تعرفه تبلیغات:
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 1 week, 3 days ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
تبلیغات در تلگرام
@planagency
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 13 hours ago
اخبار اعتراضات
برای پیام های مهم: @bashoma
Last updated 2 months, 2 weeks ago
🅾✴ حکمرانی غلط و گذر از فساد سیستماتیک
محمدرضا یوسفی
یکی از موانع جدی جهش تولید، فساد اقتصادی است.
هر چقدر فساد گستردهتر باشد، توسعه امکان ناپذیرتر خواهد شد.
شاید بتوان گفت، مهمترین مانع توسعه برای کشورهایی نظیر ما همین فساد است.
⛔فساد از سطوح مختلفی برخوردار است که شامل فساد فردی، فساد سازمان یافته، فساد سیستماتیک، فساد ساختاری و در نهایت فساد سیستمی می شود.
فساد به ویژه در دوران معاصر، سازمان یافته است که به صورت باندی هماهنگ، انجام می شود. وقتی در مواجهه با فساد سازمان یافته، برخورد لازم صورت نگیرد، این باندها گسترش می یابند و در سطح کشور سایه خود را پهن می کنند.
در این صورت بستر فساد سیتماتیک فراهم شده است.
⛔در فساد سیستماتیک، دیگر بحث از باندهای سازمان یافته و فاسد نیست.
در این نوع فساد، سیستم دچار کارکرد معیوب شده و به صورت خودکار نمی تواند فساد را از میان بردارد.
از این رو، فساد در حال انتشار و گسترش خواهد بود، به گونه ای که مواجهه با آن، به صورت فردی ممکن نبوده و باید عزمی استوار از سوی نظام، در برخورد با آن صورت گیرد.
فساد سیستماتیک چهار نشانه دارد.
◀اول، تکرار دائمی فساد؛
◀دوم، جابجایی دائمی فساد از جایی به جایی دیگر یا از زمانی به زمان دیگر یعنی فساد را در سازمان ها و در زمانهای مختلف می توان مشاهده کرد؛
◀سوم، بروز فساد در کل سیستم بدون مشاهده آن در تک تک افراد.
این امر بدین معناست که هنوز فساد به اکثر یا تمامی سیستم سرایت نکرده است و انسانهای سالم در سیستم وجود دارند.
◀چهارم، فقدان سازوکار خوداصلاحی در سیستم و به جای آن، مبارزه با فساد در شکل برخورد با فرد رسواشده خود را نشان می دهد.
⛔⛔هر گاه نظام اراده جدی برای مبارزه با فساد سیستماتیک نداشته باشد، فساد از این مرحله عبور کرده و مبارزه با آن بسیار سخت تر و خطرناک تر می شود.
دادگاه های غیر علنی، اطلاعات غیرشفاف و قطره چکانی از دادگاه ها، عدم تمایل به شفافیت در توزیع قدرت و ثروت در جامعه، حکایت از عدم عزم برای مبارزه با فساد می کند.
⛔نورث به مرحله ای از فساد اشاره می کند که به آن فساد ساختاری می گوید.
در این مرحله، فساد به یک نهاد تبدیل شده و قواعد بازی سیاست، آلوده شده است. رشوه جزیی لاینفک از نظام اداری می شود.
شرط ارتقاء و ورود به عرصه سیاست؛ آلودگی، وابستگی و حامیگری است.
در این مرحله لایه های مختلف حکومت از گروههای فاسد حمایت کرده و چشمان خود را بر آنان می بندد.
⛔آخرین نوع فساد، فساد سیستمی است که علاوه بر سازوکارها، آدمها هم فاسد می شوند.
⛔ مدتی است که نشانه های فساد سیستماتیک در ایران آشکار شده است. از آنجا که متاسفانه هیچ اراده و عزمی در مبارزه با آن حس نشده و نمی شود.
اکنون، نشانه های گذر از فساد سیتماتیک نیز ظاهر شده و ایران در حال گذر از این نوع فساد است.
مصاحبه برخی نمایندگان از درخواست رشوه برای تایید صلاحیت گرفته تا پیشنهاد 150 تا 200 میلیاردی جهت انجام یک مصاحبه برای توقف اتومبیل های وارداتی، اتهام های فساد مالی افراد شاخص سیاسی و عدم انکار و پیگیری قضایی و.... حکایت از عبور می کند.
