🔴سعید شریعتی در گفت و گو با دیدارنیوز مطرح کرد:
🔹عفو رهبری ۱۴۰۱ درباره پرونده الهه و نیلوفر نیز اعمال شود
🔹 انتظار جامعه تجدیدنظر درباره پرونده این دو خبرنگار است
🔹امیدوارم به شکافهای روحی و اجتماعی جامعه دامن زده نشود
*☑️* سعید شریعتی: امروز آنچه که واقعا کشور به آن نیاز دارد کماکان «اتحاد» است
☑️ «اتحاد» یعنی پذیرش تکثر در عین حال همکاری؛ «وحدت» یعنی همه با من، «اتحاد» یعنی همه با هم!**
*✔️ سعید شریعتی فعال سیاسی اصلاحطلب گفت:* در کنفرانس اخیر، پزشکیان توضیح داد که وفاق که می گوییم با پذیرش همه صداها است، یعنی بپذیریم که تکثر وجود دارد ولی متحد حرکت کنیم./ جماران
✅ میزگرد «وفاق ملى؛ فرصتها و تهديدها» در پایگاه خبری جماران
?فایل صوتی
سعید شریعتی فعال سیاسی و رسانهای
-دولت جلیلی نماد تفکر بسته و تمامیت خواه است.
-دولت جلیلی سیطره بر جامعه را رسالت خود میداند.
مسعود پزشکیان، فرد سلیمالنفس، صریحالهجه و متکی به نفسی بوده و با اعتماد به نفس بالا بر گفتار و سخن مسلط است. به نظر میرسد که او در آن بخش از کمپین که مربوط به آوردگاه سخن و خصوصا مناظرات بوده، چالش چندانی نداشته و احتمال زیادی برای فائق آمدن او بر رقبا وجود دارد.
به سیاق انتخابات قبل که زاکانی، رسما کاندیدای پوششی برای ابراهیم رئیسی بوده و آمده بود تا ضعف بیان و گفتار او را پوشش دهد در این دوره نیز به نظر میرسد که زاکانی و قالیباف، خرده حسابهایی را-بخصوص از دوره شهرداری زاکانی و ریاست قالیباف بر مجلس- با یکدیگر دارند و این مسئله میتواند جهت تهاجم زاکانی را به سوی قالیباف بچرخاند. امری که به پزشکیان فرصت میدهد با فراغ بال بیشتری به مسائل بپردازد.
*هفتهنامه صدا ۲۶ خرداد ۱۴۰۳
پزشکیان در پی برآوردها از میزان مشارکت پایین به لیست نهایی تائیدشدگان اضافه شد
سعید شریعتی
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت
مسعود پزشکیان در حالی در وضعیت کنونی به عنوان یکی از شش کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم حضور پیدا کرده که از دور قبل نیز وارد این عرصه شده بود. تائید صلاحیت او، فضای متفاوتی را پیش روی اصلاحطلبان قرار داده و جبهه اصلاحات بر اساس برنامه اعلامی خود از این چهره اعلام حمایت کرده است.
نکته مهم در این بین، تحلیل ترکیب تائید صلاحیت شده از سوی شورای نگهبان است. پیش از این، چنین گمانه و ظنی به شورای نگهبان بود که ترکیب کاندیداهای تائیدی این شورا به نحو مهندسی شدهای اعلام میشود و اکنون که این ترکیب شش نفره مطرح شده، تحلیلگران و ناظران به دنبال رمزگشایی از چرایی یا انگیزه تائید این ترکیب هستند.
اطلاعاتی که ما داریم، حاکی از آن است که تائید پزشکیان بر اساس برآوردهایی بوده که در همین فاصله ثبت نام تا اعلام صلاحیتها توسط مراکز افکارسنجی مورد اعتماد شورای نگهبان صورت گرفته و مشارکت مردم را بسیار پایین ارزیابی میکرده است. خصوصا با ترکیب پنج نفره-کاندیداها منهای پزشکیان-به گونهای بوده که مشارکت از انتخابات مجلس نیز پایینتر میآمده است. بر همین اساس با توصیه و تاکید نهادهای بالادستی، پزشکیان به عنوان یکی از کاندیداها اصلاحطلبان دست آخر به این فهرست اضافه شده است. باز اخباری که ما شنیدیم؛ حاکی از آن است که توصیه این بوده تا از همه جناحها در انتخابات کاندیدا داشته باشیم.
منتها در عمل، آنچه اتفاق افتاده این گونه است که از یک جناح سیاسی، یک کاندید و از جناح سیاسی دیگر، پنج کاندید در کارزار رقابتهای انتخاباتی حضور دارند. این ترکیب به ظاهر عادلانه نیست اما در عمل وقتی به روز انتخابات برسید، آن پنج کاندیدا از یک سبد، آرا خود را برداشته و مسعود پزشکیان به تنهایی از یک سبد رای خود را خواهد برداشت.
