بزرگ ترین چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot
Last updated 3 weeks ago
وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️
Last updated 1 year, 1 month ago
⚫️ Collection of MTProto Proxies ⚫️
🔻Telegram🔻
Desktop v1.2.18+
macOS v3.8.3+
Android v4.8.8+
X Android v0.20.10.931+
iOS v4.8.2+
X iOS v5.0.3+
🔴 تبليغات بنرى
@Pink_Bad
🔴 تبلیغات اسپانسری
@Pink_Pad
Last updated 1 week, 4 days ago
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۶۵
مخبرالسلطنه و رضاشاه (۱)
در نقطۀ مخالف عیب جویی از احمدشاه؛ ستایش مخبرالسلطنه از سردار سپه قرار دارد. او وزارت جنگ تحت سرپرستی سردار سپه را تنها وزارتخانه ای می داند، که دارای نقشۀ صحیح بوده و کار می کند. (طلوع مشروطیّت، ص 272) از آزردن رضاخان در مجلس در سایۀ مشاجرۀ بین او و مؤتمن الملک اظهار نارضایتی می کند و در ذکر تشکیل کابینۀ از سوی سردار سپه می نویسد:
« سردار سپه که طبعاً صاحب عزم و رأی قوی بود و مردم به او امیدوار بودند و از کابینه های به اصطلاح بازار، پوشالی مأیوس شد؛ عذر مشیرالدوله را خواست و خود کابینه تشکیل داد. » (همان، ص 278)
مخبرالسلطنه به مانند بسیاری از رجال عهد قاجار، به سردار سپه و رضاشاه بعدی پیوست و به یکی از مهره های حکومت او تبدیل شد. شدّت ارادت مخبر به مراتب عزم و رأی رضاشاه تا بدانجا بود، که فرمان صدارت را به خاطر ترس از غضب شاه پذیرفت و در دوران صدارت شش سالۀ خود، بی هیچ عذاب وجدان و غیرتی همۀ اختیارات قانونی و عرفی خویش را به او سپرد و خود به یک آلت فعل و اجرا کنندۀ اوامر شاه تبدیل شد. او در شرح رسیدن به صدارت خود، بعد از اشاره به پیشنهاد تیمور تاش و عزم جدی مستوفی الممالک برای استعفا از صدارت؛ می نویسد:
« در پشت و روی کار غور کردم و با بعض دوستان شور. غالب را عقیده بمضمون این شعر بود: خلاف رأی سلطان رأی جستن [به خون خویش باشد دست شستن] خصوص با مزاج پهلوی، که طبعاً دیکتاتور است. معتمدا به نویدی که حضرت حسین علیه التحیه و السلام در رؤیا بمن داده بودند؛ دنده بقضا دادم. » (خاطرات و خطرات، ص 373)
این ابله به این صراحت اعتراف می کند ترس از رضاشاه مهمترین عامل قبول صدارت از جانب وی بوده و بعد از آن هم ترجیح داده یک نخست وزیر بی اراده و مطیع شاه و وزیر دربار او باشد.
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۶۴
مخبرالسلطنه و احمدشاه
هدایت هنگام اشاره به تشکیل کابینۀ سپهدار رشتی نیز مطلبی در بارۀ احمدشاه آورده و می کوشد از زاویه ای دیگر او را تخطئه کند:
« احمدشاه از اوّل مربی خوبی پیدا نکرد. ناصرالملک او را از سلطنت مأیوس و به شیوۀ خود مأنوس کرده بود، که تا می توانی به فکر تأمین آتیه باش. این مردم بار را به منزل نمی رسانند. او هم درسش را خوب روان کرده بود. در پاریس با آقاخان از معاملات بورس سخن در میان آورده[بود] » (طلوع مشروطیت، ص 237)
نویسنده در اشاره به سفر شاه به اروپا بعد از معزول شدن سیدضیاءالدین هم عامل سفر را کارهای شخصی و رسیدگی به عملیّات بورس خود شاه می داند، تا از این راه احمدشاه را پادشاهی مسئولیت نشناس و منفعت طلب معرّفی کند. (همان، ص 252) احمدشاه بداقبال ترین پادشاه تاریخ ایران بود. در دوازده سالگی؛ در حالی که هنوز چپ و راستش را نشناخته بود، او را بر تخت سلطنت نشاندند و اختیار او را به عضدالملک و ناصرالملک سپردند. حواس ناصرالملک بیش از ادارۀ امور کشور به بلاد فرنگ متوجّه بود، مردی محافظه کار و ترسو و منفعت طلب و خوشگذران و احمدشاه خوش طینت محاصره شده در میان خیل رجالی از این دست، کار زیادی نمی توانست انجام دهد. حضور قوای نظامی سه کشور مقتدر در ایران، سرکشی و تاخت و تاز رؤسای ایل ها، گرسنگی و بیماری و در کنار آن خزانه ای خالی با نیروی مسلحی کم شمار و ناتوان دست هر پادشاهی را برای ایجاد تحوّل و اداره کردی مناسب می بست. اگر احمدشاه در شرایطی عادی زمامدار سلطنت می شد، اوضاع به گونه ای دیگر از کار درمی آمد.