⛔بی حسی نظام قدرت نسبت به پدیده فساد نیز نشانه دیگری است.
کافی است به مواردی مانند نحوه مواجهه با جریان موسوم به سیسمونی، موسسات خیریه و عمومی رانت خوار، فولاد مبارکه، دبش، و همین مورد اخیر ازگل و موارد مشابه نگاهی شود و نحوه واکنش حکومت به آن مورد توجه و تامل قرار گیرد.
⛔دیگر نمی توان نام این را فساد سیستماتیک گذارد، این ورود به مرحله پسا فساد سیتماتیک است و نشانه آن بی حسی و بی اهمیتی فسادهای آشکار شده برای حاکمیت است.
بی حسی نشانگر دنیای متفاوت و ارزشهای جابجا شده در میان مقامات نسبت به مردم است.
💠مبارزه با فساد یک فرایند چند مرحله ای است.
یکی از مهمترین سیاست گذاری ها در این زمینه، ایجاد شفافیت در تمامی عرصه ها که مهمترین آنها، شفافیت در جریان تخصیص منابع ثروت و قدرت در کشور است.
✴️❇️ شوروی چرا و چگونه به قهقرا رفت؟
✍رضیالدین طبیب
در پایان سده قبل هیچ کشوری در دنیا به قدر «شوروی» دچار رکود اقتصادی و تصلب ایدئولوژیک نبود. در عالیترین سطحِ قدرت، احدی به دیگری اعتماد نداشت و اختلاس، دزدی، رانت، دروغگویی و شوآف سیاسی بیداد میکرد.
بوروکراسی «پیرسالارانه»اش، شوروی را به یکی از بیخاصیتترین و متعفنترین نظامهای اداری دنیا مبدل کرده بود؛ صاحب منصبان از ارشدش گرفته تا محلی، تا زمان مرگ در پستهایشان حضور داشتند.
⭐️در سراسر نظام دولتی هیچکس کاری نمیکرد چـون نه هیچ طرح و ابتکاری وجود داشت، نه ارادهای برای فعالیت مفید و سازنده وجود داشت و نه از مبتکرین و ایدهپردازان حمایت و قدردانی میشد. آن کارگزاران مدام پیر و پیرتر میشدند و تنها مردانی در آستانه مرگ، بر شوروی حکـومت میکردند!
◀️شاید بپرسید: خب پس چرا حکومتی تا این حد نابود و ناکارآمد ٧٠ سال سرپا ماند و یک تنه برای "حریف" گردنکلفتی کرد و نامش لرزه بر اندام غربیان میانداخت؟!
⭐️روسیه از نظر منابع انرژی از نفت، گاز و فلزات گرفته تا اورانیوم و سنگهای قیمتی صاحبِ مقامِ نخست در دنیاست و همین ثروت بیکران بود که به حکومت ناکارآمد و تبهکار شوروی اجازه داد به مدت ٧٠ سال به حیات خود ادامه دهد و سخاوتمندانه این کشور غنی را در راه "انقلاب، سوسیالیسم و گردنکشی" مصرف کند!(دقیقاً فعل صحیحش "مصرف کردن کشور" است!)
رهبران شوروی برای تبدیل شدن کشورشان به قبله سوسیالیسمِ جهان، هرچه در اختیار داشتند و یا به دستشان میرسید تاراج، حیف و میل و نابود میکردند: از دریا و محیط زیست گرفته تا چاه نفت و اموال عمومی.
⭐️ولی تنها دغدغه آنها از صبح تا شام_نه ساختن و آباد کردن کشور و رفاه ملت_ که دشمنی ایدئولوژیک احمقانه با "غرب" ، ماجراجوییهای اتمی و مسابقۀ تسلیحاتی با آمریکا بود! البته اعداد و ارقام روی کاغذ میگفت که شوروی بزرگترین نیروی نظامی جهان(ارتش سرخ)را در اختیار دارد؛ همان ارتش ترسناکی که حالا بقایایش در اوکراین در حال جنگ است و واقعاً و بدرَقَم حیثیتش بربادرفته!
