادامه مطلب را در سایت #طرثیث_نامه بخوانید
https://torsisnameh.ir/post/268/%D9%84%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%84%D8%AE-%D8%B1%D9%88%D8%B2
ترثیث نامه
لرزه در نیمهی تلخ روز
ساعت حدود 13:24 دقیقه 29/03/1403 است. از پشت میز کارم بلند میشوم و برای استراحت به اتاق میروم. مشغول مطالعه میشوم و ناگهان ص...
?? زیبایی بشنوید ?? عنوان برنامه: #نوروزخوانی_و_بازیهای_نوروزی سرنا و دوسازه: استاد #محمدرضا_پاسبان دهل: #هادی_پاسبان خواننده و راوی: استاد #حاجمحمد_طاحونی راوی بازیها: آقای #محمدجواد_شمس تنبک: #مینا_سعیدی دایره: #فاطمه_رئوفی تهیهکننده و گوینده:…
?? زیبایی بشنوید ??
عنوان برنامه:
#نوروزخوانی_و_بازیهای_نوروزی
سرنا و دوسازه:
استاد #محمدرضا_پاسبان
دهل:
#هادی_پاسبان
خواننده و راوی:
استاد #حاجمحمد_طاحونی
راوی بازیها:
آقای #محمدجواد_شمس
تنبک:
#مینا_سعیدی
دایره:
#فاطمه_رئوفی
تهیهکننده و گوینده:
#حمید_ضیایی
https://t.me/khorasan_folklore
▪️ مدیر مسئول رادیو :
#سارا_شاهی
?https://t.me/Radiobomgardi
⚠️مارا در تمام شبکه ها با این نام دنبال کنید . Radiobomgardi
Telegram
attach 📎
?? زیبایی بشنوید ??
عنوان برنامه:
#گپ_و_گفت
?پیش درآمدی بر شروع سر فصل برنامه فرهنگ شفاهی عامه
میهمان:
#حمید_ضیایی
مجری:
#ماساری
مدیر مسئول رادیو:
#سارا_شاهی
⚠️مارا در تمام شبکه ها با این نام دنبال کنید . Radiobomgardi
Telegram
attach 📎
در روزهای بهار، میهمان مردم روستای «اَخلَمَد» یا «اَخلُمَد» بودم. این روستا از توابع شهرستان چناران است.
در این سفر اقامتگاه «خونَمون» با مدیریت سرکار خانم شاهی میزبان ما بودند. خانم سارا شاهی در فضای مجازی رادیویی باعنوان «رادیو بومگردی» راهاندازی کردهاند که محور و هدف اصلیاش معرفی بومگردیها در سرتاسر ایران است. بنده نیز قرار است با رویکرد معرفی فرهنگ شفاهی با این رادیو اینترنتی همکاری داشته باشم.
در این سفر، گفتوگویی صمیمی و دوستانه دربارهی فرهنگ شفاهی خراسان داشتیم که در نهایت تصمیم به ضبط این گفتوگو گرفتیم و به همان سبک گفتوگوی دوستانه از هر دری سخنی رفت.
در این برنامه بیهیچ نقابی حاضر شدهام و همانطور که در جمعهای خودمانی حرف میزنم، با شما سخن گفتهام.
در این گفتوشنود هیچ سانسوری را اعمال نکردهایم و هرچه گفتیم، منتشر کردیم.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94