تا بغل نشی نمی‌فهمی چقدر بغل می‌خوای.

دست‌فروش‌ها از اول تا آخر خیابون بساط کرده بودن و من از اول تا آخر خیابون گریه کردم، برای روزی که تموم شد و شبی که هیچ‌وقت تموم نمی‌شه.

دیدی آخر منِ بیست‌وسه‌ساله هم این خونه رو دید؟ خونه‌ای که تو چهارده ساله توش نیستی و دوازده ساله بوی سیگار نمیاد ازش.

قاطی شدن حسرت و حسادت رو اصلا دوست ندارم. باشه من بهش نرسیدم ولی لازم هم نیست ببینم که بقیه دارنش.

کوتاه اومدن وقتی حق باهاته لزوما ضعف نیست، غالبا احترامه.

همین که دیگه حوصله‌م سر نمی‌ره هم خوبه. توقع زیادی از زندگی ندارم دیگه.

سریع‌ترین راه لاغرشدن اینه که بشینی به سلول‌های بدنت توضیح بدی که عزیزم، غذا هست، تو نمی‌خواد چربی ذخیره کنی، خب؟

آسایش دو گیتی تفسیر این سه حرف است:
«همینه که هست!»

با از دست دادن رفیق کنار میای ولی با از دست دادن مفهوم رفاقت نه.

خراب کردی پسر!
تا دیر نشده پاشو درستش کن.