@teateatttt

بیخیال، بخوابیم.

@teateatttt

@teateatttt

تو گفتی رقصیدن بلد نیستی، منم گفتم یادت میدم
گفتی از رقصیدن خوشم نمیاد
ولی اگه تو یاد بدی خوشم میاد،
مثل این پیرزن پیرمردا توی ایتالیا.
گفتم اره به شرطی که شبش شراب رز بخوریم
غروب بود
داشتیم زیادی غرق رویاهامون می‌شدیم
رویاهام وقتی امده بودی قشنگ تر بود
راستش از رویاهایی که توش فقط رسیدن به قله و موفقیت بود خوشم نمیومد مال من نبودن
تو امدی همه چی مال من شد
داشتم میگفتم
رقص!
اره
یه روز داشتیم می‌رقصیدیم
از هم عصبانی بودیم
دیگه خوشت نمیومد بهت رقص یاد بدم
دیگه توی تصوراتمون ایتالیا نبودیم شراب رزم نبود
دورمون دیوارا داشت می‌ریخت
هوا تاریک بود
بارون میومد
رویا پردازیمونم خشن شده بود
بغض کردی گفتی ولی من دلم نمیخواست اینجوری بهم یاد بدی
بغلت کردم
بغلت کردم
بغلت کردم
هرچقدر بغلت کردم دیگه غروب نشد
دیگه توی ایتالیا نبودیم
دیر شده بود
دیوارا ریخته بود
تو اشکات میومد
زیر پامون شکاف خورد
تو دور شدی
من گفتم هنوز یاد ندادم بهت
گفتی دیگه دلم نمیخواد
دیگه رقص دوست نداشتی
دیگه منم دوست نداشتی؟

این روزها خیلی زوری از خودم می‌نویسم. مثل قبل که خوشم می‌اومد از همه‌چی بگم نیستم. الان دو خط می‌نویسم و همونم حواسم هست زیاد شخصی نشه. اگه شد پاکش می‌کنم. ‌حتا نوشتن از دلیلش هم برام سخته چون باز می‌شه از خودم گفتن. یعنی اونطوری که آدم خودش رو نشون بده و بگه من این هستم و اینطوری هستم و اینا.
انگار یه‌چیزی در روح من مرده. یا یک آدم دیگه‌ای هستم که منطقی‌تره و هی مدام امر و نهی می‌کنه و حواسش هست حرف بیخودی نزنم. یعنی از خود نوشتن براش بیخوده، حرف بیخوده.
آره!

☀️?