چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند قسمت بیستم نویسنده #دبی_فورد رمزگشایی از خود دروغین ترس و شرم والدین خود آسیب دیدهی ما هستند. خود آسیب دیده ی ما در تلاش برای جدایی و فرار از احساس ناتوانی و بی ارزش بودن ماسکی میسازد که بتواند پشت آن پنهان شود این خود…

چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند
قسمت بیستم
نویسنده #دبی_فورد

رمزگشایی از خود دروغین

ترس و شرم والدین خود آسیب دیدهی ما هستند. خود آسیب دیده ی ما در تلاش برای جدایی و فرار از احساس ناتوانی و بی ارزش بودن ماسکی میسازد که بتواند پشت آن پنهان شود این خود دروغین تنها یک مأموریت دارد: پنهان کردن تمام بخشهای ناخواسته و غیر قابل قبول .ما اگر ما از خودمان راضی بوده و احساس خوبی نسبت به آنچه که هستیم داشته باشیم هرگز شخصیت کاذبی از خود نمیسازیم ما با ساختن شخصیت کاذب خود را از آنچه خودمان یا دیگران بد غیر قابل قبول و غلط میدانند پنهان میکنیم و به این ترتیب خود را با شرایط بیرونی هر چند که احمقانه و بی معنی باشند وفق میدهیم.
در کودکی هر چقدر بیشتر خود را ابراز میکردیم و هر چه بیشتر رفتارهایی میکردیم که با انتقاد و احیاناً تنبیه مواجه میشدند، از خود واقعی مان دورتر میشدیم با هر اتفاقی که تأیید نمیشد و یا هر چیزی که به خاطر جیغ و فریاد یا سؤال پیچ کردن و یا شیطنتی که با مخالفت بزرگترها و والدین مواجه میشد از خودمان دور میشدیم در این حین ما از ،شادی نشاط و از قلبهای همیشه شادمان
دورشدیم.
به همین دلیل برای اطمینان از بقای احساسیمان سعی کردیم واقعیت وجودی خود را پنهان کنیم و تبدیل به کسی شدیم که معتقدیم خود واقعی و خود قابل تأیید ماست.
با هر بار طرد شدن بیشتر و بیشتر از خودمان دور شدیم روز به روز با هر تجربه ی متفاوتی ناخواسته دژی محکم از خود دروغینمان ساختیم. این در محکم برای پنهان کردن آسیب پذیری حساسیت و توانایی ما در تشخیص خود واقعیمان به
کار میرود.
وقتی ده ساله شدم. اوایل به صورت نارضایتی از بی عدالتی در زندگی من و دنیا شروع شده و کم کم به صورت حالت تدافعی در مقابل دیگران بروز کرد. به مرور از فردی شیرین انعطاف پذیر و با اعتماد به نفس به فردی ،تلخ، سخت و نامطمئن تبدیل شدم بدترین مجازات من احمق بود چیزی که هرگز نمیخواستم باشم. خواهر بزرگم آریل هم قهرمان من بود و هم .رقیبم به نظرم هنگام تقسیم مغزه همه ی مغزها را به او داده بودند با آنکه نمرات در سی ام بد نبودند ولی آریل در نگارش خیلی تبحر داشت او در خانه راه میرفت سرش را بالا میگرفت و کارنامه اش را در هوا میگرداند تا همه کارشان را کنار بگذارند و به او توجه کنند. آریل با حالتی سرشار از اعتماد به نفس می ایستاد و مدال طلای باهوشترین خواهر را میبرد من در این میان فرد احمق خانواده بودم چیزی زخم وجود آسیب دیدهی من میپاشید چیزی نگذشت که وجود الهی من زیر وجود شرمگینم پنهان شد من از اینکه اشتباه کنم ناقص بودم به اندازه ی کافی خوب نبودم شرمنده بودم و از اینکه اگر نقاط ضعفم را آشکار کنم تنها میماندم به شدت میترسیدم این آسیبها معصومیت مرا پوشاندند و میان من و با ارزشترین نعمتی که داشتم نعمت ارتباط با خدا و خود برترم جدایی انداختند
وقتی هشت یا نه ساله بودم سعی کردم به کسانی که برایم اهمیت داشتند ثابت کنم به اندازه ی کافی باهوش و خوب هستم به مرور به خود مغرور شدم و تا آنجا که میتوانستم تظاهر به شجاعت کردم در آن هنگام که خود را از بقیه ی دنیا جدا

خودآگاهی مثل پیاز است. چندین لایه دارد و هر چه لایه‌های بیشتری را کنار بزنید، احتمال بیشتری دارد که در مواقع نامناسب شروع به گریه کنید.
می‌توانیم بگوییم اولین لایه از پیاز خودآگاهی، درک ساده‌ای از احساسات خود است: این موقعی است که خوشحالم. این ناراحتم می‌کند. این به من امید می‌دهد.
متاسفانه افراد بسیاری هستند که حتی در همین پایه‌ای‌ترین سطح خودآگاهی مشکل دارند.