مخبرالسلطنه در شرح وقایع دوران صدارت مستوفی الممالک هم گریزی به احمدشاه می زند، تا در گمان خود از آن طریق نیز بی قیدی شاه نسبت به امور کشوری را نمایان کند. او می گوید بین شاه و مجلس بر سر ده هزار تومانی که مجلس از بودجۀ دربار زده، منازعه و چانه زنی بر پا شده است. شاه ده هزار تومان بودجۀ دربار را می خواهد و به هیچ کار دیگر توجّه ندارد. حتّی برای القای ناتوانی احمدشاه در تصمیم گیری ها، می گوید: احمدشاه با سفیر انگلیس بر سر صدارت مستوفی الممالک شور می کند. (همان، ص 276) مخبر، شاه را به پریشانی فوق تصوّر افکار و سلوک هم منتسب می کند. (همان، ص 277) با این وجود توصیفات او از احمدشاه یکدست نیستند و نویسنده به دلایل شخصیّت والای احمدشاه، فراهم نبودن زمینه های بدگویی از او و شاید هم به دلیل نبود انسجام فکری لازم در میان پیروان جریان ترک ستیز؛ گاه ناچار می گردد به ستایش از احمدشاه برخیزد.
اشارات مخبرالسلطنه به مخالفت چند بارۀ احمدشاه با طرح ترور سردار سپه، مخالفت با تأسیس یک حزب و اظهار اینکه «مردم ایران همه حزب منند؛ دسته ای را بخود نسبت بدهم؛ معنی ندارد.» و اظهاراتی از این دست نمایانگر مراتب عقل و انسانیّت و سیاست درست این پادشاه جوان هستند. (خاطرات و خطرات، ص 359)
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۶۳
مخبرالسلطنه و احمدشاه
معاملۀ مخبرالسلطنه با احمدشاه حال و روزی بدتر از دیگر پادشاهان قاجار دارد. او بر خلاف واقع امر انعقاد قرارداد 1919 را به احمدشاه منتسب می کند. (طلوع مشروطیت، ص 214) در صفحۀ بعدی هم همین ادّعا را به نقل از یک نشریۀ خارجی تکرار می کند. (همان، ص 215) هر چند که در پاورقی همین صفحه از سر ناچاری مجبور به اعتراف شده؛ اعلام می دارد: بیچاره احمدشاه خبر نداشت. با این حال در شرح سفر احمدشاه به لندن اظهار می دارد ابهت مجلس لردمر بیگلربیگی لندن او را تحت تأثیر قرار داده و موجب موافقت او با قرارداد 1919 شده است! او در توصیف احوال احمدشاه می نویسد:
« احمدشاه دوازده سال داشت، که لباس سلطنت بر او پوشاندند. معلمینی برای او معیّن کردند و او مشغول تحصیل در درس فرانسه شد و مزین الدوله میرزا علی اکبرخان از تاریخ یونان و روم مطالبی در ذهن او راه داده بود. به ادبیّات فرانسه میلی داشت، کتب لامارتین را می خواند. مردم احمدشاه را دوست می داشتند و در تحاشی از موافقت با قرارداد وجهۀ ملّی او به مراتب افزوده بود، امّا پس از موافقت در لندن در انظار خفیف شد. » (همان، ص 224)