چون از همان بدو تأسیس نظام سیاسیشان، کار مملکتداری و حکمرانی خود را روی ایدئولوژی، خبرچینی، هیجان، انقلابیگری، بیاعتمادی و جمود اندیشه بنيان نهاده بودند، بیآنکه خودشان بدانند یا حتی بخواهند هرچه طرف مقابل میگفت بلافاصله در ذهنشان ترجمانی واژگونه مییافت:
"تعامل" را سازش کردن
"مذاکره" را تسلیم شدن
"سیاستورزی" را ابراز ضعف کردن
"همکاری" را خیانت کردن
"هیجانزدگی" را شجاعت داشتن
"استقلالنظر" داشتن را توطئهورزی و
"عقلانیت" را بیایمانی و الحاد به آرمان انقلاب تلقی میکردند.
اما همان شوروی قَدَر قدرت بعد از سقوط مبدل شد به کشوری مقروض و گورستانی متروک و مملو از هزاران تانک و هواپیمای جنگی بلااستفاده که میشد آشکارا آنها را در سرتاسر خاک روسیه و سایر جمهوریهای اقماریاش از قرقیزستان تا بلاروس تماشا کرد. تجهیزات نظامی گسترده و گرانقیمتی که نه هیچ مشتری سخاوتمندی پیدا میشد تا شوروی را از مرگ اقتصادی عنقریبش نجات دهند و نه حکومت وقت توان حفظ و پرداخت هزینۀ سنگین نگهداری از آنها را داشت.
آن زرادخانهها فوق سری و پایگاههای نظامی دیگر به گورستانهایی مبدل شده بودند که آینۀ تمام نمایی از انحطاط و سقوط یک ایدئولوژی کور و عقیم بودند. گورستان آرزوهای مردم بینوایی که به امید دستیابی به آزادی، دموکراسی، زمین و غذای بیشتر با «انقلاب» از تزارها عبورکردند، اما فرجام کارشان به ظهور حکومتی خونریز، مستبد و زباننفهم انجامید که جز آرمانهایی نظیر آزادی و دموکراسی و برابری، اقتصاد و نان آنها را در چشم برهم زدنی از دستشان ربود.
✴️❇️ خشکه مقدّسها بدترین جنایتکاران
به طور کلی افرادی که به دین میگروند و سپس بیرون میروند از افرادی که از اول گرایش پیدا نکردهاند خشنتر و ضد انسانتر میشوند؛ زیرا دین به حکم نیروی عظیم خود همه عواطف دیگر انسانی را تحتالشعاع قرار میدهد و اگر رفت همه آنها را که در خود هضم و جذب کرده بود نیز با خود میبرد. این است که افرادی که زمانی متدین بوده و سپس بیدین شدهاند از بیدینهای اوّلی خشنتر و بیعاطفهتر و خطرناکتر میشوند.
اما خطرناکتر از این طبقه، متدینان منحرفشده و کجسلیقه خشکه مقدساند. این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانیشان تحتالشعاع عاطفه دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده اثر خود را نمیبخشد و از آن طرف چون زائل نشده و به صورت انحرافی کار میکند به همان قدرت که مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سبع خطرناکتر و وحشتناکترند.
تاریخ نشان میدهد که بیرحمانهترین جنگها، کشتارها، زجر و شکنجهها به وسیله خشکه مقدسان صورت گرفته است. بزرگترین نمکنشناسیها را اینها انجام میدهند زیرا «یحْسَبونَ انَّهُمْ یحْسِنونَ صُنْعاً». جنگهای صلیبی، جنگهای خوارج، حتی فاجعه کربلا ساخته دست این طبقه است.
