جرعه نوش

Description
Advertising
We recommend to visit


‌بزرگ ترین‌ چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
‌‌
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot

Last updated 3 weeks, 6 days ago

وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️

Last updated 1 year, 1 month ago

⚫️ Collection of MTProto Proxies ⚫️

🔻Telegram🔻
Desktop v1.2.18+
macOS v3.8.3+
Android v4.8.8+
X Android v0.20.10.931+
iOS v4.8.2+
X iOS v5.0.3+


🔴 تبليغات بنرى
@Pink_Bad

🔴 تبلیغات اسپانسری
@Pink_Pad

Last updated 2 weeks, 3 days ago

1 week, 2 days ago

**‍
صبح، برمی‌خیزی از جا، قیصری افتاده است!
شب می‌آسایی، امیرِ دیگری افتاده است!

صبحدم، خورشید چون سر می‌زند از خاوران
عصر، گوی آتشین در کشوری افتاده است...

"چشمِ آسایش چه داری از سپهرِ تیزرو؟!"
سر بجنبانی کلاهی از سری افتاده است!

از مَنَت سخت است؟ از داودِ سلجوقی بپرس...
تا ضعیفی بَر نشیند، سنجری افتاده است!

رفته در طومارِ ظالم، خونِ مظلومان چو نفت
شعله‌ای در وِی زِ آهِ مادری افتاده است!

گوش، چون سنگین شود از راه می‌مانَد رحیل
هرکجا کَشتی فرو شد، لنگری افتاده است!

آه ای اسفندیار! از چشمِ خود غافل شدی...
راست می‌بینم که در آتش، پَری افتاده است!!**#حسین_جنتی@joreah_noosh

1 week, 3 days ago

**چيزی كه از من خواستی جز دل بريدن نيست
‌چيزی مخواه از من كه در اندازه‌ی من نيست

دنبال آرامش مگرد ای رود سرگردان !
چيزی كه در دريا نباشد در تو قطعاً نيست

گاهی برای گريه كردن بس كه تنهايی
جايی برايت بهتر از آغوش دشمن نيست

چيزي نمي‌بينيم جز تاريكی و اندوه
در زندگی وقتی چراغ مرگ روشن نيست

پيراهنم روزی گواهی می‌دهد پاكم
ای عشق خيلی وقتها پاكی به دامن نيست**#حسین_زحمتکش@joreah_noosh

1 week, 4 days ago

**شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است
برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است

باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده است

بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده است

تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده است

تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بی فایده است

در من ِ عاشق توان ِ ذره ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده است

از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند
حرف موسی را نمی فهمد شبان، بی فایده است

من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می گردم اما همچنان بی فایده است**#كاظم‌بهمني@joreah_noosh

2 months, 4 weeks ago

**از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!
دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند

گاهی قناری‌ها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دل‌تنگ می‌خوانند

کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان
چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند

روزی همین مردم که سنگم می‌زنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند

این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند**#فاضل_نظری@joreah_noosh

5 months, 3 weeks ago

**شلّیک می شوند به سویت فشنگ ها
از لولـــه هــــای سرد و سیاه تفنگ ها

جنگل به جنگل از پی چشمت دویده اند
دنبــــال  ردّ  پــــات  تمـــــام  پلنگ هــــا

از آن شبی که از سر این کوچه رد شدی
افتاده است خــــون بـه دل پاره سنگ ها

محصول با سلیقه ی دست ظریف توست
بـــر صورتت حمــــاسه ی ترکیب رنگ هـا

«ما را دمـــاغ جنگ و سر کارزار»هست
وقتی به کام توست سر انجام جنگ ها

از خود گذشتن است به پرواز دوستان
تعبـــیر  عاشقـــــانه ی  الّاکلنگ هـــا

معتاد عشق تو منم و شب‌به‌شب تو را
تزریـــق می کنم بـــه رگــم با سرنگ ها**#حمیدچشم‌آور@joreah_noosh

7 months ago

.
با آن صدای پر شرار و سکر آگینت
مانند وهمی از خیالاتم گذر کردی
نوشیدمت لاجرعه و دیگر نفهمدم
تو با کدامین جرعه ات در من اثر کردی؟

من تکه سنگی بودم از روح زنی مرده
که در نبود کودکانش چشمه می زایید
تو رد شدی از رودهایش آب نوشیدی
تو رد شدی و چشم او را چشمه‌تر‌ کردی

هی رنگ دانه های غمگینم عوض می‌شد
در پیکر من زخم‌های کهنه گل کردند
از عطر تو رویید در من دختری تازه..
خواب رسوبین‌ تنم را بارور کردی..

پس ساقه های نورسی، از من دمیدند و
تا قله های رازناک قاف رقصیدند
تا خوشه های سالکی که خوب می دانند
این شاخه ی خشکیده را تو پرثمر کردی...

