اگه دلتون واسه میکو تنگ شده ری اکت ماه بدین

خوشحال شدم دیدم از چنل میکو نوتیف دارم تویی که

بعد واکنش همه‌ی‌ گربه‌ها خداااا بود. اونی که می‌خواستم بهش غذا بدم که اول پنیک کرده بود بعدم بدو بدو رفت سراغ اختر که نجاتش بده، بقیه گربه‌هام داشتن بهت‌زده نگاه می‌کردن که «عه؟ پس میشد فرار کرد؟»، یا شایدم «آبت کم بود نونت کم بود که داری فرار می‌کنی؟».

دیگه رفتیم مسئولای اونجارو صدا زدیم که آره آقا فلانی داره در می‌ره اونام بدو بدو رفتن آوردنش پایین درِ اون قسمتم کلا بستن که دیگه گربه‌ها اون سمت نرن.

وای بچه‌ها، دیروز که رفته بودیم میوزه(موزه‌ی گربه‌ی ایرانی) اومدم به یه گربه‌هه که فکر کنم اسمش نگین بود غذا بدم. بعد نگین داشت میومد جلو غذا رو بگیره که یهو به یه‌جا خیره شد، برگشتیم ببینیم به کجا خیره شده که دیدیم یه گربه‌هه که اسمش اختر بود داره از باریک‌ترین و رندوم‌ترین جای ممکن فرار می‌کنه و هیچکی حواسش نیست. بعد رسما گیر کرده بود از بس اونجایی که می‌خواست ازش رد بشه باریک بود.

مدو گفت بذارش??