↷✦; w e l c o m e ❞
•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈
•✦ ↳ ❝ 𝗢𝗪𝗡𝗘𝗥 ¡! ❞ @Q_8_Q_7
•✦ ↳ ❝ 𝗖𝗛 ¡! ❞ @UU_UU_I
•✦ ↳ ❝ 𝗖𝗛 ¡! ❞ @NQ_VB
---------------------------
❍⌇ ➭ һᥲ᥎ᥱ ᥲ ᥒіᥴᥱ ძᥲᥡ : ๑ ˚ ꒱
Last updated 1 месяц назад
★: 𝗆𝗒 𝖽𝖾𝖺𝗋 𝖺𝗇𝗀𝖾𝗅 𝗐𝖾𝗅𝖼𝗈𝗆𝖾 𝗁𝗈𝗆𝖾 !
•’🐚,• . 俳優 ~ 歌手 ٬ ٬ る!
Last updated 8 месяцев, 3 недели назад
صدای جریانِ آب رودخونه، بارون، بوی خاک، گنجشکها، بخاری، دوتا لیوان چای، جیرجیرکها، قدم زدن شبانه، موسیقی.
من مسافرتم و تصمیم ندارم زیاد پای گوشی باشم، اگه کار مهمی داشتید باهام زنگ بزنید 3 >
میدونید، به نظرم هرچقدر چیزی رو بیشتر دوست داشته باشی کلمات کمتری برای بیانِ احساست داری. سیکاس خونهای بود که وقتی گم شده بودم پیداش کردم.
اولین باری که دونگی رو دیدم، منظورم دفعات اولیه که دیدمش اینجوری بودم که این بانو جانگ، این زن خبیث. ولی این بار که پخشش کردن و ما طبق معمول خانوادگی نشستیم دیدیمش، کاملا با دیدِ دیگهای نگاهش کردم. جانگ بیچاره از اول عاشق بود، درسته یکم مرموز بود و شیشه خورده داشت، ولی واقعا عاشق بود. حقیقتا هیچ تقصیری نداشت، همهاش تقصیر دل دریایی امپراطور بود. اگه عاشق دونگی نمیشد و بیشتر وقتش رو با اون نمیگذروند، درحالی که زنش بانو جانگ بود و کسی بود که واقعا دوستش داشت، هیچ کدوم از این اتفاقا نمیوفتاد. اگه امپراطور جلوی قبلش رو میگرفت و با کسی میموند که از همون اول عشق و علاقهشو بهش نشون داده بود، اینجوری جانگ بدبخت هیچ وقت انقدر بد نمیشد، در اصل دلش شسکته بود و من بهش حق میدم هرکاری میکرد تا دوباره بتونه پیش امپراطور باشه. یه قسمتی بود که جانگ یه کار اشتباهی کرده بود و لو رفته بود، امپراطور بهش میگه اعتراف کن و اینجوری من حداقل با قلبم میبخمشت. ولی جانگ نه تنها اعتراف نمیکنه بلکه کلا میگه من نبودم و من نکردم. بعد ازینکه از اتاق بازجویی میاد بیرون میگه " اگه یذره از اون احساسی که بهم داشتی رو هنوز داشتی، اگه هنوز من برای تو مثل قبل بودم، حاضر بودم تمام گناهام رو اعتراف کنم. ولی میدونم احساس تو نسبت به من کاملا از بین رفته. " و این قسمت که سم خورد و مرد جدی ناراحت شدم. نصف گوه کاریای دیگهای هم که به اسم جانگ در رفت تقصیر ننه و داداش کصمغزش بود. درکل دلم خیلی براش سوخت و ناراحت شدم 👍
احساس میکنم قسمتی از من یک نفر رو با تمومِ وجودش دوست داره، اما خیلی وقته که از دستش داده و داره براش سوگواری میکنه. احساس میکنم یه ابر سیاه همیشه بالای سرمه و اجازهی تابیدنِ نور به این تاریکی رو نمیده. احساس میکنم بخشی از قلبم خیلی وقته مرده و از بین رفته. احساس میکنم تنهایی دورم حصار کشیده و هر روز این حصار رو تنگ تر میکنه. احساس میکنم به اینجا تعلق ندارم و خونهای نیست که فقط برای من باشه.
اگه یه روز شانس در خونهام رو بزنه ایرپاد تو گوشمه نمیشنوم.
یک ماهه ابروهام رو برنداشتم قاجاری پسند شدم قشنگ.
میشه اگه دوستت نیستیم بیایم ؟ :(( خیلی کیوتی
↷✦; w e l c o m e ❞
•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈
•✦ ↳ ❝ 𝗢𝗪𝗡𝗘𝗥 ¡! ❞ @Q_8_Q_7
•✦ ↳ ❝ 𝗖𝗛 ¡! ❞ @UU_UU_I
•✦ ↳ ❝ 𝗖𝗛 ¡! ❞ @NQ_VB
---------------------------
❍⌇ ➭ һᥲ᥎ᥱ ᥲ ᥒіᥴᥱ ძᥲᥡ : ๑ ˚ ꒱
Last updated 1 месяц назад
★: 𝗆𝗒 𝖽𝖾𝖺𝗋 𝖺𝗇𝗀𝖾𝗅 𝗐𝖾𝗅𝖼𝗈𝗆𝖾 𝗁𝗈𝗆𝖾 !
•’🐚,• . 俳優 ~ 歌手 ٬ ٬ る!
Last updated 8 месяцев, 3 недели назад