بزرگ ترین چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot
Last updated 6 дней, 1 час назад
⚫️ Collection of MTProto Proxies ⚫️
?Telegram?
Desktop v1.2.18+
macOS v3.8.3+
Android v4.8.8+
X Android v0.20.10.931+
iOS v4.8.2+
X iOS v5.0.3+
? تبليغات بنرى
@Pink_Bad
? تبلیغات اسپانسری
@Pink_Pad
Last updated 2 месяца, 3 недели назад
**از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟!
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند
کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان
چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند
روزی همین مردم که سنگم میزنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبیرنگ میخوانند**#فاضل_نظری@joreah_noosh
**شلّیک می شوند به سویت فشنگ ها
از لولـــه هــــای سرد و سیاه تفنگ ها
جنگل به جنگل از پی چشمت دویده اند
دنبــــال ردّ پــــات تمـــــام پلنگ هــــا
از آن شبی که از سر این کوچه رد شدی
افتاده است خــــون بـه دل پاره سنگ ها
محصول با سلیقه ی دست ظریف توست
بـــر صورتت حمــــاسه ی ترکیب رنگ هـا
«ما را دمـــاغ جنگ و سر کارزار»هست
وقتی به کام توست سر انجام جنگ ها
از خود گذشتن است به پرواز دوستان
تعبـــیر عاشقـــــانه ی الّاکلنگ هـــا
معتاد عشق تو منم و شببهشب تو را
تزریـــق می کنم بـــه رگــم با سرنگ ها**#حمیدچشمآور@joreah_noosh
.
با آن صدای پر شرار و سکر آگینت
مانند وهمی از خیالاتم گذر کردی
نوشیدمت لاجرعه و دیگر نفهمدم
تو با کدامین جرعه ات در من اثر کردی؟
من تکه سنگی بودم از روح زنی مرده
که در نبود کودکانش چشمه می زایید
تو رد شدی از رودهایش آب نوشیدی
تو رد شدی و چشم او را چشمهتر کردی
هی رنگ دانه های غمگینم عوض میشد
در پیکر من زخمهای کهنه گل کردند
از عطر تو رویید در من دختری تازه..
خواب رسوبین تنم را بارور کردی..
پس ساقه های نورسی، از من دمیدند و
تا قله های رازناک قاف رقصیدند
تا خوشه های سالکی که خوب می دانند
این شاخه ی خشکیده را تو پرثمر کردی...
این شاخهی خشکیده که یک روز سنگی بود
آن سنگچخماقی که اخگر در نهادش داشت
یک روز آتش زد تمام کوهسارش را
وقتی به آتشدان ِ چشمانش نظر کردی
حالا مرا یاد تو دارد می برد با خود
یاد تو که در صخره های دور با من بود
یک تکه ام را در میان کولهبار تو_
جا ماندم و بردی و با خود همسفر کردی...
**ببین در دست طوفان بادبادکها نمیخندند
درختان هم به سرسبزی پیچکها نمیخندند
بترس از خط لبخندی که این دزدان به رخ دارند
در این بازار بیمنظور قلکها نمیخندند
زمین بیثمر دیگر نگهبانی نمیخواهد
به این بیحاصلی آیا مترسکها نمیخندند؟
اگر همدرد من باشی به احوالم نمیخندی
که دلقکها به روی سرخ دلقکها نمیخندند
به بخت خویش میخندم که باید شادمان باشم
وگرنه از سر رغبت عروسکها نمیخندند
از اینزندان به آنزندان، بهاینترتیب معلوماست
چرا در لحظهی میلاد کودکها نمیخندند**#مجید_ترکابادی@joreah_noosh
دفن کردم دست هایم را شبی در گور تنگی
نصب کردم پای خود را، روی مرقد مثل سنگی
پشت سر انگشت های داغدارم صف کشیدند
تا نمازم ختم شد، برداشتم بیل و کلنگی
قلب خود را گوشهای ماندم که شاید تو بیایی
از سر گورم برآمد جوجه های رنگ رنگی
ناگهان روزی سگی با بچه هایش سر رسیدند
باز شد گورم به شوق زائرانش بی درنگی
نعش غمگین مرا آن توله سگ ها مثله کردند
مادر امّا قسمتم می کرد با زبر و زرنگی
استخوان هایم به حالم خنده می کردند افسوس
گور ِخالی شد سرآخر خانهی گرگ و پلنگی
تو، به دیدارم رسیدی با گل پژمرده در دست
من چه بودم؟ گوشهی گور استخوان خورده زنگی
تو دعا می کردی و ماهی کف دست تو در خواب...
