✅ کانال رسمی وبسایت اندروید تایم
www.AndroidTime.com
#GBWhatsApp
#YOWhatsApp
🔰 جی بی + یو واتساپ:
T.me/AndroidTimeCOM/5095
.
📱اینستاگرام اندروید تایم:
www.instagram.com/_u/androidtimecom
.
.
Last updated 9 months, 1 week ago
?? English Channel? @CryptoLandEx
? CryptoLand.com
گروه عمومی:
? @irCryptoLand
نرخ لحظهاى:
? @CryptoLandPrice
Last updated 3 months ago
📮 پل ارتباطی
🆔 @azarnegah_news
🛒 مدیر تبلیغات
🆔 @Tabligat_azarnegah
🚨 instagram.com/Tabligat.azarnegah
🔊دیوار آذرنگاه
🆔️ t.me/+xA9OcXoPRIc2NGJk
🔰پیج اینستاگرام با تیک آبی
1️⃣ instagram.com/Azarnegah.news
2️⃣ instagram.com/Azarnegah.khoy
Last updated 3 days, 10 hours ago
از محسن نامجو، چندوقت پیش، کتابی چاپ شده در خارج از ایران که «زیستن در گرگومیش غم و طرب» نام دارد. کتاب، تاملاتی است درباره جهان موسیقایی و آثار شهرام شبپره، خواننده ایرانی. کتاب هنوز به ایران نرسیده و از خواندنش محرومیم، اما در یکی از نشستهایی که بهتازگی با حضور نامجو برگزار شده، مولف بخشهایی از مقدمه کتاب را خوانده و عجیب گیرا و جذاب است.
ویدیوی این برنامه حدودا ۲۴ ساعت پیش در یوتیوب منتشر شد و همینحالا رفتم و چک کردم و دیدم که تنها ۲۰ تا بازدید داشته. تازه احتمالا دو سهتاش هم مربوط به خود نگارنده همین سطرهاست! عجب دورهای است دوره ما. گویا خود آن برنامه هم مخاطب چندانی نداشته. از برگزارکننده برنامه و نویسنده کتاب و شهرام شبپره دیوانهتر، احتمالا خود من باشم که از صبح چندین اپلیکیشن نصب کردهام تا بتوانم این یک تکه از آن ویدیوی یکساعت و اندی را ببرم و فایل mp3اش را اینجا، برای ۴۳۲ نفر عضو این کانال بارگذاری کنم.
بگذریم (به خودم قول داده بودم که در این یادداشت کوتاه غر نزنم) فایلی که میشنوید، مقدمه نامجوست بر کتابی که درمورد شهرام شبپره نوشته و روایتی است از یک جشن عروسی در دهه شصت. این روایت و اساسا از این دست روایتها در چاپکردههای چند دهه اخیر کمیابند. چون دستگاه حاکم نمیخواهد خفقان، تاریکی، وحشت، اضطراب، استیصال و آوارگی دهه شصت را به کسی نشان دهد. همه را جارو کرده و گذاشته زیر فرش و وای اگر روزی آنها که نگفتند، دهان باز کنند و آنها که ننوشتند، قلم به دست بگیرند.
نامجو هم نامجوست دیگر. اعجوبهای است بیتکرار و بیهمانند که اسنوبها به تماشای «من حال ادامه دادن ندارم» از او بسنده میکنند. و احتمالا میکس آن کلیپ با فریادهای نامجو در کنسرتش که: «با دشمنان مدارا». چه شد؟ باز هم که غر زدم...
پیمان طالبی
غزلی ارتجالی
که بعد از خوانش دفتر شعر «پاشانههای باران» از دکتر شفیعی کدکنی (دفتری درباره بهار و طبیعت) سروده شد
::
درست میگویی ای شفیعی کدکنی
بهار فصل گل و جوانه و دانه است
جوانه باید زدن، گیاه باید شدن
که اینچنین میکند هرآنکه فرزانه است
ولی ببین آن طرف، کنار گلهای باغ
کنار این عدهی مرفه تردماغ
نمیبرد بهرهای، از این همه اشتیاق
پرندهای مضطرب، که فکر او لانه است
نمیبرد بهرهای، از این گل از این گلاب
که کرده عادت به غم، ولو در آغوش خواب
به جای «باش و ببین»، فقط «بشور و بساب»
زنی که هر صبح و شام، در آشپزخانه است
نمیکند خندهای به روی گل در چمن
ز فکر خرج و خوراک، ز فکر فرزند و زن
پیامک گوشی است امید او دائما
کسی که چشمانتظار برای یارانه است!