احمدشاه با قرارداد موافقت نکرده و آن را امضا نکرد و مخبرالسلطنه تنها بر اساس ترک ستیزی معمول خود در جهت کاستن از وجهۀ این شاه دمکرات منش، ادّعای نادرست پذیرفتن قرارداد را مطرح کرده است. در حاشیۀ این اتفاق یک نکتۀ شنیدنی هم وجود دارد. مخبرالسلطنه مخالفت های برخاسته علیه قرارداد 1919 در اقصی نقاط کشور را غوغا و بهانه جویی می نامد (خاطرات و خطرات، ص 432) و بر آن است، که خیابانی پول و حکومت آذربایجان را می خواهد و رهبر جنگل رسماً با دولت می جنگد و مسئله از مخالفت با قرارداد تجاوز کرده و از باکو آتش فتنه را باد می زنند. (طلوع مشروطیّت، ص 227)
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۵۹
مخبرالسلطنه و شاهان قاجار
روش مخبرالسلطنه در توصیف عمل شاهان قاجار آمیخته ای از قدح و مدح متمایل به رضایت و واقع بینی است. او در لا به لای نوشته های خود در کتاب «طلوع مشروطیّت» نقطه نظرات خود در بارۀ شخصیت، معتقدات و سیاست های شاهان قاجار؛ بخصوص چهار پادشاه پایانی این سلسله را اظهار می دارد.
در نظرگاه کلّی مخبرالسلطنه آقامحمّدخان قاجار مردی مدیر و مدبّر بود، که اطراف مملکت را جمع آوری کرد و تنها ایراد کار او قتل و غارت در گرجستان بود، که سبب از دست رفتن قفقاز شد!! به اعتقاد وی در زمان فتحعلی شاه ایران روابط بیشتری با ممالک غربی و روسیه پیدا کرد. نگاه مخبرالسلطنه به شکست های ایران از روسیه به مانند مورخان دیگر نیست و او با لحاظ کردن مشکلات زمان فتحعلی شاه ضروررتی نمی بیند خیلی بر سر شکست از روسیه معرکه به پا کند.
هدایت دورۀ محمدشاه را دورۀ فترت می نامد و از وجود موانع بر سر راه محمدشاه می گوید و قبول دارد، که در زمان محمدشاه معلمین فرانسوی را آوردند، فکر اصلاح داشتند و صدراعظم محبوب محمدشاه به تناسب زمان و میدان در آبادی و تدارکات قوّه می کوشید و به اقتضای زمان همان قدر که برایش میسور بود؛ انجام داد.
در نظر مخبر در دورۀ ناصرالدّین شاه چشم و گوش ها بازتر شده بود. در اوّل سلطنت او در هر رشته دست به کار گذارده شد و آخر تدبیر ناصرالدین شاه جلب سفرا از هر مملکت بود، که شاهد رفتار همسایه ها باشند و در تجدّد قدر شربت نگاه می داشت.
در نظر مخبرالسلطنه مظفرالدّین شاه خوش نیّت بود و بی قدرت. می خواست و نمی توانست. با اقتضای دوره و تقاضای زمانه میل به افتتاح مدارس جدید پیدا شد و راه را برای تشکیل مجلس برگشود. او معتقد است از مظفرالدین شاه دو یادگار ارزشمند باقی ماند: گسترش معارف و تأسیس عدالتخانه و برقراری مشروطه.
مخبرالسلطنه محمّدعلی شاه را هم از مدایح و اظهار رضایت خود محروم نمی سازد و بر آن است که محمدعلی شاه ذکاء و زیرکی داشت. صاحب قلم بود و قادر بر عمل، که رقابت برادران او را در دامن روس افکند. مدعیان و مخالفان او اهل مدارا نبودند و شد آنچه شد.