#مارک_منسن

چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند؟
قسمت دهم
نویسنده : #دبی_فورد

احساسات سمی

1_رنجش : رنجش های ابراز نشده که مورد توجه قرار نگرفته و بهبود نیافته اند تبدیل به احساس سمی ای می شوند که علت اصلی کارهای بو انسانهای خوب است.این یکی از مهم ترین عوامل خود ویرانگری است که به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است
بسیاری از ما اگر با خودمان صادق باشیم می توانیم به یاد بیاوریم که چگونه و کی دچار رنجش شده ایم .تنها گهگاه به عقب برگشته و به اتفاقاتی که آرزو می کنیم که ای کاش رخ نمیدادند فکر کنیم.همه ی ما به خاطر حرفهایی که زده یا نزده ایم ناراحت هستیم.همه ی ما به خاطر کارهایی که کرده یا نکرده ایم رنج برده ایم .بدون اینکه بدانیم همین لحظه های ناراحت کننده به شخصیت ما شکل داده اند.وقتی لایه های عقاید،نگرش،احساسات و رفتارها را کنار میزنیم ،به زخمی می رسیم که هرگز به آن توجه نداشته ایم ودرمان نکرده ایم .لایه های زیرین شرم،هراس،نا امیدی،گناه،خشم، تنفر و سایر احساسات مخرب را کنار بزنید و به جراحتی برسید که بدون توجه رها و به نوعی پنهان شده است.
رنج هایی که نادیده گرفته شوند منشا تمام رفتارهای اعتیاد آور ما هستند و وقتی با ترس ما از روبرو شدن و مقابله با اتفاقی که باعث ایجاد آن شده همراه میشوند باعث میشوند دوباره دست به کارهایی بزنیم که منتهی به رنج خودمان و دیگران میشود.

۲_ناامیدی . وقتی ترس با تسلیم در هم می آمیزد ناامیدی را بوجود می آورد.اگر ما فکر کنیم که دیگر قادر به ایجاد یک زندگی موفق و معنادار نیستیم و نمیتوانیم از مشکلاتی که ایجاد شده رها شویم احساس نا امیدی میکنیم .اعتماد به نفس ما ازبین میرود و امکانات و احتمالاتی که درست جلوی چشم ما هستند را نمیبینیم .بدون امید ما میمانیم و وجودی آسیب دیده ،نا امیدی منجر به رفتارهایی نا معقول ومخرب میشودزیرا بددن امید به عواقب کارها و تصمیماتمان فکر نمیکنیم
ارتکاب جرم و خشونت به همراه اعتیاد،قاچاق و همراه شدن با تبهکاران نتیجه اش نا امیدی است .نا امیدی از آن جهت که باعث میشود نسبت به دردهای ناشی از اعمالمان بی تفاوت شویم خطرناک است.در کشاکش آن ما به خود و دیگران صدمه میزنیم تا مدتی روی جریان زندگی شناور بمانیم و در غم و غصه غرق نشویم.
اگر زندگی خود را بررسی کنیم خواهیم فهمیم کی و کجا تسلیم زندگی شده ایم ،کی و کجا بد و بی ارزش بوده ایم و نتوانستیم به شادی و خوشبختی برسیم .و.....اگر به نا امیدی خود ی توجه باشیم خطر از دست دادن شان و منزلت و روح و روان مان همواره ما را تهدید می کند

نور و تاریکی
چنان به هم آغشته اند
که نمی توان خود را
از هر کدام تفکیک کرد
چقدر قضاوت دیگران
دشوار است
انگار همان لحظه که کسی را
قضاوت میکنی
در حال قضاوت خودت هم هستی
و وقتی کسی را می بخشی
همان دم ، در حال بخشیدن ِ خودی
زیبایی در یکپارچگی و
اتحاد نیروهاست که
تجلی می کند
یکی شدن با آنکه زخم میزند
و آنکه درمان می کند
با زندگی با مرگ

#هله_پتگر

چرا آدم های خوب کارهای بدمیکنند؟ قسمت نهم نویسنده خانم #دبی_فورد این ترس که اگر خود واقعی مان را نشان دهیم کسی ما را دوست نخواهد داشت و پذیرفته نمیشویم از شرم عمیقی که در وجودمان حس میکنیم می آید.و این شرم از این باور به وجود می آید که خود واقعی ما ذاتاًاشتباهاتی…