◀️مرتضی مطهری/پاسخهای استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب، ص۷۵-۷۴
✴❇ **چرا ایران ثروتمند اینقدر فقیر شده؟ و شاهد مرگ تدریجی سرزمین مادری هستیم ؟
✍️امیر دبیریمهر**
♈️شاخصهای مطلوب اقتصادی در ایران از زبان بغضآلود دکتر مسعود نیلی اقتصاددان برجسته و دلسوز ایرانی که بخاطر حکمرانی نامطلوب و سیاستهای غلط، تحقق نیافته و کودکان زبالهگرد و اسیبهای اجتماعی و کولبری و….نتیجه این ناکارآمدی است. آنچه ایران شایسته آن است و کشور ثروتمندی مثل ایران با رتبه دوم در منابع گاز و رتبه چهارم ذخایر نفت استعداد آن را دارد عبارت است از:
♈️تولید ناخالص ملی ١٢٠٠ میلیارد دلاری
صادرات ٣۵٠ میلیارد دلاری
بودجه ٢۵٠ میلیارد دلاری
تورم ٣درصدی
رشد اقتصادی ۵ درصدی
♈️ابران به تنهایی استعداد و زمینه رقابت اقتصادی با امارات و ترکیه عربستان وقطر را دارد اما امروز در حوزههای رقابتی با هیچکدام توان رقابت ندارد.
♈️اما افسوس که واقعیات حاکم بر اقتصاد و معیشت مردم بسیار دردناک تر از این است و دردناکتر اینکه برخی میگویند تا قله پیشرفت یک گردنه بیشتر باقی نمانده!؟ و این شعارهای توخالی و بی «اساس و سند بیش از هر چیز اینده را ترسناک میکند.
✴❇ سالگرد عهدنامه ترکمن چای و چند نکته!
✍ حبیب رمضانخانی
امروز سالگرد امضای عهدنامه ترکمن چای است. یکم اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی بود که پاسکوویچ روسی و فتحعلی شاه قاجار عهدنامه ای را در تاریخ امضا کردند که به عهدنامه ترکمانچای معروف شد. این عهدنامه بی شک یکی از تلخ ترین اتفاقات رفته بر ایرانیان در تاریخ کشورمان بوده است که همواره اندوه و حسرت عمیق ایرانیان را به همراه داشته که در سالگرد آن به چند نکته مرتبط با آن، اشاره می شود:
ترکمن چای نمود چیرگی ناآگاهی، توهم و احساس بر تخصص و عقلانیت بود. چرا که در وضعیتی که ایران شکست خورده و خسارت دیده از جنگ های اول بود و از لحاظ امکانات و تجهیزات نظامی، نیروی نظامی و ارتش، تاکتیک و فرماندهی، پشتیبانی مالی و ... قابل مقایسه با روس ها نبود و ناتوان از رویارویی، در نبود و حذف امثال قائم مقام ها، با حکم جهاد و دمیدن بر شور مذهبی توسط روحانیانی چون کاشف الغطا، محمد مجاهد و... که هیچ تخصص، آگاهی و شناختی از شرایط دو طرف و وضعیت جنگ نداشتند، وارد جنگی شدند که به آن فاجعه انجامید.
بدون شک عهدنامه ترکمن چای و امضای آن، در آن شرایطی که شمال غرب ایران کاملا به تصرف روس ها درآمده و خطر سقوط تهران وجود داشت، در آن وضعیت درماندگی ایران، بهترین گزینه پیش رو در تامین منافع ایران بود که به همت و تلاش امثال قائم مقام فراهانی انجام شد. پس عهدنامه ترکمن چای به خودی خود ننگین نیست، بلکه آن شکست های پی در پی، بستر و جهالتی که منجر به بروز آن عهدنامه شد ننگین است!
عهدنامه ترکمن چای با وساطت و دخالت بریتانیا بسته شد. بریتانیا بی شک دلسوز ایران نبود. بلکه با وجود عدم حمایت از ایران طبق توافقات قبلی، در هراس از نزدیک شدن روس ها به هند بود که مجبور به وساطت و دخالت شد. قابل تاملتر، همین عهدنامه و سابق طرح ناپلئون برای حمله از ایران به هند، از دلایلی بودند که بریتانیا را به فکر ایجاد کشوری حائل بین هند و ایران انداخته و در نتیجه زمینه جدایی افغانستان از ایران را باعث شد. عبرت آموز تر اینکه در مقابل هر قسمتی که روس ها از شمال شرق و غرب ایران جدا کردند، همان روند را بریتانیایی ها با جدا سازی شرق ایران، سهم بردند.