مخبر احمدشاه را معصوم می داند و کسی که برای سلطنت ساخته نشده بود و پادشاه دورۀ پرمصیبتی بود، که همسایگان اشکال ها می تراشیدند و قراردادهایی چون 1907 و 1919 مجال فکری برای رجال دولت او باقی نمی گذارد. (خاطرات صص 432 ـ 431)
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۵۸
مخبرالسلطنه در نوشته های خود هرگاه به امیرارشد رسیده؛ علیه او سخن گفته و گویی دنبال راه حلی برای از بین بردن امیرارشد بوده است. وی در مواجهه با کشته شدن امیرارشد در جنگ تسوج دست به نرخ گذاری زده می نویسد:
« با اینکه وجه کافی بامیرارشد داده شده بود؛ قریب ده هزار تومان از شبستر و اطراف اخذ کرده بود. سردار عشایر به تسوج رفت؛ نعش برادر را به تبریز آورد. مردم مشایعت سردی کردند و گفته شد دفع شر امیرارشد بصدهزار تومان مخارج اردو می ارزید. این شد نتیجۀ کار چاق کنی میرزاعلی هیئت و اصرار بیجای قوام السلطنه. » (خاطرات و خطرات، ص 327)
مرجع این «گفته شد» در واقع خود مخبرالسلطنه است، که به احتمال بسیار در قتل امیرارشد از سوی نیروهای خودی دست داشته است. مخبرالسلطنه در زمان حکومت خود در آذربایجان کار مؤثّری برای دفع فتنۀ اسماعیل آقا انجام نداد، تا آذربایجان جان به در برده از فتنۀ جیلولوق، چند سال هم اسیر بی مغز وحشی ای چون اسماعیل آقا باشد، مردی که در مواقع خطر به راحتی آب خوردن زن و بچۀ خود را می گذاشت و با برداشتن جان بی مقدار خود؛ فرار می کرد.
انداختن مسئولیت به گردن دیگران هم از دیگر عادات مخبرالسلطنه است و او که در موقعیّت های دیگری از قوام السلطنه بد گفته بود، در اینجا نیز موقع را برای محکوم کردن صدراعظم وقت مناسب می بیند.
مخبرالسلطنه به نحوی در دشمنی با آذربایجان سرسام گرفته بود، که عقیده داشت قیامی های تبریز بعد از ناامیدی از اسماعیل آقا، لاهوتی را دعوت کرده و موجب تسلّط کوتاه مدّت او بر تبریز شدند. (طلوع مشروطیّت، ص 263) می گوید آن قیامی ها؛ یعنی، سیدالمحققین، حاج میرزاعلینقی معتمدالتجار، حسین فشنگچی و محمدولی میرزا وکلای تبریز در مجلس بودند، که بعد از نتیجه نگرفتن از تحریک اسماعیل آقا و لاهوتی به تهران آمده و در مجلس نشسته اند. (همان، ص 273)
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۵۷
اظهارات مخبرالسلطنه در بارۀ امیرارشد قراچه داغی نیز از رویۀ عمومی او پیروی می کنند. امیرارشد در جنگ با نیروهای اسماعیل آقا جان باخت و شهادت او در موقع خود ضربۀ روحی بزرگی به آذربایجان وارد ساخت، لیکن نوشته های مخبر نشان می دهد چندان هم از جان باختن امیرارشد متأسّف نبوده است. او امیرارشد را عامل فتنه دانسته و او را طبعاً شریر نامیده و گمان داشت او به همراه قیامی های تبریز در پی انجام کودتایی به سبک تهران بوده اند.
مخبر خواهان خلع سلاح وی و نیروهای تحت امرش بود. معتقد بود اگر امیرارشد فاتحانه از جنگ با اسماعیل آقا برمی گشت اسباب بسی زحمت می شد. مخبر اذعان می کند از سر ناچاری و امر تهران با امیرارشد مدارا می کرد. (طلوع مشروطیت، ص 257) او پا را از این هم فراتر گذارده، بر عکس مشهورات ادّعا می کند مردم از مرگ امیرارشد اظهار خوشحالی کردند:
« مردم تبریز از کشته شدن سردار ارشد ابراز نشاط کردند. معلوم بود، اگر برمی گشت اسباب زحمت می شد و آن جنگ یک تیر به دو نشانه بود. » (همان، ص 261)
ادّعای مخبرالسلطنه در بارۀ شادی مردم تبریز در مرگ فرمانده نیروهای آذربایجان تنها برای خود او معتبر بود. به اظهار رحمت الله توفیق مؤلّف تاریخچۀ ارومیه، امیرارشد بعد از شکست دادن اکراد از طرف کسان خود از پشت سر گلوله خورده و مقتول می شود و این اتّفاق پیروزی حاصل شده را به شکست و از دست دادن سلاح و مهمات تبدیل می کند.
