آدم‌‌ های خوب شاید دوست داشتنی باشند
اما اولویت با آدم های بد است
این یک قانون طبیعی است
آن چه که خلاء دارد چیز های دیگر را برای پر کردن خودش به خودش جذب میکند
اگر آن خلاء عشق یا خوبی باشد
آدم‌های خوب را عاشق آدم‌های بد میکند
تا خلاء ها پر بشود
آدم های خوب شاید دوست داشتنی باشند
اما اولویت با آدم های بد است.

جذب آدم های زخمی میشوم ، آنهایی که حال خوبشان از درون رو به نابودی است یا حال بدی که میخواهد به سختی خودش را درمان کند و یا حتی مصرف کنندگان مسکن های موقتی !
علتش میتواند روحیه ی قهرمان پرورم باشد که از کودکی تمایل به ناجی بودن داشتم اما همین موضوع را اگر ریشه ای تر بررسی کنیم میتوان متوجه شد که من خودم هم دست کمی از آن آدم های زخمی ندارم ، با این تفاوت که زخم هایم را دفن کرده ام تا خودخوری کردنم را انگیزه ای برای نجات کنم !
نجات آدم هایی مثل خودم و در آخر نجات خودم ...
اشتباه بزرگ همینجاست ؛ تا زمانی که خودم نجات پیدا نکنم چگونه میتوانم ناجی حال خوش دیگران باشم ؟
چیزی عمیق تر و سیاه تر از همه ی این حرف ها دارد از درون مرا میبلعد و نابود میکند ....

بعد از این کند و کاو ها مغزم را با آن ها هماهنگ کردم که بتوانیم باهم کنار بیاییم
این تنها راه حفظ خواسته های قلبی من بود !
مغز میگفت درست و غلط نسبی است اما قلب مسیر درست و غلط را به خوبی میدانست ؛
ما در اوج این تاریکی و غم خواری هایمان به زیبایی هایی رسیده بودیم که آن ها هیچ وقت نمیتوانستند به دست بیاورند

دلم برای چنل 03:03 اَم تنگ شد

خانمِ هلالِ ابرویِ مَه پیکر

,

Telegram

мой плейлист

‍ ,

Telegram

attach 📎

ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نزار خورشیدمون بمیره.

‍ ,

Telegram

attach 📎

پذیرفتن اولین شرط خلاص شدن از خود آزاری است