فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧
و بألاخره مشخص شد اسم اون پایگاهی که جولیا ازش اومده بود، RIFOD هست.
پارت آخر قسمت سوم و نهایی مایکل ویک که پایانی بر این جهان و ماجرا است، به صورت تصویری منتشر خواهد شد.
(همه چی بهم ریخته بود، دوست، دشمن شده بود.)
(هیچکس پیش آراتا نبود و آراتا نمیدانست باید چه کاری انجام دهد….)
(روبهروی او، خدایان ایستاده بودند.)
(مگر میشود افکار بقیه را قبول نداشت و در عین حال مورد پذیرش هم قرار گرفت؟)
(آیا آراتا صادق بود؟)
(آراتا در حالیکه احساس ضعف داشت، فریاد میزند)
(آن اسم گفته شد)
(او آنجا بود.)
مرد کت شلواری از راه رسیده بود.
🏚 @RIFOD
(بألاخره آراتا میتوانست کمی استراحت کند، بر درشکهای تکیه داده بود.)
(اهالی شهر به طرز وحشتناکی سلاخی شده بودند و قهرمانان فرار کرده بودند.)
(نفسهای آخرش بود، باید مرد زخم خورده را به حال خودش میگذاشت، پیرزن دانا درست میگفت.)
(آیا این حرفها فایدهای هم داشتند؟ آیا پشیمانی برای انسان اهمیت دارد؟ صداقت چطور؟)
(تا حالا این ظاهر و حضور را حس نکرده بود؛ انگار مردی داشت به سمت او میآمد، مردی که ظاهری شبیه اهالی اونجا نداشت، لباسی عجیب و غریب بر تن داشت و در میان شعلههای آتش به آرامی قدم میزد.)
🏚 @RIFOD
آراتا با تمام توانش در یک مسیری بیانتها میدوید. شوالیه معروف، میوکی او را تعقیب میکرد.
آراتا باور نمیکرد… اما معاملاتی در زندگی هستند که اجتنابناپذیرند….
So be it…
(آراتا، پسر روستایی که به تازگی وارد مرکز شهر شده بود. شهر کوبه که خدایان آن را ساخته بودند)
فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم 🎧