با سوء ظنّی که مخبرالسلطنه به امیرارشد داشته، محتملاً خود مخبر در سوء قصد به جان امرارشد دست داشته و از این طریق با خواسته های انگلستان علیه آذربایجان همراهی می کرده است. به نوشتۀ رحمت الله توفیق جنازۀ امیرارشد را روی توپ گذاشته و با جلال تمام از طرف ایستگاه ماشین به تبریز وارد نموده در حالتی که عموم غرق عزاداری بودند، با کمال احترام در مقبرۀ سیدحمزه دفن می نمایند. (تاریخچۀ ارومیّه، رحمت الله توفیق، تهران، شیرازه، چاپ اوّل، 1382، ص 145)
با در نظر گرفتن سابقۀ امر و فرستادن ستارخان و باقرخان به اردبیل برای کشته شدن، یا شکست خوردن و کاسته شدن از وجهۀ آنها، می توان باور کردن مخبرالسلطنه در اعزام امیرارشد به جنگ اسماعیل آقا، بیش از آنکه در پی سرکوب اکراد باشد؛ به دنبال سر به نیست کردن امیر ارشد بوده است.
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۵۳
مخبرالسلطنه در بیان عکس العمل سیدجعفر پیشه وری بعد از خطابۀ مظفر فیروز می گوید:
« پیشه وری در نطق خود «ملت ما» می سراید و از «مجلس ملی» سخن می راند. نتیجه آنکه ایران منقسم شد بدولت آقای قوام و دولت آقای پیشه وری. » (خاطرات و خطرات، ص 448)
مهدی قلی خان هدایت از این اتّفاق حسن استفاده ای به نفع تملق و مجیز گویی نسبت به شاه کم سن و سال و بیکاره هم کرده؛ در باب مراتب وطن پروری و ملی بودن او می نویسد:
« نخست وزیر اصرار دارد شاه رسمیّت افسران قوای محلّی را امضاء بفرمایند. می فرمایند حاضرم از سلطنت کناره بگیرم؛ اقدام بر خلاف مصلحت مملکت نمی کنم. » (همان، ص 448)
میداندار وقایع آن سال ها یک گروه رجال کهنه کار تربیت شدۀ عهد قاجار بودند، که در نظر خود به تلازمی بین حفظ کشور و حفظ نظام سلطنت قائل بودند؛ از همین رو شاه جوان را در کنف حمایت و هدایت خود گرفته بودند و شاه در این زمان بیشتر نقشی نمادین ایفا می کرد و گاه به راهنمایی برخی از همان کهنه کاران اقداماتی برای ابراز وجود انجام می داد. او نه پدر سیاست فهمی داشت، که تربیتش کند و نه تحصیلات درستی از اروپا به ارمغان آورده بود. مهمترین سوغات او از فرنگ مشاور و همکاری به نام ارنست پرون بود، که به کار کشورداری نمی آمد!!
