نارخاتون

Description
Pomegranate Moon in the water.
Jack of all trades, master of none.

BIPOC, Caucasus Native.
Queer, Feminist, Neuro-divergent.
Pagan polyglot, folklore occultist.

Message outlet: @narxatunbot
Advertising
We recommend to visit

News and announcements of the library. No books here.
🇨🇳Official Chinese channel: t.me/zlib_china_official
🌐 https://z-library.sk
https://en.wikipedia.org/wiki/Z-Library
🐦 https://twitter.com/Z_Lib_official
🐘 https://mastodon.social/@Z_Lib_official

Last updated 4 months, 4 weeks ago

Intel slava is a Russian News aggregator who covers Conflicts/Geopolitics and urgent news from around the world.

For paid promotions and feedback contact us at: @CEOofBelarus

Last updated 2 months ago

💫Welcome to the best book channel of Telegram.

✨Buy ads: https://telega.io/c/BooksHub25

✨Contact admin ➠ @Bookshub_contact_bot

✨ Copyright Disclaimer➠ https://telegra.ph/LEGAL-COPYRIGHT-DISCLAIMER-09-18

1 year, 2 months ago

"Now I have really known suffering. And I have survived. I am alone—unloved, with or without someone to love—the thing I feared the most in the world. I have touched the bottom, and I have survived." — Susan Sontag, As Consciousness is harnessed Into The…

1 year, 2 months ago

"I will never outlast this pain (healing passage of time, etc.). It will only recede and diminish if I can somehow transpose the emotions—as from grief to anger, from despair to assent. I must become active. As long as I continue to experience myself as done…

1 year, 2 months ago

«باید کار کرد و به پیش رفت. باقی همه حرف است. کارِ بارآور و پیشرفتِ راستین. در این کوشش دوگانه، ضمیر خود را نیز غربال کنیم. دل خود را با پهناوری و بزرگیِ هستی عجین سازیم. و بمانیم. و نلغزيم. و بسراییم.» - فریدون رهنما؛ گفت‌وگو با فرهاد اصلانی

1 year, 3 months ago
1 year, 3 months ago

آقاجان پشت تلفن پرسید: «جانِ پدر کجاستی؟ یه خداحافظی نکردی؟ نمی‌خوای برگردی؟»

کجا بودم؟ تو اتوبوس، تو ماشین، تو جاده، تو مهمانسرا؛ از این شهر به اون شهر. کار رو بهونه کرده بودم؛ می‌دونستم دردم چیز دیگه‌ایه. خداحافظی نکردم؟ نه. انقدر ازدست‌دادم و رفتم و رها کردم و تارِک بودم که بعضی وقت‌ها یادم می‌ره وقتی از خاکم می‌زنم بیرون، ریشه‌هام پشت پاهام کشیده می‌شن. نمی‌خواستم برگردم؟ نمی‌دونم. راستش قرار نبود انقدر طولانی‌مدت برم؛ ولی انگار وقوع رخداد‌های ناخوشایند برای من و اطرافیانم تمومی نداره. دورهٔ بدی رو دارم از سر می‌گذرونم. سرم بازار مسگرهاست. امیدوارم که روزهای آخر غیبتم باشه. دارم تلاش می‌کنم تا اگه نمی‌تونم به روال سابق برگردم، دست‌کم اوضاع رو به شیوهٔ بهتری مدیریت کنم و بعد بیام.

شرمندهٔ اون رفقا‌یی‌ام که این مدت سراغم رو می‌گرفتن و خبری ازم نمی‌شنیدن. ممنون که حواس‌تون به من هست؛ نازک‌خاطرم می‌کنید. شب بخیر.