اگر به تحلیل پایگاه رای سیاسی در ایران بپردازیم، اصلاحطلبان تقریبا پانزده درصد آرا واجدین شرایط شرکت در انتخابات را به عنوان رای اختصاصی و وفادار به خود را دارند و مجموع اصولگرایان نیز همین پانزده درصد را به طور معمول به خود اختصاص دادهاند. اگر فرض بر این بگیریم که آرا خاکستری و ناراضیان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حتی به انتخابات نپیوندند، ترکیب مورد اشاره در صورت مشارکت بدنه آرا وفادار به هر دو جناح، وضعیت حکایت از شانس پیروزی پزشکیان در این انتخابات-و حداقل راهیابی او به دور دوم- خواهد داشت.
نکته دیگری که این ترکیب نشانگر آن بوده این است که پزشکیان یک سیاستمدار اهل تبریز و آذریزبان بوده و میتوان اینگونه تحلیل کرد که او قادر خواهد بود تا آرا ترکزبانان و آذریهای نقاط مختلف کشور اعم از تبریز، اردبیل، زنجان، همدان، ترکمنها، ترکها قشقائی و دیگر مناطق را نمایندگی کرده و در کنار آن به نمایندگی مطالبات سایر اقوام نیز بپردازد. چرا که تنها کاندیدایی به قومیتها تعلق داشته و امکان گرایش اقوام به او بیشتر است، مسعود پزشکیان خواهد بود. در سوی مقابل شاهد آن هستیم که قالیباف، جلیلی و قاضیزاده هاشمی از خراسان مورد تائید قرار گرفتهاند و همین مسئله هم از نظر قومی میتواند آرا خراسانیها را بین این سه قسمت کند.
با همه محاسبات ممکن، میتوان پذیرفت که پزشکیان امکان جدیتری برای پیروزی در انتخابات دارد. خصوصا اینکه نرخ مشارکت-با توجه به شوک مثبتی که تائید صلاحیت پزشکیان بین نیروهای سیاسی اصلاحطلب ایجاد کرده- به بالاتر از پنجاه درصد افزایش پیدا کند. اگر نرخ مشارکت به بیش از ۵۲ تا ۵۵ درصد برسد، پزشکیان شانس بسیار بالایی برای رایآوری خواهد داشت.
نکته تعجببرانگیز این که محاسبات فنی حاکمیت و گفتاری که تا کنون از سوی حاکمیت مطرح شده، نشان میدهد که تغییر ریلی در دستور کار نبوده و تداوم وضعیت موجود با حداقل تغییرات در ساختار دولت بیشتر مورد توجه بوده است!
به شخصه اطلاع ندارم که پزشکیان چه برنامهای دارد و آیا به دنبال تغییرات گسترده در ترکیب اداره کشور خواهد بود یا خیر. یا اینکه همانگونه که در برنامه تبلیغاتی نخست خود در گفتگوی ویژه خبری در شبکه خبر بیان کرده، چندان نیازی به برنامه نداشته و همین برنامه دولت فعلی را دنبال خواهد کرد. به هر ترتیب به نظر میرسد که اگر پایگاه هدف رئیسی بخواهد در انتخابات فعال شود، باید پیام تغییر را از پزشکیان دریافت کند وگرنه، احتمالا محمدباقر قالیباف در مشارکتی در حدود ۴۰ درصد، چهاردهمین رئیس دولت در ایران خواهد بود.
به یاد جوانمرد شهید هدی صابر در آستانه سیزدهمین سالگردش
قصه مرد ناهمگون
سعید شریعتی
ه) تنها طوفان كودكان ناهمگون ميزايد
ناهمگون بود. مثل همة زيباييهاي ديگر. اصلاً «هنر»، كشف ناهمگونيهاست. زيبايي در «ناهمگون» بودن است. تصور كنيد يك صداي همگونِ مستمر در اطرافتان جاري باشد شما هيچ زيبايي را نخواهيد يافت. بلكه به مرور احساس عذاب ميكنيد از اين همگوني. موسيقي از آنجا آغاز ميشود كه دو صداي ناهمگون كنار هم قرار گيرند. اين ناهمگوني است كه زيبايي را ميآفريند. يك جور «ناهمگوني متناسب».
آسمان يك دست با ته رنگي آبي، زيبا نيست. نه روي بوم با رنگ شماره فلان و نه حتي روي سنسور قوي دوربين هسلبلاد.
زيبايي آسمان وقتي پديدار ميشود كه ناهمگوني را با حضور «يك تكه ابر سفيد» ، «يك تكه از خورشيد كه دارد غروب ميكند» و يا «يك پرنده در اوج» به تصوير بكشي.
