Don’t judge me if you see me printing out all those screenshots of the messages I love, I’m just planning to stick them on my wall

ترانه قشنگم میدونم هنوز زوده.ولی تولدت مبارک.رفیقِ سکوت و تنهایی من.رفیقِ سایه نشین من. میگن هاله دور سترن داره از بین میره.ما همیشه میشستیم اونجا چایی میخوریم،یخ میجوییدیم.اگر از بین بره خیلی ناراحت میشم. تو بدون اگر فاصله منو تو از زمین تا سترنم باشه چقدر…

ترانه قشنگم میدونم هنوز زوده.ولی تولدت مبارک.رفیقِ سکوت و تنهایی من.رفیقِ سایه نشین من.
میگن هاله دور سترن داره از بین میره.ما همیشه میشستیم اونجا چایی میخوریم،یخ میجوییدیم.اگر از بین بره خیلی ناراحت میشم.
تو بدون اگر فاصله منو تو از زمین تا سترنم باشه چقدر دوست دارم.این چراغ خواب سترنم اینجا نشونه منو توعه.من همیشه پیش خودم دارمت.
اینکه هرسال هستم کنارت که بهت تولدتو تبریک بگم خوشحالم میکنه.
تولدت مبارک سترن من.🪐

Please, tell me, is it possible to laugh without universe making you pay back for it with a gunshot?
Because my darling, I'm starting to think it is not.

I wonder if it is possible to smile

And not be scared of having it replaced with bruises; as if you must be punished for some kind of crime

Or if it is possible to leave your bed in the morning not torn apart
Without the fear of crawling back to it with a bleeding heart

انگار که یک روز ظهر، پشت چراغ قرمز خوابم برده و هرگز بیدار نشدم.
انگار یک شب موقع نگاه کردن به نوشته‌های تیتراژِ پایانی یک فیلم، یا میون دست زدن‌های طولانیِ بعد از تآتر برای همیشه تو افکارم گم شدم و دیگه خودم رو پیدا نکردم.
نمی‌دونم، شاید هم مدت‌ها پیش، زمانی که داشتم آلبوم قدیمی‌ام رو ورق می‌زدم داخل خاطرات غرق شدم و هیچوقت به اینجا برنگشتم.

مشکلم با نوشیدنی‌‌ها اینه که خیلی زود تموم می‌شن، تا میام بخورم هورت، تمام، پایان، دی اِند.

خداروشکر با اینکه تقریبا تمام ویژگی‌های به‌دردبخور رو از دست دادم هنوز توانایی اینکه از چیزهایی که دوست دارم لذت ببرم و با بقیه به اشتراک بذارم دارم.