چرا آدم های خوب کارهای بدمیکنند؟
قسمت نهم
نویسنده خانم #دبی_فورد

این ترس که اگر خود واقعی مان را نشان دهیم کسی ما را دوست نخواهد داشت و پذیرفته نمیشویم از شرم عمیقی که در وجودمان حس میکنیم می آید.و این شرم از این باور به وجود می آید که خود واقعی ما ذاتاًاشتباهاتی دارد. ترس یکی از اصلی ترین عوامل رفتار های بد ماست که به طرق مختلف بروز میکند.ترس از دوست داشتنی نبودن ،دیده نشدن و معمولی بودن :ترسی که به شکل ترس از شکست ،غیر قابل کنترل بودن ،و مورد توجه قرار نگرفتن ،تنها ماندن ،ناسازگار بودن ،تحقیر شدن،بی پناهی ،گول خوردن ،اشتباه کردن یا مورد دزدی و تجاوز قرار گرفتن بروز میکند .ترس باعث میشود منزوی شویم و برای وبرای چیزی که فکر میکنیم نیاز داریم بجنگیم حتی اگر در این راه خود را به ورطه ی نابودی بکشانیم .
این ترس است که باعث ایجاد مخرب ترین افکارمان شده و احساسات سمی ما را برمی انگیزد.احساساتی مانند رنجش،درماندگی ،غصه و اندوه ،خشم،حسادت و تنفر.
الگوهای فکری انکار،سرکوب و طرد شدن همه و همه ریشه در ترس دارند.ما میترسیم که اگر به اشتباهات و نقص هایمان اعتراف کنیم دیگران به ما انگ‌ بزنند .وقتی با تحریکات تاریکتر وجود خود آشکار میشویم و برخی جنبه های خود را انکار میکنیم ،احساس عدم امنیت در ما شکل میگیرد.با ترس از اینکه صدای شرم ما واقعی باشد سعی میکنیم آسیب پذیری و ضعف خود را پنهان کنیم چون فکر میکنیم پذیرفتن آنها به ما آسیب میزند.ترس بیش از حد باعث میشود در مورد خود احساس خوبی نداشته باشیم ،افکارمان را به زبان نیاوریم ،از کسی کمک نگیریم ،و ریسک نکنیم و شجاعانه از امیال و آرزوهایمان سخن نگوییم .
اگر ترس وجود نداشته باشد ،شرمی هم نخواهد بود ،زخمی هم وجود نخواهد داشت و خود دروغینی هم در کار نخواهد بود زیرا خود دروغین زاییده ی ترس است.ترس است که به ما میگوید تحریکات انسانی و طبیعی مثل امیال جنسی ،حسادت ،خودخواهی و خودمحوری خود را سرکوب کنیم.
ما ترسی را که باعث میشود خود واقعی مان را پنهان کنیم به خود باز میگردانیم و از آن به عنوان سلاحی برای تحقیر خود استفاده میکنیم ما از نواقص و ضعف های انسانی فرار میکنیم چون میترسیم بد،کثیف،و یا مطرود باشند.هروقت از خکدمان فاصله میگیریم بخاطر ترس است میترسیم به خاطر نقصی که داریم مورد تمسخر قرار بگیریم یا کسی بفهمد گول خورده ایم ،ناتوانیم،زخم خورده ایم و تحقیرشویم به همین دلیل تصمیم میگیریم آنها را پنهان کنیم و با این انکار بزررگ وجود خود را نادیده میگیریم .ما با منزوی شدن و پنهان کردن جنبه های شخصیتی نامطلوبمان این کار را میکنیم‌.ما تظاهر می کنیم آن فرد غیر قابل قبول و نامناسبی که دیگران وحتی خودمان فکر میکنیم نیستیم .کم کم میفهمیم که اگر قرار است پذیرفته شویم باید این جوانب وجودی مان را پنهان کنیم در ورای این فضای پر دود و مبهم ،اگراحساسات اولیه انسانی خود را بروز ندهیم چرکی و مسموم میشوند.
هر رفتار خود ویرانگرانه ای با ترکیبی از ترس وسرکوب احساسی که دیگر قابل کنترل نیست شدت میگیرد ،ترس محرکی است که احساساتی که میتوانند سالم باشند به قدرتی انفجاری تجهیز میکند که به ناچار باعث تخریب و نابودی منجر میشود.
زمانی که ترس بر روح و روان ما غلبه میکند همه چیز را تغییر میدهد.ترس احساسات ما را تغذیه میکند و آن ها رو طوری شارژ میکند که اگر کنترل شوند قدرت آن را خواهد داشت که زندگی را که برای آن زحمت کشیدیم نابود کند.
ترس از شکست،درد،تنهایی،طردشدن،ناکام ماندن،تحقیر اجتماعی،از دست دادن،گذران زندگی و...و....اگر به ما القاشود آن قدر قدرت خواهد داشت که ما را به زانو در بیاورد

درود و عشق همراهان عزیزم
برای شنیدن غزل های حافظ با صدای #نگار_هادی به این کانال بپیوندید

https://t.me/hafeznegar/371

و برای شنیدن دکلمه های #نگار_هادی به این کانال بپیوندید

https://t.me/negar_hadi_official/4127

وبرای پیوستن به کانال کتابهای صوتی
https://t.me/agahsot
به این کانال بپیوندید

⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️

Telegram

دیوان صوتی حافظ

غزل #شصت\_ودو صدا #نگار\_هادی تنظیم #داوود\_رحیمی دیــوان صــوتےحــافــظ***📚*** @hafeznegar ***🍃******🌺******🍃******🌺******🍃***

چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند قسمت هشتم نویسنده خانم #دبی_فورد نرم افزار انسانی ما که در پیشانی ذهن ما قرار دارد به ما میگوید به کجا و با چه کسی میتوانیم برویم و وقتی به مقصد برسیم چه اتفاقی ممکن است بیفتد.اکثر ما نمیدانیم در ورای سیستم اعتقادیمان چه…