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۵۲
مخبرالسلطنه به این گوشه و کنایه زدن ها بسنده نمی کند و با اشاره به شکست مذاکرات در تهران بین فرقه و دولت، معتقد است بلافاصله پس از ختم مذاکرات دولت باید قوای نظامی را به جانب آذربایجان گسیل می داشت. او از بیانیه های قوام و دولت در بارۀ نتیجۀ مذاکرات و ادامۀ تماس ها با تبریز هم اظهار ناراحتی می کند. وی در شرح نتایج کار سفر مظفر فیروز به تبریز می نویسد:
« شام ها صرف شد. خوشباش ها سروده. نطق های سر سفره پرداخته. اخبار رادیو منظماً منتشر میگشت. نطق آقای فیروز در لحن پیروزی، امشب از تبریز مهد جنبشهای بزرگ آزادیخواهان برای هموطنان صحبت میکنم. پس از استفاده از لفظ آزادی و ارتجاع و بسط نسبت سوء سیاست بدوران های اسبق و ستایش قوام، که دو ستون روزنامه را گرفته است؛ ذکر موفقیّت بین دو دولت میکند و اصلاحات مواد هفتگانه ابلاغیه 2/2/1325 که مورد توافق شده است. » (خاطرات و خطرات، ص 448)
مخبرالسلطنه با ذکر موارد توافق شده؛ از موافقت با تقسیم اراضی خالصه با عنوان «غلط صواب نما» یاد می کند. در اعلام نظر در باب مادۀ 9 و قبول تدوین قانون جدید انتخابات و پیشنهاد آن به مجلس از سوی دولت که شامل نسوان هم باشد؛ از واژۀ «واویلا» در داخل پرانتز استفاده می کند. به عبارت ساده تر این مرد عقب مانده و خشک مغر و مرتجع گمان می کند با اعطای حق رأی به بانوان، کار کشور به مصیبت و واویلا خواهدکشید.
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۵۱
نگاه هدایت در مواجهه با دولت فرقه در آذربایجان دگم، عقب مانده، زورگویانه و مبتی بر عناد با حقوق طبیعی مردم بود:
« در تبریز بچه دولتی کمونیستی تشکیل شده؛ در حمایت از شوروی شوری دارند. از مرکز همه چیز می خواهند، جز حکومت. دولت نزاکت بخرج داده؛ با ایشان داخل مذاکره شد. بریش گرفته اند و مایۀ تشویش شده اند و مدّتی وقت بضرر مال و جان و ناموس اهالی تلف شد. حق این بود، که همان 23 ماه مه، که سادچیکف رسماً خبر تخلیه را داد؛ اتمام حجت شده؛ اقدام مجد بعمل آمده باشد و با روح خیرخواهی منافات نداشت. » (خاطرات و خطرات، ص 447)
رجالی از نوع مخبرالسلطنه راه حلی جز زور و سرکوب نمی فهمند و جز کشتن و انکار حق طریق دیگری نمی شناسند. پیشنهادهای او در رویارویی با وقایع اعتراضی دیگر نقاط کشور نیز جز برخوردهای قهرآمیز و حکومت نظامی و قطع حقوق و سرکوب چیز دیگری نیست. این رویه در صد سال پیش جا نمانده و مخبرالسلطنه های زمان هم همچنان همان راه حل ها را به رسمیّت می شناسند.
مخبرالسلطنه با اشاره با تصویبنامۀ هفت ماده ای دولت قوام در رابطه با آذربایجان و خواسته های فرقۀ دمکرات، با آوردن مواد این تصویب نامه، تعریض ها و کنایه های دیگری به کار می بندد.