جدایی باقی مناطق شمال غربی ایران و آذربایجان همواره جز اهداف بعدی روس ها بود. هر چند با انقلاب روسیه و تغییر نظام سیاسی آن کشور، بخشی از امتیازات واگذار شده در ترکمن چای، چون عدم حق کشتیرانی ایران در دریای کاسپین، برگشت، ولی در ادامه همان روند طمع ورزی روس ها، اینبار در قالب نظام شوروی دنبال شد. هدفی که با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، روس ها بعد از پایان جنگ با ایجاد دو منطقه خودمختار جمهوری مهاباد و آذربایجان، در پی جداسازی آن مناطق شدند که نهایت اینبار با چیرگی درایت و تخصص سیاستمدارانی چون قوام السلطنه و فشارهای آمریکا، خلاصی یافتیم.
❇️✴️ جنازههایی به نامهای پوتین و اسد ✍️ رحیم قمیشی چند سال پیش و در اوج کشتار مردم بی دفاع سوریه توسط هواپیماهای روسیه و نظامیان ایرانی، پیشبینی قطعی کرده بودم بشار اسد دیگر به هیچ وجه امکان ادامه حکومت بر سوریه را ندارد. آنچه امروز در سوریه جریان دارد…
✴❎ از هنگامی که انسان به گفته نیچه خدا را کُشت؛ به جای دست یافتن به عظمت خدا؛ بردهی عواطف و احساسات خود گشت و این است که انسان مدرن خشنتر از گذشتگان دست به خشونت میزند و خون انسانهای بیگناه را میریزد .
آیا به جز بازگشت به عشق و تمرین پاکی و فروتنی راه دیگری برای رهایی از این وضع باقی ماندهاست ؟
👤 ناصر مهدوی
✳✴ ای کاش شما صاحب منصبان ترک دیار میکردید.
ناصر دانشفر
جناب رئیسی در جمع دانشجویان گفتهاند: «یکی از شاخصهای نخبگی را وطندوستی میدانم. نخبگی اجازه میدهد که خدمت به کشور را رها کنید و به این بهانه که فلانجا مقداری بیشتر به من پول میدهد پس به آنجا بروم؟»
آسیدابراهیم، مقدمات این استنتاج از بنیان غلط است و لذا محتوای این بیانات نه فقط از استحکام منطقی برخوردار نیست که به غایت سست و فاقد ارزش است.
آری جناب رئیس دولت پسادوازدهم، هجرت نخبگان برای کسب مقداری وجه اضافه نیست که اگر این بود، باید که با شمایان همراه میشدند تا چه به شکل قانونی و چه از طریق رانت و اختلاس به هرآنچه که بتوان بدان اندیشه کرد، دست یابند.
درد نخبگان، خودی و غیرخودی کردن مردمان از جمله اهل علم است، در حاکمیت فعلی شاخص دانایی نیست تا هرآنکه داناتر باشد، صاحب ارج و قرب بیشتری گردد. معیار وابستگی و تمکین در برابر خواستههای غیرکارشناسی شخص اول مملکت است.
مشکل نخبگان، فضای حاکم بر محیطهای علمی است که صدای مخالف را برنمیتابد، اخراج چند ده استاد برجستهٔ کشور، احضار و بازجویی از دانشجویان دگراندیش و جایگزینی ۱۸ هزار دانشجوی دکترای ظاهراً گوش به فرمان به جای اساتید کاربلد، برخی از شواهد این مدعاست.
بخشی از رنج نخبگان به خاطر در مصدر امور قرار گرفتن سفلگان و فرومایگان است، ناکسانی بر اریکهٔ قدرت نشستهاند که هر از بر نمیدانند و هر روز بیش از روز پیشین کشور را به سوی پرتگاه و سقوط سوق میدهند. بیسوادان ناکارآمد در جایگاه مدیریت و اهل فن و تخصص در کنج خانهها زانوی غم بغل گرفتهاند.
قسمتی از عذابی که نخبگان متحمل میشوند، بابت سیاستگذاریهای مغایر منافعملی و در راستای اهداف ایدئولوژیک نظام است که باعث فقیر و فقیرتر شدن جامعه گردیده به گونهای که طبق گزارش منابع معتبر جهانی و مبتنی بر دادههای نظام مقدس، یکسوم مردمان در زیر خط فقر و یک سوم دیگر در آستانهٔ تهیدستی قرار دارند، آن هم در مملکتی که از حیث منابع پنجمین کشور برتر جهان است.
