✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
مختصری دربارهی افزایش سن بازنشستگی در ایران؛ به گمانم این متن حرف تازهای برای متخصصان این حوزه ندارد، چون در اصل توضیحی ساده برای یک دوست بود که در این خصوص اطلاعاتی میخواست و من هم نظر خودم را نوشتم.
@Socissues_ir
«در تاریخ، بیشتر این پسین است که پیشین را توضیح میدهد، و نه برعکس»
شلومو سند، در کتاب قبلیاش، به نام «اختراع قوم یهود» مدعی شده بود، که برخلاف تصورات رایج، یهودیان جهان، اشتراک زیادی با یکدیگر ندارند، یعنی شاکلهی فرهنگیِ ثابت و مشخصی به نام «قوم یهود» وجود نداشته است و اختراع سیاسی جدیدی است. به گمان او، مذهب یهودیان در گذشتهها چنان دچار تغییر و تحول شده که بنمایهی کافی برای نسب مشترک «قومی» نبوده است. یهودیان حتی زبان مشترکی نداشتند، زبان عبری فقط برای دعا استفاده میشد و یهودیان هر کشوری به زبانهای همان کشور تکلم میکردند. تنها دین مشترک باقی میماند(بسیاری از یهودیزادگان اصلاً مذهبی هم نیستند)، که برای ساختنِ یک قوم کافی نیست، اگرنه مسلمانان جهان هم یک قومیت میشدند. او در این کتاب نشان داد که «قوم یهود» یا «مردم یهود» که بدینگونه مناسبات سیاسی جهان را متأثر ساخته است، اختراعی سیاسی است. در کتاب بعدیاش به نام «چگونه سرزمین اسرائیل اختراع شد»(2012) به این طنز تاریخی میپردازد که سازندگانِ اسرائیل کنونی، نهتنها برای توجیهِ ملت واحد بودنِ یهودیان، بلکه برای توجیهِ وجودِ (پیشا)تاریخیِ «کشور اسرائیل» از تورات استفاده کردهاند و بهگونهای روایتهای متناقض و پارهپارهی این متن کهن را معنادهی میکنند که افکار عمومی یهودیان را با اقدامات سیاسیِ استعماری و سلطهآمیز همسو سازند. نویسنده نشان میدهد که مفهومِ رایجِ «سرزمین اسرائیل» چنانکه به سادگی پنداشته و از سوی صهیونیستها ترویج میشود، یک معنای یگانه و مشخص ندارد که از «عهد عتیق» تا کنون ادامه داشته باشد و وظیفهی بازپسگیریِ «ارض موعود» را بر دوش یهودیان نهاده باشد، بلکه مفهومی تاریخی است که در بازیهای بینالمللیِ قدرت، برساخته و معنادهی شده است. او میگوید که حتی عبارت «سرزمین اسرائیل» را بهدشواری میتوان در عهد عتیق یافت، در این متون بیشتر از عبارت «سرزمین کنعان» استفاده شده که در واقع اورشلیم، الخلیل یا بیت لحم را در بر نمیگیرد. او نشان میدهد که ایدهی خوانش عهد عتیق به عنوان مرجعی تاریخی برای تعیین مالکان سرزمین مقدس، به گونهای تناقضآمیز، در اصل از محافل پیوریتن انگلیسِ مسیحی برخاست، این محافل به «صهیونیسم مسیحی» شکل دادند، گفتمانی که میپنداشت رستگاریِ ناشی از ظهور مسیح مشروط است به بازگشت تمامی فرزندان اسرائیل بدان سرزمین و مسیحیشدن آنان. این ایدهها ریشهی ایدههای صهیونیسم یهودی بود که «مسیحیشدنِ یهودیان» و «ظهور مسیح» را نپذیرفت، اما «بازگشت به اسرائیل» را بهعنوان بازپسگیری حقِ تملکِ سرزمینی مقدس تبلیغ و اجرا کرد. صهیونیسم مسیحی نیز، در میان عوامل دیگر، یکی از برسازندههای «سرزمین اسرائیل» بود.نویسنده میگوید گیرم که بپذیریم زمانی پادشاهی کهن یهودیان بر کل منطقة ادعاییِ اسرائیل شکل گرفته بوده است، اما این دلیلی کافی است که بعد از بیش از دو هزاره، ادعای مالکیت بر سرزمینی را داشت؟ تازه، بر اساس روایتهای تورات، یهودیانی که گذشتهها و با فرمان تورات بر سرزمین کنعان مستولی شدند، استراتژی الهی آنها این بود که نهتنها انسانها بلکه تمامی موجودات زندهی آنجا را به قتل برسانند، پس حتی اگر پادشاهیای در گذشتههای دور شکل گرفته است، مبتنی بر استعمار و تجاوز بوده است، و حقِ تاریخیِ معمول(حق مالکیتِ ناشی از زندگیِ چندین و چند نسل در سرزمینی) که خودش هم قابل بحث است، در این مورد، موضوعیت ندارد. شلومو سند نشان میدهد که اگرچه حتی اگر توجیههای مذهبیِ مالکیت قوم یهود بر اسرائیل، در تورات هم وجود داشتند، باز هم برای ادعای مالکیت بر این سرزمین هیچ حقی ایجاد نمیکردند، اما همین توجیههای صهیونیستی را هم اگر «نقدِ درونی» کنیم، میبینیم که بیشتر تفسیرهایی ساختهوپرداختهاند تا ارجاعاتی دقیق و از لحاظ بهاصطلاح فقهی قابل دفاع: بخشی از یهودیت، و تنها در برههای از تاریخ یهودیت «آرمان بازگشت به سرزمین اسرائیل» را شروع کردند. حتی در عهد عتیق روایتهای کاملاً وارونهای هست که آنان را از بازگشت به ارض موعود بازمیدارَد، بسیاری از یهودیان جهان نیز، پس از هولوکاست به سوی نقاطی جز خاورمیانه روانه شدند و هیچ میل یا اجبارِ دینیای برای بازگشت به اورشلیم حس نمیکردند. شاید اگر قوانین و فرهنگِ مهاجرپذیریِ اروپا و آمریکا و شوروی متفاوت و پذیرندهتر بود، و سیاستمداران مستعمرهگرِ اروپایی از ترسِ مهاجرتهای میلیونی به کشورشان و با طمع کنترل بر سرزمین فلسطین، به دنبال برنامههایی برای اسکان یهودیان در مناطق مناسبتر، مثلاً قبرس یا اوگاندا و سپس فلسطین( در دهههای 1900-1920) نبودند، اسرائیل کنونی هم در کار نمیبود(عاملِ برسازندهی دیگر). پیشنهاد میکنم کتاب را بخوانید(نه اینکه حتماً بپذیریدش، بخوانید و نقد کنید و مرا هم به کاستیهای آن آگاه کنید).
@Socissues_ir
مقالهی «کشیشی که به گزینهی برانداختن شاه نیاندیشید؛ کا.گ.ب و انقلاب در ایران» را دمیتری آسینوفسکی، در سال 2022 در مجلهی Iranian Studies منتشر کرده است. این مقاله برای پژوهش خود از اسناد تازه آزاد شدهی حزب کمونیست اتحاد شوروی بهره فراوان برده است.
در چکیدهی آن میخوانیم:
این مقاله فعالیتهای نمایندگیِ کا.گ.ب در تهران را در طی انقلاب سالهای 1978-1979 و سالهای اولیهی جمهوری اسلامی بررسی میکند. در حالی که بعضی از متخصصان خارجی، بیدرنگ بیان کردند که کا.گ.ب پشتِ انقلاب ایران است، بهزودی روشن شد که شگفتزدگیِ رهبران و سازمان اطلاعات شوروی از این رخداد، کمتر از همتایان غربیشان نبود...@Socissues_ir اگر کسی را خوانندهی چنین متنی میدانید، با او همرسانی کنید
متن حاضر دربارهی مقالهی «مذکرسازی دکارتی اندیشه» به قلم سوزان بوردو(ترجمه تورج قرهگزلی در کتاب «متنهای برگزیده از مدرنیسم تا پستمدرنیسم» چاپ چهارم) است. این مقاله در چاپهای بعدیِ کتاب، از سوی وزارت ارشاد سانسور و از کتاب حذف شد. جالب اینجاست که مقاله تقریباً هیچ ارتباط روشنی با فرهنگ ایران و فلسفهی به اصطلاح ایرانی-اسلامی ندارد و منتقد فلسفه غرب است. سیاستگذاران فرهنگی جمهوری اسلامی معمولاً از متون انتقادیِ معطوف به تمدن غربی استقبال میکنند، اما در این مورد گویا تیر نقد، قلبِ پدرسالاریِ همهجاحاضر را نشانه گرفته بوده است. متن حاضر، اگرچه به دیدگاه مقالهی بوردو کاملاً وفادار مانده است، اما به نوعی تفسیر و تشریح آن است و بعضی از مطالب آن را بسط داده و به بعضی دیگر اشاره نکرده است. پس خلاصهای ماشینی نیست. مطالعهی این متن برای آن دسته از دانشجویان و نیز خوانندگان غیر دانشگاهیِ علاقمند به فلسفه و فمنیسم مناسب است که فهم مقالهی سوزان بوردو را دشوار مییابند.
