کتابخانه‌ی یونان و روم باستان

Description
مجموعه‌ی آثار ادبا، شعرا، اندیشمندان و دانشمندان یونان و روم باستان

مدیر کتابخانه:
@Hamy1985
Advertising
We recommend to visit

Contact Us: @HVBook

Last updated 1 month ago

?? ? ??

WE LOVE HELICOPTERS!!!

Last updated 7 months ago

Last updated 2 months, 2 weeks ago

2 months, 2 weeks ago
2 months, 2 weeks ago
2 months, 2 weeks ago
2 months, 2 weeks ago
2 months, 2 weeks ago
2 months, 2 weeks ago
2 months, 2 weeks ago
3 months, 3 weeks ago

آغاز طب

محمد بن اسحاق گوید: درباره‌ی اولین استنباط کننده‌ی طب و اولین طبیب اختلاف است و اسحاق بن حنین در تاریخ خود گوید: گروهی مصریان را پیدا کننده‌ی طب دانند برای این که زنی از مصریان مبتلا به گرما زدگی شده و از این جهت بسیار محزون و اندوهگین شده و در عین حال معده‌اش ضعیف و سینه‌اش آکنده به اخلاط و عادت زنانگیش بند آمده بود. اتفاقاً از روی هوس مقداری زنجبیل خورد و تمام ناراحتی‌هایی که داشت برطرف گردیده و تندرستی و صحت گذشته را به دست آورد. کسانی هم که به همان گونه بیماری مبتلا بودند، با خوردن زنجبیل بهبودی یافتند. و مردم نیز همین تجربه را در سایر دردها به کار بردند.

دیگران گفته‌اند: به همان گونه که هرمس، سایر صنایع و فلسفه را استخراج نمود، طب نیز از مستخرجات اوست. و برخی گویند: مردم قو یا قولوس آن را به دست آورده‌اند و دلیل آن را دواهایی دانند که یکی از مامایان در بیماری زن پادشاه آورده بود. برخی استخراج آن را به ساحران نسبت دهند و به قولی مردم بابل و به قولی هندیان و به قولی مردم یمن و به قولی مردم سیسیل آن را کشف کرده‌اند.

اولین کسی که در طب سخن راند

به عقیده‌ی یحیی نحوی که در تاریخش دیده می‌شود، آن سخن‌گویان به ترتیب ریاستی که داشتند، تا دوره‌ی جالینوس هشت نفرند: اسقلبیوس اول، غوروس، مینس، برمانیدس، فلاطن طبیب، اسقلبیوس دوم، بقراط دوم به معنی نگهدار نفوس و جالینوس به معنای آرام.

محمد بن اسحاق الندیم
الفهرست، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد، مقاله‌ی هفتم فن سوم.

کتابخانه‌ی یونان و روم باستان
@Graecia_et_Roma

3 months, 4 weeks ago
6 months ago

من، گرفتار مردمی گشته‌ام که فهم و دانش از افق وجودشان غروب کرده و دیدگانشان از نگرش به انوار حکمت و رازهای آن _ مانند شبکوران _ از تابش انوار معرفت و آثار آن نابینا و کور است، آنان، تفکر در امور ربّانی و اندیشیدن در آیات سبحانی را بدعت شمارند و مخالفت با مردم عادی و فرومایگان را گمراهی و مکر پندارند، آنان نسبت به کتب حدیث همانند حنبلیان‌اند (یعنی متحجرند و نسبت به معارف جمود دارند) که واجب و ممکن و قدیم و حادث نزدشان متشابه و همانند است، چون نظرشان از اجسام و قیود آن فراتر نرفته و فکرشان از این کالبدهای تاریک و ظلمت‌زا گامی بیرون نگذارده است.

لذا به واسطه‌ی دشمنی با علم و عرفان و رهاکردن راه حکمت و یقین و برهان، از علوم مقدس الهی و اسرار شریف ربّانی که پیامبران و اولیاء، آن‌ها را به رمز و کنایه، و حکما و عرفا به ایماء و اشاره بیان داشته‌اند محروم ماندند.

در این حال جهل و نادانی رایت برافراشته و نشانه‌های خویش را آشکار ساخته و جاهلان، دانش و برتری آن را از بین برده و عرفان و اهل آن را خوار شمرده و از حکمت روی برگردانده و از روی ستیز و انکار آن را از اهلش بازمی‌دارند، لذا طبایع را از حکما رمانده و دانشمندان و عارفان و برگزیدگان امت را مردود شمرده و خوار می‌دارند، از این روی هرکس که در مرداب جهل و کودنی بیشتر فرو رفته و از نور علوم معقول و منقول عاری‌تر است، به اوج اقبال و قبول پیوسته و در نظر دنیاداران داناتر و شایسته‌تر است.

بسا عالمی که با کوبیدن در آرزو، به درون راهی نیافت
و جاهلی پیش از کوبیدن در، ره به درون یافت

چرا چنین نباشد؟ در حالی که پیشوایان ایشان گروهی هستند به دور از فضل و درستی که شانه‌هاشان از لباس عقل و راستی خالی و سینه‌هاشان از زینت آداب و علم تهی است و جهات خیر و نیکی در چهره‌هاشان ناپیداست.

و چون حال را بر این گونه مشاهده کردم، شهر را از کسی که ارزش اسرار را بداند و قدر دانش آزادگان را شناسد خالی دیدم و دریافتم که علم و اسرار آن از بین رفته و حقیقت و انوارش به خاموشی گراییده، روش معتدل و راستین تباه و نابود گشته و آراء باطل و دروغین منتشر و پخش شده، آب حیوان در زمین فرو رفته و تجارت اهل آن به کسادی و چهره‌هاشان _ پس از شادابی _ به پژمردگی گراییده و سرمایه‌هاشان موجب زیان شده است؛ روی از فرزندان زمان گردانده و پهلو از معاشرت آنان خالی نمودم.

در این حال به واسطه‌ی دشمنی زمان و عدم یاری دوران، مرا خاموشی فطنت و خشکی طبیعت به پناهگاهی استوار کشاند تا آن‌که در یکی از نواحی شهرها (قریه کهک قم) منزوی گشته و با گمنامی و شکسته‌بالی به گوشه‌ای خزیده و از تمامی آرزوها بریدم، آنگاه با خاطری شکسته همت را صرف کردم تا واجب را به جا آورم و آنچه را که پیش از این در آن زیاده‌روی کرده بودم تلافی و جبران نمایم.

در این صورت نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم، زیرا تصرف در علوم و صنایع (نظری) و بیان مباحث و دفع مشکلات و روشن کردن مقصود و رفع دشواری‌ها نیاز به تصفیه اندیشه و زدودن خیال از آنچه که موجب افسردگی و نابسامانی و پایداری بر اوضاع و احوال، همراه با آسایش خاطر دارد.

صدر المتألهین شیرازی (ملاصدرا)
اسفار اربعه، مقدمه‌ی مؤلف، ترجمه‌ی محمد خواجوی

کتابخانه‌ی یونان و روم باستان
@Graecia_et_Roma

We recommend to visit

Contact Us: @HVBook

Last updated 1 month ago

?? ? ??

WE LOVE HELICOPTERS!!!

Last updated 7 months ago

Last updated 2 months, 2 weeks ago