جناب رئیسی اینها و آیتمهای دیگری از این دست دلیل ترک دیار توسط نخبگان این مرز و بوم است، نه دست یافتن به زندگی مقرون به رفاه، که اگر این هم دلیل اصلی مهاجرت آنان باشد خردهای بر آنان نیست، اما گیریم آنچه فرمودهاید عین واقعیت باشد و جمع نخبگان برای رویکرد ترک وطن به واسطهٔ مسائل مالی شایستهٔ ملامت باشند. اما در این صورت هم جرم آنان از شمایان صدها برابر کمتر است.
جناب رئیسی خود بگویید، پشت سر گذاشتن وطن به خاطر دینار و درم قبیحتر است یا قرار گرفتن در منصبی که هزاران فرد این سرزمین سزاواری بیشتری از تو برای نشستن در آن جایگاه را دارند؟ آسیدابراهیم، نتیجهٔ جا خالی کردن نخبگان، محروم نمودن مردمان از توسعه و پیشرفت است، اما قرار گرفتن شما در رأس قوهای که یک روز در آن حوزه فعالیت نداشتهاید، باعث ویرانی وطن میگردد که قبول بفرمایید به مراتب خیانتی عظیمتر و غیرقابل محاسبه میباشد، که جبرانش از محالات است.
بله جناب رئیسی، اگر دلیل اول و آخر هجرت نخبگان کسب درآمد افزونتر باشد و علت دیگری نداشته باشد، ضررش به مراتب کمتر از آن است که چون شمایی در جایگاه شخص دوم مملکت بنشیند و علاوه بر گماردن افراد ناکارآمد و ناکاربلد، هر روز با یک گاف جدید آبرویی برای کشور صاحب فرهنگ ایران باقی نگذارد.
جناب رئیسی خود کلاهتان را قاضی نمایید، آیا اگر امروز به جای شما یک مدیر دست دوم و سوم حوزهٔ اقتصاد یا سیاست رئیس جمهور کشور شده بود، وضع مملکت اینگونه فاجعهبار رقم میخورد؟
اگر ذرهای از انصاف در شما بود، اگر کوچکترین علاقهای به سرنوشت ملت در وجودتان بود و اگر کمترین حساسیت ممکن را نسبت به هجرت نخبگان در سر داشتید، اولین کاری که باید میکردید کنار کشیدن از مدیریت اجرایی کشور و سپردن آن به اهل این کار بود، چرا که ماندن هر یک دقیقهٔ شما در این جایگاه، میلیونها برابر #مهاجرت نخبگان به مردم آسیب زده میزند.
آسیدابراهیم ای کاش شما به جای #نخبگان ترک دیار میکردید و مردم را از وجود خود بیبهره میساختید تا شاید همهٔ ضرر و زیان وجودتان متوجه #بیگانگان میگردید. هر چند کدام کشور دنیا هست که بخواهد شما را برای به کار گماردن در یک حوزهٔ کاری پذیرش نماید. بله شما فقط و فقط بیخ ریش ما جای دارید، که از قدیم گفتهاند مال بد بیخ ریش صاحبش میباشد.
#فرار_مغزها
🅾✴ پوپولیستها چه بر سر ایران آوردند؟
◀ شوروی توسط آموزههای سوسیالیستی اداره میشد. آنها زمانیکه جمعیتشان بسیار جوان بود سن بازنشستگی را پایین آوردند و حقوقها را بالا بردند و به آینده و سرنوشت صندوقهای بیمه و بازنشستگی بیتوجهی کردند.
◀ نتیجه این تصمیم اشتباه این بود که در سال ۱۹۸۵ یعنی پنج سال مانده به فروپاشی، تعداد بازنشستهها از تعداد شاغلان بیشتر شد و اتحاد جماهیر #شوروی حدود ۱۰۲ میلیون بازنشسته داشت و در نتیجه صندوقهای بازنشستگی این کشور، ورشکسته شدند.