نمیشود شادمان، ز باد اردیبهشت
کسی که در دهشت سیاه این شهر زشت
گذاشته خشت را، یکی یکی روی خشت
چرا که روزی او به کورهپزخانه است
سلام من بر بهار، به ابر، بر آسمان
سلام از این صندلی که مینشینم بر آن
در این اداره فقط، برای یک لقمه نان
و کارمندی شدم، که پای رایانه است
سلام بر شاعران، به دوستان تنی
به وارثان خرد، و آب یا روشنی
ز رودکی تا همین شفیعی کدکنی
سلام! آری ولی، بهار افسانه است!
پیمان طالبی
گزارش امروز روزنامه سازندگی در ماجرای مفقود شدن تابلوهای موزه امام علی، واقعا حیرتآور و مبهوتکننده بود. خلاصهاش را در ادامه میآورم:
سازندگی گمانههایی زده که ماجرای فروختن تابلوها در دبی کلا ساختگی باشد! اینوسط شاهد از غیب رسیده و دو مقام مسئول، یکی از حوزه هنری و دیگری از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با روزنامههای فرهیختگان و همشهری مصاحبه کرده و گفتهاند: ۲۸ تابلو از ۳۰ تا دست ماست!
🔽
یعنی تا اینجای بازی، دستهای پشت پرده ترجیح داده بودند ننگ فروختن تابلوها در دبی را به جان بخرند اما لام تا کام نگویند تابلوها را خودشان برداشتهاند. حالا پرده افتاده که: اصلا فروختنی در کار نیست! تابلوها را بردهاند به مجموعههای شخصیشان!
🔽
شاید سوال پیش بیاید که حوزه هنری این وسط چهکاره است؟
در گزارش سازندگی آمده که «نگاره آفاق ماهستان» عنوان موسسهای است که آثاری را به آرتفر دبی برده که ۱۴ اثر موزه امام علی هم در آن قرار داشته و به فروش رسیده است.
همگی اعضای این شرکت، چهارم تیر امسال سهم خود را به حوزه هنری واگذار کردهاند و افراد تازهای هم بهجای آنها معرفی نشدهاند. چه ربطی به حوزه هنری داشت؟ طبق اطلاعات سایت رسمیو، دفتر این موسسه در طبقه اول ساختمان حوزه هنری قرار دارد و محمد زرویی مدیرعامل و مسعود نجابتی و عباس حسیننژاد به عنوان اعضای هیئت مدیرهاش معرفی شدهاند!
🔽
خلاصه اینکه الان ۲۸ تابلو در اختیار دوستان این موسسه، یعنی افرادی از حوزه هنری و شهرداری تهران است و تنها دو تابلو (که گویا متعلق به هانیبال الخاص بوده) فروش رفتهاند. آن دوتا هم البته مشخص است که برده و چطوری. آقایان، طشت رسواییتان از بوم افتاده! بردارید بیاورید تابلوها را!
این قطعه، یکی از قطعات مهجور پری زنگنه است. یکی از آن آهنگهای بیکیفیتضبطشده و کمترشنیدهشده که حتی معلوم نیست ترانهاش را که سروده. ملودی آهنگ، در عین ریتم شاد شش هشتم، غمی عمیق را به همراه دارد که با محتوای شعر آن بسیار همخوان است. روایتی از پایان تابستان از زبان کودکان و آمدن از ده و دامان طبیعت به خانه.
تابستون شد سپری
تابستون شد سپری
از گلهای جعفری
دیگه نبود هیچ اثری
برگشتیم از سفری
از چند کوه و کمری
دیدیم با یک نظری
از ده نبود هیچ خبری
دویدیم و دویدیم
تا شهرمونو دیدیم
به هرجا که رسیدیم
گلی از خوبی چیدیم
تابستون شد سپری...
امروز سالمرگ جلال آلاحمد است. ۵۵ سال پیش جلال از دنیا رفت و مصادره تمامقد او توسط حاکمیت فعلی، سبب شده که نسل من همواره با پیشزمینههای نسبتا واهی، درمورد او ارزیابی شتابزدهای داشته باشد. حالا اما دوران، دورانی دیگر است و باید همه روشنفکران چند دهه گذشته را، از نو خواند. بیعینک قضاوت و بدون سوگیری. و اینک یکی از خوانشهای من:
آقاجان قضیه از این قرار است که جلال در آبان ۱۳۴۴، روایتی نوشته با تیتر «گفتگو با یک فرنگی از فرنگ برگشته و در جستجوی زبان بلوچی برآمده». آن فرنگی کیست؟ دکتر هانس اشتراسر، محقق و زبانشناس اتریشی که به گفته جلال، در آن دوران هر دوسال یکبار به ایران میآمده و با انبانی از عکس و یادداشت به فرنگ برمیگشته. جلال شرح گفتوگویی با دکتر هانس را روی کاغذ آورده که عجیب خواندنی است. روایت را هم در کتاب «کارنامه سهساله» چاپ کرده. موضوع بحث، نگاه انتقادی جلال به سانتیمانتالیسم نهفته در این دیدارها و گشتوگذارهای دکتر اتریشی در ایران است.