این شاخه‌ی خشکیده که یک روز سنگی بود
آن سنگ‌چخماقی که اخگر در نهادش داشت
یک روز آتش زد تمام کوهسارش را
وقتی به آتشدان ِ چشمانش نظر کردی

حالا مرا یاد تو دارد می برد با خود
یاد تو که در صخره های دور با من بود
یک تکه ام را در میان کوله‌بار تو_
جا ماندم و بردی و با خود همسفر کردی...

#سیده_تکتم_حسینی

7 months ago

**ببین در دست طوفان بادبادک‌ها نمی‌خندند
درختان هم به سرسبزی پیچک‌ها نمی‌خندند

بترس از خط لبخندی که این دزدان به رخ دارند
در این بازار بی‌منظور قلک‌ها نمی‌خندند

زمین بی‌ثمر دیگر نگهبانی نمی‌خواهد
به این بی‌حاصلی آیا مترسک‌ها نمی‌خندند؟

اگر همدرد من باشی به احوالم نمی‌خندی
که دلقک‌ها به روی سرخ دلقک‌ها نمی‌خندند

به بخت خویش می‌خندم که باید شادمان باشم
وگرنه از سر رغبت عروسک‌ها نمی‌خندند

از این‌زندان به آن‌زندان‌، به‌این‌ترتیب معلوم‌است
چرا در لحظه‌ی میلاد کودک‌ها نمی‌خندند**#مجید_ترکابادی@joreah_noosh

7 months, 3 weeks ago

دفن کردم دست هایم را شبی در گور تنگی
نصب کردم پای خود را، روی مرقد مثل سنگی

پشت سر انگشت های داغدارم صف کشیدند
تا نمازم ختم شد، برداشتم بیل و کلنگی

قلب خود را گوشه‌ای ماندم که شاید تو بیایی
از سر گورم برآمد جوجه های رنگ رنگی

ناگهان روزی سگی با بچه هایش سر رسیدند
باز شد گورم به شوق زائرانش بی درنگی

نعش غمگین مرا آن توله سگ ها مثله کردند
مادر امّا قسمتم می کرد با زبر و زرنگی

استخوان هایم به حالم خنده می کردند افسوس
گور ِخالی شد سرآخر خانه‌ی گرگ و پلنگی

تو، به دیدارم رسیدی با گل پژمرده در دست
من چه بودم؟ گوشه‌ی گور استخوان خورده زنگی

تو دعا می کردی و ماهی کف دست تو در خواب...
روحم از از دلتنگی اش کم کم بدل می شد به سنگی

#احسان_بدخشانی

@joreah_noosh

9 months, 3 weeks ago

**هر كس وظيفه دارد خالي كند دلش را
با يك نفر بنوشد درياي مشكلش را

ما آن چنان كه بايد نزديك هم نگشتيم
من باغ را گزيدم
تو صرف حاصلش را!

تمثيل ناب بودن سودي ندارد اي جان
آيينه مي شناسد فرد مقابلش را!

آن جا كه ايستادي جايي براي من نيست
بايد بداند انسان معناي منزلش را

آن جا يك آرزو را كشتند و از حماقت
بر قبر او نوشتند آيات قاتلش را

سخت است اين كه قلبت دريا بخواهد اما
فكرت وطن بخواند يك كنج ساحلش را**#راشد_رامز@joreah_noosh

10 months ago

زنی اسیر، درونِ کلافِ تنهایی
نشسته تا که دلش را چهارپاره کند
برایِ سوگِ غزل بارِ آرزوهایش
به گریه قافیه سازد،به اشک چاره کندنخورده میوه یِ ممنوعه و گنهکارست
و خوانده اند به گوشش،همین توهم را **زنی که نه حوا!... گناهِ آدم بود
مدام اوق زده در خود ویارِ گندم را

زنی که نشسته، کلافه از دنیا
و خواست تا که دلش را چهارپاره کند
خبر دهید رفیقان به دفتر شعرش
که آمده او را.....چهار پاره کند

و او** که مردمک چشم های غمگینش
برای آینه ها نیز مردم آزاری ست
تمام خاطره ها را کشید تا چمدان!
و بست موی سرش را که رفتن اجباریست

حکایت تب و تاب و نبرد بود و نبود
نشسته بین سپاه عذاب های کبود
که عشق نسخه درد است و مرهم اندوه
دلیل روشنی چشم های ابر آلود
کلاغ قصه ی او سالهاست گم شده است
نه حرف تازه ندارد یکی که بود و نبود

#فریبا_حیدری

@joreah_noosh

We recommend to visit


‌بزرگ ترین‌ چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
‌‌
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot

Last updated 3 weeks, 6 days ago

وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️

Last updated 1 year, 1 month ago

⚫️ Collection of MTProto Proxies ⚫️

🔻Telegram🔻
Desktop v1.2.18+
macOS v3.8.3+
Android v4.8.8+
X Android v0.20.10.931+
iOS v4.8.2+
X iOS v5.0.3+


🔴 تبليغات بنرى
@Pink_Bad

🔴 تبلیغات اسپانسری
@Pink_Pad

Last updated 2 weeks, 3 days ago