این تصمیم اشتباه در ایران هم گرفته شد!زمانی که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد درآمد ارزی ناشی از فروش نفت بالا رفت، دولت محمود برای خرید محبوبیت کارهای پوپولیستی زیادی انجام داد از جمله اینکه سن #بازنشستگی را به ۲۵ سال کاهش داد!اقدام غلطی که امروز #صندوقهای_بازنشستگی را با بحران جدی مواجه کرده است و به مرز ورشکستگی کشانده!
انجام این مدل کارها در کوتاه مدت بسیار شیرین است و محبوبیت زیادی را به همراه دارد ولی آثار خود را در بلند مدت نشان میدهد. به عنوان مثال یونان مجبور شد برای خارج کردن صندوقهای بازنشستگی از ورشکست شدن، جزایر خود را بفروشد(اگر امروز هم زمزمه فروش جزایر قشم و کیش به گوش میرسد هم علتش همین است)
که البته برای سیاستمداران ما اصلا و ابدا مهم نیست، چون وقتی آثار خود را نشان دهند دیگر آن افراد حضور ندارند.
حالا تقریبا ۱۰ سال از عمر دولت احمدی نژاد گذشته و میشود به وضوح این نکته را متوجه شد که محمود و همفکرانش از تمام شبکههای ماهوارهای و #اپوزیسیون داخلی و خارجی برای به لرزه درآوردن پایههای #اقتصاد_ایران و بیشتر شدن اعتراضات و ناآرامیها موفقتر عمل کردند!
البته که نسل #پوپولیستها در فضای سیاسی و اقتصادی ایران تمام نشده و ما امروز شاهد نئو احمدی نژادها هستیم. امثال یاسر جبراییلی و رائفی پور و عبدالملکی امروز با حرفهای پوپولیستی خود با چهرهای جدید سرکار آمدند تا تئوریهای متوهمانه خود را اجرایی کنند و ضربه نهایی را بزنند!
☸❇️ چرا سوسیالیسم محکوم به شکست است؟
✍🏻استیون هورویتز
▪️در حالی که اقتصاد دولتهای غربی از بدترین کسادی بعد از رکود بزرگ رنج میبرد، بسیاری از مشاهدهکنندگان سوالی را مطرح میکنند که ۷۵ سال پیش در مقابل رکود بزرگ نیز مطرح شد:شاید زمان مرگ سرمایهداری رسیده است و ما باید به دنبال جایگزینهای دیگر مانند سوسیالیسم باشیم.
▪️در برخی از مقالات قبلی ام، من نشان دادهام که چرا نباید وضعیت فعلی را سرمایهداری نامید و مخصوصا اینکه چرا نباید کسادی حاضر را به پای #سرمایهداری گذاشت؛ چرا که با وجود دخالتهای بیحد و مرز دولتها این وضعیت بسیار دور از چیزی است که ما سرمایهداری مینامیم. در این مقاله، من اوضاع را از منظر دیگری بررسی خواهم کرد: اینکه چرا باید از وسوسه سوسیالیسم دوری کنیم. به طور خلاصه، سوسیالیسم چیزی است که نه در تئوری و نه در عمل، کارآ نیست. سوسیالیسم شکست میخورد؛ چرا که انسان جایزالخطا باید از حد و مرز دانش و توانایی خود آگاه باشد. اقتصادها به قدری پیچیدهاند که هیچ کنترل مرکزی قادر به مهار و در بر گرفتن آنها نیست، بلکه تنها در سایه هماهنگی نامتمرکز ایجاد شده توسط بازارها است که اقتصاد میتواند به خوبی عمل کند.
▪️اجازه دهید از اینجا شروع کنیم که اصلا #سوسیالیسم چیست؟ به لحاظ تاریخی سوسیالیسم به معنای مالکیت عمومی ابزارهای تولید است. سوسیالیسم کلاسیک به دنبال این بود که «مردم» مالک سرمایه شده و بازارها و تولید برای مبادله با برنامهریزی اقتصادی و تولید برای مصرف جایگزین شوند. به جای اینکه مالکان خصوصی سرمایه به استثمار کار و هدر دادن منابع بپردازند، مالکیت عمومی این امکان را به «مردم» خواهد داد که چه چیز، چگونه تولید شود و بدین ترتیب بهرهوری و ثروت بیشتری عاید ایشان گردد.