د) جويندگان شادي در مجري آتشفشانها
وقتي تكليفت با مرگ روشن باشد، غم را بيمعني كردهاي. وقتي از زندان «زمان» بيرون آمده باشي و اسير گذشته و حال و آينده نباشي و از ارتفاعي بلند به تاريخ بنگري و تا رخ نمودن آينده منتظر نماني بلكه آن را معاينه ببيني، غم را به جان تو راهي نيست.
معناي شهادت همين است، شادي بيداري، شادي آگاهي. شادي رستن از بند زمان.
آري شهادت نوع خاصي از مردن نيست. شهادت به «گونهاي خاص» زندگي كردن است.
ميگويند غسل كرد، و در تيغ برنده آفتاب خرداد، وسط حياط داغ بند زمان، كه نمادي از مجري آتشفشان بود، ايستاد. فريضه ظهر را به جاي آورد، رو به آسمان كرد. آسمان همگون با تهرنگ آبي براي زيبا شدن به يك پرنده در اوج محتاج بود. كلمه استرجاع را بر زبان آورد و راه شهادت را آغازيد.
ي) در گذرگاه پرندگان
به طور «ناهمگوني» به كلام وحي آشنا بود. بارها با هم درباره كوشش در فهم قرآن حرف زده بوديم. او يك جور ديگر عاشق قرآن بود. واژه به واژه با كلام خدا مأنوس بود. نه اينكه طوطيوار، لوطيوار قرآن را ميفهميد. مرد عمل بود. ميراث پهلوانان و جوانمردان با او بود. از تهران تا حاشيههاي زاهدان ميرفت، و به پابرهنگان و مستضعفين بلوچ و سيستاني كارآفريني ميآموخت، زير بال و پرشان را ميگرفت، من فهميدهام كه « و في اموالهم حق معلوم لسائل و المحروم» در روزگار ما يعني انجیاو بسازيم براي حمايت از محرومان و برويم تا به آنها ماهيگيري ياد بدهيم.
ص) خانه را روشن ميكنند
«سوره طه را زياد بخوان. اصلاً من معتقدم بهترين راهنماي عمل ما در اين روزگار سوره طه است.»
در سال 88 از زندان بيرون آمدم تا چند ماه در درياي همگوني از محبت و همدلي و رفق و مداراي دوستان متنوعم غرق بودم. تا يك روز عصر كه هدي زنگ زد و با آن لحن خاص و دلنشينش پاي تلفن گفت «سعيد جان هستي ميخواهم بيايم به ديدنت.»
«آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم.» و
هدي آمد. برايم كتاب سه هم پيمان عشقش را آورده بود. يادش نبود انگار كه يكبار ديگر اين كتاب را از او گرفته بودم. رو به رويم نشست و من به گونهاي همگون با بقيه ديدارها برايش روايت تكراري خودم را گفتم. نگاهم كرد مثل هميشه با طمأنينه اما بيقرار، گفت «سعيد سوره طه را دوباره بخوان. زياد بخوان. حال و هواي امروز ماست. بهترين راهنماي عمل ما در اين روزگار است.»
اذ رءا نارا فقال لاهله امكثوا اني آنست نارا لعلي آتيكم منها بقبس او اجد علي النار هدي
«لمع البرق من الطور و آنست به/فلعلي لك آت بشهاب قبسي»
خانهام را روشن كرد و رفت.
ا) كاشفان چشمه
يك جايي وسط سنگها و صخرهها، ميان ظل آفتاب كه از شدت نور همهجا تاريك است. آن سبز پوش بالا بلند ميايستد، ميگويد همينجاست. تلخابي زلال. فروتنانه زانو ميزني دست در خنكاي آن فرو ميبري و به لب ميرساني. شوكران جاودانگي. سوگندي براي تا هميشه بودن.
والفجر، وليال عشر.
از آن ظهر كه در آن صخرهزار و در حياط بند زير تيغ آفتاب ايستاد و استرجاع گفت و سوگند جاودانگي را نوشيد، ده شب گذشت تا به لقاي محبوب واصل شد.
ب) همواره بدان نام كه زيسته بودند
اي آن تكه ابر سفيد در آبي آسمان، اي تكهاي از خورشيد كه به غروبمان رنگ خون بخشيدي، اي پرنده در اوج، مرد ناهمگون طوفانها، هداي صابر ما،
و سلام عليك يوم ولدت و يوم تموت و يوم تبعث حيا.
ر) فروتن شوکران
غافلان همسازند
تنها توفان
کودکان ناهمگون میزاید
همساز
سایهسانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هیأتِ زندگان
مردگانند
وینان
دل به دریا افگنانند،
بهپای دارندهی آتشها
زندگانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاهِ بلندِ خاطرهشان
شرمسار و سرافکنده میگذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجریِ آتشفشانها
شعبدهبازان لبخند
در شبکلاهِ درد
با جاپایی ژرفتر از شادی
در گذرگاهِ پرندگان.
در برابر تندر میایستند
خانه را روشن میکنند
و میمیرند