1 year, 3 months ago
1 year, 4 months ago

نوجوونی این شکلیه که مدرسه و کنکور بزرگ‌ترین مسئولیتته و احساس می‌کنی همه دارن حقتو می‌خورن و مادر پدرت دوستت ندارن و نمی‌ذارن به رویاهای بزرگت برسی و ماتحت دنیا رو پاره کنی و وقتی ازت می‌پرسن حالت چطوره میگی: «دنیا پر از ظلم و ناعدالتیه‌ و همه عوضین و من…

1 year, 4 months ago

نوجوونی این شکلیه که مدرسه و کنکور بزرگ‌ترین مسئولیتته و احساس می‌کنی همه دارن حقتو می‌خورن و مادر پدرت دوستت ندارن و نمی‌ذارن به رویاهای بزرگت برسی و ماتحت دنیا رو پاره کنی و وقتی ازت می‌پرسن حالت چطوره میگی: «دنیا پر از ظلم و ناعدالتیه‌ و همه عوضین و من به این خونواده و جهان تعلق ندارم و کس ننه همتون من خودمو می‌کشم.»

بزرگسالی هم اینطوره که مادرت و پدرت و هر کس دیگه‌ای که خونواده‌ست و دوسش داری شدیدا مریضه یا داره می‌میره، یه عضو از خونواده‌ت رو از دست دادی، یه عضو دیگه اونور دنیاست، نصف دوستات هم به همین شکل در اقصی نقاط جهان پهناور پخش هستن، بقیه دوستاتم به زور می‌بینی چون صبح تا شب فقط کار می‌کنی که ازش هیچی هم در نمیاد و فهمیدی چقدر برای همه‌چیز پول نیاز داری و چقدر پول نداری، و تمام چیزی که می‌خوای اینه که بتونی با کسی که دوسش داری یه سقفی بالا سرتون داشته باشین با هم زندگی کنین، تمام زندگیت پر از مسئولیت‌های جدی و سنگینه اعم از خونواده، پارتنر، کارفرما، دانشگاه، هرکدوم از دوستات وسط یه بگایی سنگینن، تراماهای خارمادردار و افسردگی چند ساله رد کردی‌ و روزی ۶ تا قرص اعصاب می‌خوری و وقتی ازت می‌پرسن حالت چطوره میگی: «نوکرتم داداش عشق منی، من خوبم والا، تو چطوری؟»

1 year, 4 months ago

"I know a few things to be true. I do not know where I am going, where I have come from is disappearing, I am unwelcome and my beauty is not beauty here. My body is burning with the shame of not belonging, my body is longing. I am the sin of memory and the…

1 year, 4 months ago

"No offense to God, but everything my mother prayed I wouldn't be, I became. Every place she prayed I wouldn't go, I went. I walked so long I found Mercy, I draped her thighs over my shoulders and drank; she's abundant and I'm finally alive. Had I been what I was supposed to be, I'd be my mother's safehouse. I'd be her motherland. I wouldn't wander, I would remain. Everything I've done has been in Love's name, and in Love's name I've done these sins: I've clenched my fist. I've run. I've bitten my tongue dead raw. I've covered my chest and hummed and swallowed blood."

— Hiwot Adilow, "Mihret" (published in Nepantla)

We recommend to visit

News and announcements of the library. No books here.
🇨🇳Official Chinese channel: t.me/zlib_china_official
🌐 https://z-library.sk
https://en.wikipedia.org/wiki/Z-Library
🐦 https://twitter.com/Z_Lib_official
🐘 https://mastodon.social/@Z_Lib_official

Last updated 4 months, 4 weeks ago

Intel slava is a Russian News aggregator who covers Conflicts/Geopolitics and urgent news from around the world.

For paid promotions and feedback contact us at: @CEOofBelarus

Last updated 2 months ago

💫Welcome to the best book channel of Telegram.

✨Buy ads: https://telega.io/c/BooksHub25

✨Contact admin ➠ @Bookshub_contact_bot

✨ Copyright Disclaimer➠ https://telegra.ph/LEGAL-COPYRIGHT-DISCLAIMER-09-18