پانته‌آ صفائی

Description
We recommend to visit

Last updated hace 1 año, 2 meses

وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️

Last updated hace 1 año, 3 meses


‌بزرگ ترین‌ چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
‌‌
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot

Last updated hace 3 semanas, 3 días

2 months ago
پانته‌آ صفائی
5 months, 3 weeks ago


...

آغاز سال تحصیلی بود و سهند می‌رفت کلاس اول. وقتی بردمش مدرسه و برگشتم، هنوز در را پشت سرم نبسته بودم که بغضم ترکید. این غزل حاصل همان لحظه‌هاست:

قلم به دست گرفتی که آ و با بنویسی
خیال داری عزیزم که را؟ که را بنویسی؟

خیال داری از این پس به فارسی چه بگویی؟
چه روی صفحهٔ این لوحهٔ طلا بنویسی؟

کدام میوهٔ ممنوعه را بچینی و اسمِ
کدام لیلا را در کتابها بنویسی؟

چقدر بوسهٔ خنجر به گرده‌ات بنشیند!
چقدر پر شوی از زخم تازه تا بنویسی!

چقدر بغض کنی و لب از گلایه ببندی!
چقدر گریهٔ بی‌اشک و بی‌صدا بنویسی!

چقدر برف بر این موی قهوه‌ای بنشیند
ولی تو باغچه‌ها را، بهار را بنویسی!

سؤال میکنی و پاسخم هنوز سکوت است:
(چرا بخوانی و -این روزها- چرا بنویسی؟!)
...

امیدوارم اگر مینویسی، از غم "این" خاک
از "این" ولایت از "این" آب و "این" هوا بنویسی!

مرا که عشق زبان دری رسانده به چل سال
تو قصد داری از این عشق تا کجا بنویسی؟


...
...
کانال شعرهای پانته‌آ صفائی
@safaeip
...

5 months, 3 weeks ago


...

پاييزها به ياد تو می‌افتم؛ آن چشمهای قهوه‌ای روشن
حالا كجای شهر سرت گرم است؟ حالا كجا دوباره تو را يک زن؟...

در كافه‌های "نقش‌جهان" با كی مشغول چای و فال ورق هستی؟
آيا هنوز شاد و دل‌انگيز است "بازار قيصريه" بدون من؟

پائيزها به ياد تو می‌افتم وقتی كه بی‌مقدمه در بازار
می‌ايستم مقابل يك بوتيک، زل می‌زنم به صورت يك مانكن

وقتی كه پشت گاز تمام روز يا سوخته برنج و خورشتم، يا-
سر رفته شير و خشك شده كتری، يا گير كرده دكمۀ اين همزن

تو صبح با پيامک كی از خواب بيدار مي‌شوی و در اين شب‌ها
وقتی چراغ‌ها همه خاموشند با "شب بخير" كيست دلت روشن؟

من وقت خواب ياد تو می‌افتم: يك جنگل سياه كه در قلبش
آهوی كوچكی است كه بيدار است با چشم‌‌های قهوه‌ای يک زن

و فكر می‌كنم كه در اين جنگل وقتی كه برگ‌ها همه می‌ريزند
آن چشم‌های قهوه‌ای روشن، آيا هنوز عاشق پائيزند؟!

آن چشم‌های قهوه‌ای روشن، آيا هنوز عاشق پائيزند؟!...

آويشن و اندوه


...
...

کانال شعرهای پانته‌آ صفائی
@safaeip
...

6 months, 3 weeks ago


...

باد هوهو می‌كند موسيقی پاييز را
يا نكيسا می‌نوازد مردن شبديز را؟

تلخ يا شيرين، خبرهايی كه پشت پرده است
سخت می‌لرزاند امشب، شانهٔ پرويز را

سخت می‌لرزد دلت، اما نه آنطوری كه من
در خودم بيدار كردم هول رستاخيز را

دفن كردی در هوس‌هايت مرا، انگار در
زير يک خروار گندم، ارزنی ناچيز را

من ولی هرگز فراموشت نخواهم كرد، مرد!
برده از خاطر مگر چين، لشکر چنگيز را؟

در خيابان‌های كاشان، شعر می‌رقصم تو را
مثل مولانا كه روح شمس در تبريز را

هيچكس بعد از تو هرگز حل نخواهد كرد من
-اين به قول تو معمای شگفت‌انگيز- را

شک ندارم دست سعدی در گلستان کاشته است
لوبیاهای همین اندوه سحرآمیز را!

خوش به حال آهوهاـ ۱۳۸۶


...
...