▪️هنگامی که دولتها بازارها را با در اختیار گرفتن صنایع از بین بردند با مشکلات اساسی مواجه شدند، از جمله اینکه چه چیزی چگونه باید تولید میشد؟ این مشکل که چه چیزی باید تولید شود بزرگترین مشکل بود. فرض کنید دولت بازار کفش را از بین ببرد و آنها را مجانی در اختیار شهروندان قرار دهد. در این صورت دولت چگونه باید بفهمد که مردم چه نوع کفشی میخواهند؟ چه مدلی؟ چه رنگی؟ چه اندازهای؟ با استناد به دیگر صنایعی که دولت در اختیار گرفته (مانند آموزش) به این نتیجه میرسیم که دولت به تولید انواع محدودی کفش خواهد پرداخت که همگی شکل و شمایلی یکسان خواهند داشت، بدون اینکه توجهی به خواستههای مصرفکنندگان شود؛ چرا که دولت بیشتر به انگیزههای سیاسی توجه خواهد کرد تا خواستههای مصرفکنندگان. در بازار واقعی کفش که امروزه وجود دارد، رقابت، قیمتها، سودها و زیانها اطلاعات لازم را برای تولید نوع، رنگ و اندازه کفشهایی که مصرفکنندگان خواهان آنها هستند در اختیار تولیدکنندگان میگذارد، به طوری که انواع متنوعی از کفش با اندازه، رنگ و اشکال مختلف تولید میشوند.
▪️آیا #دولت هیچگاه میتوانست بفهمد که روزی مردم تمایل به خرید کفشهای دوخته شده از پوست کرکدیل خواهند داشت؟ و اگر میتوانست بفهمد چگونه روزی میتوانست عدم تمایل مردم به خرید آنها را - همچنان که اتفاق افتاد - بفهمد و دست از تولید آنها بردارد؟
▪️ولی حتی مشکل «چگونگی» تولید بسیار بنیادیتر از مشکل تولید «چه چیز» است. به عنوان مثالی دیگر: فرض کنید که یک #دولت_سوسیالیست میداند که باید پلی را بر روی یک رودخانه احداث کند (فرض کنیم که این دولت مشکل «چه چیز» را حل کرده است). آنها این پل را باید از چه چیزی بسازند؟ آجر، چوب، فولاد یا پلاتین؟ فرض کنید هر چهار مورد فوق از لحاظ تکنولوژیک امکانپذیر باشد: کدام یک از این چهار روش، بهرهورترین استفاده از منابع را ایجاب میکند؟ به نظر من در غیاب قیمتهای بازار هیچ راهی برای فهمیدن این مساله وجود ندارد.
▪️ما میدانیم که استفاده از پلاتین برای ساختن پل حماقت است؛ چرا که از «قیمت» آن در بازار آگاهیم و میدانیم که پلاتین استفادههای خیلی بهتری در ابعاد کوچکتر دارد. آنتروپرنرها در اقتصاد سرمایهداری میتوانند با استفاده از قیمتهای بازار تخمینی از هزینههای تولید داشته باشند و با استفاده از سودها و زیانها تصمیم بگیرند که چه چیزی را چگونه تولید کنند. بازارها این امکان را به ما میدهند تا بهرهورترین روشها از لحاظ اقتصادی را از میان انتخابهای ممکن (از لحاظ تکنولوژیک) برای تولید کالاها اتخاذ کنیم.
▪️مشکلی که سوسیالیستها هیچ گاه نتوانستند با آن کنار آیند این بود که کالاهای اولیه، یا سرمایه، نه یک مورد و نه بینهایت استفاده دارند. کالاهای سرمایهای فردی تنها در چند مورد خاص استفاده دارند و چالش بنیادی بهرهوری اقتصادی و تولید ثروت در این است که عقلاییترین استفاده برای آنها را کشف کند.
#مداخله_گرایی
تعرفه تبلیغات:
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 1 week, 3 days ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
تبلیغات در تلگرام
@planagency
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 13 hours ago
اخبار اعتراضات
برای پیام های مهم: @bashoma
Last updated 2 months, 2 weeks ago