او در اشاره به مادۀ سوم تصویب نامه و صدور مجوّز استفاده از ترکی آذربایجانی آن را «زبان تازه» می نامد و تدریس ترکی در پنج کلاس ابتدایی را اقدامی برای ممانعت از فارسی یاد گرفتن کودکان تلقّی می کند. در ذکر مادۀ پنجم، که بر آزادی فعالیت سازمان های دمکراتیک در آذربایجان نظر دارد؛ آن را با قید جملۀ «معنی ندارد» بی معنا و فاقد موضوعیّت معرّفی می کند و ظاهراً از نظر وی لااقل در ایران نباید اجازۀ فعالیت به نهادهای دمکراتیک داده شود. در تفسیر مادۀ ششم هم که موضوع آن عدم ایجاد تضییقات برای فعالان سیاسی گذشته در آذربایجان می باشد با قید عبارت «مگر کارکنان دموکراسی عیبی در کارشان است.» به تمسخر فعالان سیاسی برمی خیزد. (همان، ص 447)
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
✳️ مدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) هدایتگر بدبختی در آذربایجان ۴۷
در مذهب وطنخواهی مورد اعتقاد مخبرالسلطنه و امثال او، کشتن یک مبارز، یک نویسنده، یک خطیب، یک نمایندۀ ایالت آذربایجان، یک خیرخواه ملّت و کشور و پیشوای یک حرکت انقلابی وظیفۀ ملّی تلقی می گردد. عبدالله مستوفی هم ناسزاگویی ها و گستاخی ها به مردم آذربایجان و ایجاد قحطی در آذربایجان را وظیفۀ ملّی خود قلمداد می کرد. نگاه مخبرالسلطنه به ستارخان هم جالب است. ستارخان چه بیراهه ای رفته بود، تا مستوجب مرگ شود؟! قضیه ساده است. یک حرکت انقلابی از سوی نوکران داخلی انگلیس، که رگه ای از ترک ستیزی و آذربایجان ستیزی هم داشتند؛ به بیراهه کشانده شده بود و وجود امثال ستارخان و باقرخان و خیابانی می توانست به منزلۀ مانعین و مزاحمین این انحراف عمل کند، لذا چارۀ کار محو آنها برای امن شدن کشور برای خائنین و مرتجعان بود.
این مرتجعان با لحاظ کردن حرمت آن قهرمانان نزد ملّت؛ نیاز داشتند، تا خیانت خود در کشتن آنها را خدمت بنمایانند؛ یعنی، همین کاری که مخبرالسلطنه انجام داد. او می گوید بعد از واقعۀ شهادت خیابانی، دستور تعمیر خانۀ او و تدارک اسباب و اثاثیه برای اولادش را کرده و شش هزار تومان پول به اولاد او پرداخته است. حتّی در برگزاری مراسم ترحیم و هفته و سال او هم مساعدت کرده است. (خاطرات و خطرات، ص 319) شاید این لطف اگر واقعی باشد، منشأ دفاع همسر خیابانی از مخبرالسلطنه در مسجد مجتهد در برابر اتّهام قتل خیابانی باشد.
برای ملاحظۀ نمونۀ مناسبی از عمق وطنپرستی مخبرالسلطنه و میزان علاقۀ او به تمامیّت ارضی وطن، نگاهی بر قصیدۀ فیروزۀ او خالی از لطف نیست. در سال 1312 شمسی، رضاشاه مقارن با نخست وزیری مخبرالسلطنه در دنبالۀ استمرار اقدامات ملّی و وطن پرستانۀ خود قصبۀ فیروزه در خراسان را به شوروی واگذار کرد! کسی از ترس دیکتاتور وحشی و خونریز جرأت ابراز مخالفت پیدا نکرد. وظیفۀ ملّی و دولتی مخبرالسلطنه در کسوت صدراعظم هم سکوت و اجرای مراحل این واگذاری بود. تنها شاهکار او در برابر این وطن فروشی قصیدۀ فیروزه بود، که چند سال بعد آن را سرود، تا مثلاً در قبال این کار ضد ملّی عکس العملی نشان داده باشد.
عکس العمل هدایت در این شعر هم بیش از حدّ ضرورت حماسی از کار درآمد!! 29 بیت از قصیده به اخلاقیات و بی وفایی روزگار اختصاص یافت. 2 بیت به شرح بازگذاردن فیروزه به شوروی بدون اعلام موضع و مخالفت معطوف شد و 3 بیت پایانی در توجیه این واگذاری از سوی رضاشاه سروده شد!!! (بر من چه گذشت، صص 40 ـ 39)
ادامه دارد.
✍️ علی بابازاده
آدرس کانال:
@bildirish_channel
بزرگ ترین چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot
Last updated 3 weeks ago
وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️
Last updated 1 year, 1 month ago
⚫️ Collection of MTProto Proxies ⚫️
🔻Telegram🔻
Desktop v1.2.18+
macOS v3.8.3+
Android v4.8.8+
X Android v0.20.10.931+
iOS v4.8.2+
X iOS v5.0.3+
🔴 تبليغات بنرى
@Pink_Bad
🔴 تبلیغات اسپانسری
@Pink_Pad
Last updated 1 week, 4 days ago