کانال شعرهای پانته‌آ صفائی

@safaeip
.
.
.

6 months, 3 weeks ago


...

زخمی که من در سینه دارم در دل "او" نیست
من سی- چهل سال است قلبم لخته‌ٔ خونی است

روی زغال داغ می‌رقصم، چهل سال است!
من روح یک مرتاض ناکامم، ولی او نیست!

او مثل من عاشق نخواهد شد، برای او
یک طعمهٔ خوب است هر کس گرگ و راسو نیست

معنای هر چیزی برایش در لغتنامه است
او مثل من دیوانهٔ گل‌های شب‌بو نیست!

با رنگ موی زرد و عطر "یو-وی"اش خوش باش!
او هم زن است، اما تنش دریاچهٔ قو نیست!

زیر شنل رازی ندارد، در کلاهش نیز!...
می‌ترسد از پرواز... آری! او پرستو نیست!

رنگین‌کمانی در نگاهش نیست، چون قلبش
منشوری از اندوه‌های چندپهلو نیست!...

#دفتین

...

کانال شعرهای پانته‌آ صفائی

@safaeip
.
.
.

7 months, 1 week ago


...

عشقت به توفان‌های بی‌هنگام می‌ماند
مغرور و بی‌پروا به سويم پيش می‌راند

از هر چه دارم چشم می‌پوشم اگر دنيا
يک شب مرا زانو به زانوی تو بنشاند

زانو به زانوی تو، ای دريای دور از دست!
و هيچ‌كس جز جنگل حَرّا* نمی‌داند-

كه گاه دريا می‌تواند با نوازشهاش
تا آخرين رگبرگهايت را بلرزاند

كه گاه دريا می‌تواند گرم باشد گرم
آنقدر كه آوندهايت را بسوزاند!

آنقدر كه آتش بگيرد شاخ و برگت تا
عريانیِ تو موجها را هم برقصاند...

من ريشه‌ام در آب و موهايم به دست باد
دلفين پيری در دلم آواز می‌خواند

دريا نمک بر زخمهايم می‌زند امّا...
امّا كسي جز جنگل حَرّا نمی‌داند...

* درختی كه در سواحل جنوبی ايران می‌رويد

روزهای آخر آبان-۱۳۸۸

...
کانال شعرهای پانته‌آ صفائی

@safaeip
.
.
.

7 months, 3 weeks ago


...

خورشيدی و سياره‌ها پروانه‌ات هستند
منظومه‌ای از ماه‌ها ديوانه‌ات هستند

ماهی و در روي زمين چشمان بسياری
دنبال آن لبخند معصومانه‌ات هستند

مي‌خواهمت، آرام، چون نيلوفرانی كه
خاموش در استخر پشت خانه‌ات هستند

يا مثل برگی كه می‌افتد روی موهايت
وقتي ملايك شب‌نشين شانه‌ات هستند

شايد فقط خواب و خيالی... شايد، اما باز
آه ای پلنگِ "ماه‌ها ديوانه‌ات هستند"!-

حتی اگر افسانه باشی باز هم مردم
محتاج باور كردن افسانه‌ات هستند!

#از_ماه_تا_ماهی

...

کانال شعرهای پانته‌آ صفائی

@safaeip
.
.
.

8 months ago


...

گل داده است از تو زمستان دامنم
از یاد برده‌ام که درختی سترونم

من! تاک خشک خم شده بر داربست پیر
پیچیده باز لذّت انگور در تنم!

انگار بعد از آن همه تمرین عاشقی
این بارِ اول است که حس می‌کنم زنم

انگار که برای جنینی که در من است
از حس مادرانهٔ خود حرف می‌زنم

نیلوفر شبانه! نسیم چه خواهشی
انداخته‌ست دست تو را دور گردنم؟

تب کرده‌ام... تمام تنم گر گرفته است
باور نمی‌کنم که به این حال، این منم

گیلاس چشم‌های که را چیده‌ام که باز
افتاده است لکّهٔ سرخی به دامنم؟

خوش به حال آهوها- ۱۳۸۵


...
...
کانال شعرهای پانته‌آ صفائی

@safaeip
.
.
.

We recommend to visit

Last updated hace 1 año, 2 meses

وانهُ لجهادٍ نصراً او إستشهاد✌️

Last updated hace 1 año, 3 meses


‌بزرگ ترین‌ چنل کارتووووون و انیمهه 😍
هر کارتونی بخوای اینجا دارهههه :)))))
‌‌
راه ارتباطی ما: @WatchCarton_bot

Last updated hace 3 semanas, 3 días