@Socissues_ir
اگر کسی را خوانندهی چنین متنی میدانید، با او همرسانی کنید
این یادداشت در سال 1395 در شماره 27 ماهنامهی ایران فردا منتشر شد. بریدهای از آن:
در حالتی که مدیریتِ عرصهی فرهنگ به جامعهی مدنی وانهاده شده باشد، عقلانیت صوریِ مؤسسات خصوصی، با هدف سود، به تولید و توزیع انبوهِ آثارِ کممایه و خرفتکننده میپردازد و حاصلِ آن چنانکه آدورنو، هورکهایمر و بقیه هشدار دادهاند کالاشدگیِ اثرهنری و رواجِ انفعال و سطحیشدگی در عمومِ مردم است، اما در حالتی که مدیریتِ عرصهی فرهنگ به عهدهی نهادهای حاکمیتیِ مختلف باشد، اتفاقاً با نوعی عملکردِ عقلانیتِ ذاتی روبرو هستیم، که جز کالاشدگی، پیامدِ ایدئولوژیک شدنِ اثرهنری را نیز به همراه دارد، در عملکردِ عقلانیتِ ذاتیِ ایدئولوژیِ حاکمیت نیز تولید و توزیع انبوه آثارِ به اصطلاح «ارزشی» رخ میدهد، آثاری که حتی اگر همهپسند نباشند، علناً تلاش میشود همهپسند شوند و هدفِ آشکارِ این فرآیند نه کسب سود بلکه ترویج ایدئولوژی است و پیامدهای آن برای روحیهی انتقادی و خلاقیتِ مخاطبان هم مشخص است...
@Socissues_ir
اگر کسی را خوانندهی چنین متنی میدانید، با او همرسانی کنید
از ترجمهها.
این مقاله، نوشته سردبیر نشریه فرانسوی Civilisations ، از اولین تحلیلها پس از پیروزی انقلاب 57 است. از آخرین پاراگرافهایش:
حکومت شاه فروپاشید. کل تاریخ این رژیم اکنون مانند مسابقهای برای تباهی بهنظر میرسد. تمامی بخشهای جامعه بهنوبهی خود از قدرتحاکم فاصله گرفتند و گذاشتند چنانکه مقدر شده منزوی گردد. همزمان، ماشین سرکوب شدیدتر شد و مقامات حاکم هرروز منفورتر میشدند. در نهایت تنها یک گارد پراتورین باقی ماند که چشمانتظار روز جزای خود بود.
گارد پراتورین: Praetorian Guard؛ گارد ویژة فرمانروایان روم؛ در اینجا کنایه از اینکه از تمامی ابزارهای حکومتگری دولت پهلوی تنها بازوی سرکوب آن باقی ماند؛ و سرکوب بهتنهایی کاری از پیش نمیبرد و محکوم به نابودی است.
پیشتر، در دو پست اینستاگرامی، دربارهی فلسفهی دوستی و عشق از منظر ارسطو و نیچه، نوشتم. اندیشهی مارکسیستی نیز در اینباره ایدههایی دارد که طبیعتاً رادیکالتر و چالشبرانگیزتر هستند. به بسیاری از این ایدههای ریشهای مارکسیستی، که در اینجا معرفی میکنم، سالها پیش و در دوران نوجوانی، بدون آشنایی با اندیشهپردازان مهمی مانند الکساندرا کولونتای، پرداختم و زندگی کردم و دوستان نزدیکم کموبیش و توفیقها و شکستهای این ایدهها را بهخاطر دارند. منظور اینکه، دلبستگیِ شخصیام به آراء مارکسیستی راجع به عشق و دوستی، ممکن است شیوهی نوشتنم و محتوای آن را متأثر ساخته باشد. برای معرفی این تبار اندیشهای، بیشتر از مقالهی «راجو داس» استفاده کردم که «فرزانه راجی» آن را به فارسی برگردانده است. تنها آن جملاتی که در گیومه آمدهاند نقل مستقیم هستند. نام مقالهی راس در انتهای متن آمده است و ترجمهی راجی نیز در اینترنت در دسترس هست.
پایاننامهی کارشناسی ارشد من، با عنوان «اسکناسنویسی: بازسازی معنایی تجربه کنشگران» که به راهنمایی دکتر امید قادرزاده و مشاورهی دکتر کمال خالقپناه در سال 1392 به پایان رسید.
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94