جلال و همسرش، اولینبار دکتر هانس را در تابستان ۱۳۳۶ در وین میبینند. و بعدها بارها در ایران. جلال در جایی از گفتوگوی مکتوبشدهاش با دکتر هانس، به تحلیل تئوری مهماننوازی ایرانی در چشم یک جهانگرد غربی میپردازد و بینهایت بدیع و استادانه. جلال میگوید آن مرد بلوچ که با دیدن یک کتوشلواری چشمآبی، در خانهاش را به روی او میگشاید و او را سخت مینوازد، در حقیقت بهدنبال ارضای حسی در درون خود است.
مینویسد: «...تو در این نوع سفرها به بدویت میگریزی. بدویت در مقابل آنچه تو اروپایی آنرا تمدن میدانی. و در این سفرها از این احساس مرد شرقی استفاده میکنی که تو را به عنوان فرنگی - ولی بیسلاح - میان آبادی خودش میبیند و خوشحال میشود. چون که او نمیداند تو از اروپا بیزاری. او تو را با سرووضع یک اروپایی میبیند و همین را میخواهد... و او که حتی به تهران راه ندارد حالا خود اروپایی را زیر کرسی خانهاش مهمان کرده. چه ارضایی از این بهتر؟ علاوهبر اینکه تو تفنگ هم به دست نداری و مثل قدیم برای حکومت کردن نیامدهای. بلکه آمدهای که بگویی «کفش از برک خرما پوشیدن بهتر است تا از چرم.» و از این نوع خر رنگکنها!»
∆
این جمله آخر مرا بهیاد شهوتهای آنی و کمدوام بسیاری از تهرانیها برای کار و زندگی در دهات و شهرستانها میاندازد.
آنجا که در یک تعطیلی آخر هفته، تعدادی دختر و پسر تهرانی به ویلای لب دریای پدر یکیشان میآیند و وقتی پسر نوجوان سرایدار ویلا را میبینند که مثل پروانه دورشان میچرخد و - برای ارضای همان حس که از آن سخن به میان آمد - حداکثر مهماننوازی را از خود نشان میدهد، از مزیتهای کشاورز بودن میگویند: «خوشبهحالت که روزا میای سر این زمینها و کیف میکنی.» یا «پارمیدا، ما هم باید دود و دم تهرانو ول کنیم بیایم همینجا یه زمین بگیریم برنج بکاریم!»
نه برادر! آن پارمیدای شما تا حالا تا کمر توی گل فرو نرفته برای نشا کردن و خود تو هم ساعت ۳ بعد از نیمهشب نرفتهای سر زمین که آبت را نزدند، که عاشقی یادت برود! کفشی از جنس برک خرما، هرگز جای چرم را نمیگیرد، مگر اینکه قرار باشد در یک آخر هفته، آن را لب ساحل بپوشی و با آن عکس بیاندازی که: ما هم بله! و الا صبح اول هفته بعد، همه شما با کت و شلوار و اصلاح کرده در شرکتهای استارتاپیتان زیر باد کولر نشستهاید و آن دهاتی با نیش پشههای سر زمین درگیر است. آن مهماننوازیها که دیدهاید نیز همه از سر ارضای حسی درونی است.
جلال این سانتیمانتالیسم آبکی و مبتذل را - آنموقع - فهمیده بود. مثل بسیاری چیزهای دیگر که آنها را جلوتر از زمانه خود میدید و میفهمید. یادش گرامی که مانند او، را سالها جسته و کمتر یافتهایم.
عکس: جلال آلاحمد و دکتر هانس اشتراسر در حاشیه یکی از ایرانگردیها
✅ کانال رسمی وبسایت اندروید تایم
www.AndroidTime.com
#GBWhatsApp
#YOWhatsApp
🔰 جی بی + یو واتساپ:
T.me/AndroidTimeCOM/5095
.
📱اینستاگرام اندروید تایم:
www.instagram.com/_u/androidtimecom
.
.
Last updated 9 months, 1 week ago
?? English Channel? @CryptoLandEx
? CryptoLand.com
گروه عمومی:
? @irCryptoLand
نرخ لحظهاى:
? @CryptoLandPrice
Last updated 3 months ago
📮 پل ارتباطی
🆔 @azarnegah_news
🛒 مدیر تبلیغات
🆔 @Tabligat_azarnegah
🚨 instagram.com/Tabligat.azarnegah
🔊دیوار آذرنگاه
🆔️ t.me/+xA9OcXoPRIc2NGJk
🔰پیج اینستاگرام با تیک آبی
1️⃣ instagram.com/Azarnegah.news
2️⃣ instagram.com/Azarnegah.khoy
Last updated 3 days, 10 hours ago