Last updated 1 month, 1 week ago
Last updated 5 months ago
بعد از چند پست اخیر، یک سری از دوستان گرامی و ارجمند لطف بیدریغ داشتن نسبت به بنده و خرده گرفتن که نوشتههات یا سیاه و تلخن یا بینمک و سخیف؛ چرا انقدر ناله میکنی؟ بیشتر انگیزشی بنویس. به شدت تاکید داشتن که "بابا چیه اینا، آدم دلش میگیره" خدمت سروران خودم…
چشمهایش آب میپاشیدند پشت سر هر غم؛ برای همین هم زود به زود غمگین میشد..
هر آمدنی یک رفتنی دارد؛ اما غم، از کنارش جُم نمیخورد. تنهایی را دوست نداشت اما همیشه علاقه شدیدی به جمعی داشت که در آن نباشد؛ آن موقع بود که لبخند های ظاهریاش کمی غم را به عقب هل میداد!
هر چه غم پا پس میکشید، از خودش دورتر میشد.. انگار کسی روحش را از تنش جدا میکرد.
همهی وجودش آغشته به غم بود؛ این خانه خراب کن، خانهاش بود. در کنج این خانه، زانویش را به آغوش میکشید و در آمالهایش گم میشد.
مثل آرزوهایی که وسط راه بی جان ترکشان کرده بود و ذوقشان را به قتل رسانده بود در خودش غرق میشد تا آب از سرش بگذرد و اوضاعش دوباره روبه راه شود... اما اوضاع رو به بیراهه شد و سراب از سرش گذشت؛ چون در این حوالی ها، آب از آب تکان نمیخورَد!
@kalbod_kabood
https://t.me/Kargadandelnazok
ایمان،travis
من خودم نماد نخود سیاهم؛ اگه بخوان کسی رو دک کنن میفرستنش دنبال من.
-ایمان
"این پست محتوای خاصی نداره، دارم جرئت حقیقت بازی میکنم"
بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو
بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو بَبو
دیگه دستمال جواب نمیده؛ نوار بهداشتی بیار میخوام خون گریه کنم.
-Infeliz
ذوق
ذوق
ذوق
ذوق
ذوق
-زارت
ذوق
ذوق
ذوق
ذوق
ذوق
ذوق
-زارت
-زارت
ذوق
-زارت
-زارت
-زارت
-زارت
-زارت
-ذوق
-زارت
-زارت
-زارت
-زارت
-زارت
-زااااااااااااررررررررررررت
توی بازار سیاهتون، منم کاسب رنگا
-بیدار
فکر کنم من از همون قایمباشکها به بعد، دیگه پیدا نشدم!
-دیوژن
لجنزاری از تلخی ام و تو درون من، به دنبال قند و نباتی
-آشفته حال عاقل
بدی اینه که مجبوری زندگی کنی، اما بدتر اینه که فقط یک بار زندگی میکنی؛ من اگ دو تا زندگی داشتم، یکی از اون دوتا رو با تو زندگی می کردم.
Fuck this channel
Last updated 1 month, 1 week ago
Last updated 5 months ago