‏تاحالا کسیو با تمام جزییاتش دوست داشتین؟
منظورم اینه که به تک تک اجزا صورتش باعشق و دقت نگاه کنین به مچش به ساعت دستش
به راه رفتنش همه جزییاتش براتون جذاب باشه
جوری که انگار اون آدمو خدا با سلایق و علایق شما ساخته؟!:)))))

دلم می‌خواهد مدتی بمیرم
نه بخاطر اینکه ناامیدم، بخاطر اینکه
خسته‌ام، خیلی خیلی خسته…

یه‌شبایی تو زندگی آدمیزاد هست که بعد از ساعت‌ها فکر و خیال، به خودش میاد و میبینه روحش، از اعماق وجود داره گریه میکنه، ولی از چشماش هیچ اشکی نمیاد…🙂

‏روان ما هم مثل حلوای سر مزاره، هر کی میرسه یه انگشت میکنه توش?‍?

و ما دلمان روشن است
به اشکِ شوقِ بعد از این همه سختی..!

‏یه جا چه قشنگ نوشته بود:
کاش آدمیزاد صاحب اختیار گذشته هاش بود..
که دردی اگه کشیده،
بشه که روزی به دلخواه فراموشش کنه.
یا کاش میشد مثل كلاسی که تعطیل شده و تو تکلیفت رو انجام دادی، کوله ات رو برداري و بگی آقا من غصه هام رو خوردم،
میتونم بقیه ام رو جمع کنم و برای همیشه برم؟

؛
من تو رو تو روزهایی که
خودتو دوست نداری قدر جفتمون دوست دارم:)

زندگی اینجوریه که
قوی‌ای
قوی‌ای
قوی‌ای
قوی‌ای
یهو با یه آهنگ،
میزنی زیر گریه..

این روزا حالم و احوالم شبیه یه مسافر غریب هست که کلی راه اومده ولی نرسیده، دوباره کلی راه اومده ولی نرسیده، بازم کلی راه اومده ولی بازم نرسیده :)
این روزا شبیه یه مسافری ام که هیچوقت قرار نیست برسه ؛)

اگه قلبم دخالت نمی‌کرد مغزم تا الان
هزار بار حذفت کرده بود.!!