روحم از از دلتنگی اش کم کم بدل می شد به سنگی
**هر كس وظيفه دارد خالي كند دلش را
با يك نفر بنوشد درياي مشكلش را
ما آن چنان كه بايد نزديك هم نگشتيم
من باغ را گزيدم
تو صرف حاصلش را!
تمثيل ناب بودن سودي ندارد اي جان
آيينه مي شناسد فرد مقابلش را!
آن جا كه ايستادي جايي براي من نيست
بايد بداند انسان معناي منزلش را
آن جا يك آرزو را كشتند و از حماقت
بر قبر او نوشتند آيات قاتلش را
سخت است اين كه قلبت دريا بخواهد اما
فكرت وطن بخواند يك كنج ساحلش را**#راشد_رامز@joreah_noosh
زنی اسیر، درونِ کلافِ تنهایی
نشسته تا که دلش را چهارپاره کند
برایِ سوگِ غزل بارِ آرزوهایش
به گریه قافیه سازد،به اشک چاره کندنخورده میوه یِ ممنوعه و گنهکارست
و خوانده اند به گوشش،همین توهم را **زنی که نه حوا!... گناهِ آدم بود
مدام اوق زده در خود ویارِ گندم را
زنی که نشسته، کلافه از دنیا
و خواست تا که دلش را چهارپاره کند
خبر دهید رفیقان به دفتر شعرش
که آمده او را.....چهار پاره کند
و او** که مردمک چشم های غمگینش
برای آینه ها نیز مردم آزاری ست
تمام خاطره ها را کشید تا چمدان!
و بست موی سرش را که رفتن اجباریست
حکایت تب و تاب و نبرد بود و نبود
نشسته بین سپاه عذاب های کبود
که عشق نسخه درد است و مرهم اندوه
دلیل روشنی چشم های ابر آلود
کلاغ قصه ی او سالهاست گم شده است
نه حرف تازه ندارد یکی که بود و نبود
زنجیر کُن! که قفل بکوبیم بر درش!
دیوانهخانهایست، "وطن" نامِ دیگرش!
اینشهر را غبارِ دروغ آنچنان گرفت،
کَز دیده رفت فرقِ مسلمان و کافرش!
دی شیخ راستگفت که: تنها خدا یکیست...
چندان دروغگفت که سختاست باورش!
هانایپدر! نهالِ جوانت درختشد...
حالی تبر بیار که زهر است نوبرش!
سهرابگونه دستکُشِ یکدگر شدیم،
من از تو شرم کرده و سیمرغ از پَرَش!
ما آزمودهایم بزرگانِ شهر را،
از مِهترش پناه میاور به کِهترش!
هرکس که مُرد خاک بر او خوش! نجاتیافت...
وآنکس که زندهاست بگو خاک بر سرش!#حسین_جنتی@joreah_noosh
**در سرم دختر پیری عصبی می رقصد
شهر بر روی سر من عربی می رقصد
این جهان با همــه ی دغدغه هایش دارد
روی یک جمجمه ی یک وجبی می رقصد
سال ها رفته و از برق نگاه تـــو هنوز
مرد دیوانه به سازی حلبی می رقصد
مـــاه افتـــــاده بر آب و منـــم افتاده در آب
اشک می ریزم و او نصفه شبی می رقصد
کاش آغـــوش مرا عطر تـــو معنـا می داد
بوسه یعنی که لبی روی لبی می رقصد
از سبا گیسوی بلقیس بـه همراهی باد
بر سر تخت سلیمان نبی می رقصد...**#سید_محمدعلی_رضازاده@joreah_noosh
تو آفتابی و آن خاک سرد و تیره منم!
هزار پنجره سوی سپیده خیره منم
به فکر فتح دل کوچکم مباش ای اشک
که از اهالی آبیترین جزیره منم
چقدر بوی وطن میدهد گریبانت
اگر که دفن شود کس در این حدیره، منم!
شبی تمام گناهان شراب نوشیدند
دروغ گفت که از این میان کبیره منم
هوا بد است گل آفتابگردانم
کسی که جای تو در این هوا «بمیره» منم
هوا بد است ولی آفتاب خواهد شد
دوباره خانۀ سرما خراب خواهد شد
بزرگ ترین چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot
Last updated 6 дней, 1 час назад
⚫️ Collection of MTProto Proxies ⚫️
?Telegram?
Desktop v1.2.18+
macOS v3.8.3+
Android v4.8.8+
X Android v0.20.10.931+
iOS v4.8.2+
X iOS v5.0.3+
? تبليغات بنرى
@Pink_Bad
? تبلیغات اسپانسری
@Pink_Pad
Last updated 2 месяца, 3 недели назад