دیشب خواب دیدم کلی بستنی متنوع از اسنپ سفارش دادم.😭

از عکس‌های یهویی خوشم میاد، ولی از عکس‌هایی که ژست بگیری انگار یهوییه نه.

نیم ساعت دیگه جلسه ۱-۱ دارم و می‌خوام بمیرم

من همواره این هراس رو دارم که یک روز گوگل و شرکت‌های دیگر که از سرویس‌هاشون رایگان استفاده می‌کنیم محتوایی که در موتورسرچرهاشون سرچ می‌کنیم رو عمومی کنن‌. چندوقته هرچیز embarrassingی که سرچ می‌کنم این جمنای گوگل جدیدنا اون بالا یه جوابی جدا می‌ده. =))))))

مامانم زنگ زد گفت داشتی چیکار می‌کردی جواب ندادی.
نمی‌دونم چیشد که بهش گفتم داشتم یه کونی می‌دادم.

پارسال چنین روزی سوار قطار شدم رفتم مشهد.

همیشه فکر می‌کردم یه پروانه شاداب و سرزنده‌ام که هی اینور اونور می‌ره، زندگی می‌کنه و سرزنده‌ست، نهایتا این وسط‌ها یه استراحتی هم می‌کنه؛ اما این روزها واقعا نگران بال‌هامم. انگار هیچ‌چیزی جز توهم پرواز برام باقی نمونده.

خوندن اخبار این روزها داره لهم می‌کنه. به وضوح می‌بینم خموده شدنم رو.

مادرجنده یه بار گفتی یه چیزی بذار سرت گذاشتم دیگه هی کسشر نگو کیری.