﷽
تبلیغ درکانال خبرفوری @ads_fori
جهت رزرو تبلیغ تماس بگیرید. 09018373801
@Bamatop_Manager تبلیغ در ۹۰۰کانال تلگرام
تبلیغ در۳۰۰پیج اینستاگرام @lnsta_ads
ادد ممبر و رشد رسانه @Ben_apps
تبلیغ و رپرتاژ درسایت واپ @foriTehran
ارتباط با ما @Ertebat_ba_ma
Last updated 6 days, 20 hours ago
حقیقت روشن میشود
تبلیغات @Farsnews_ads
ارتباط @FarsNews
فارسپلاس @Fars_Plus
ورزش @SportFars
جهان @FarsNewsInt
پیامرسانها @Farsna
اینستاگرام instagram.com/fars_news
توییتر twitter.com/FarsNews_Agency
Last updated 1 month, 2 weeks ago
تبلیغات👇
@Hematestee
.
🏆 هفته بیست و هشتم لیگ برتر
🔴 نساجی
🔵 استقلال
🗓 سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
⏰ ساعت ۱۹:۴۵
🏟 ورزشگاه وطنی قائمشهر
🖥 شبکه سه
Last updated 3 days, 2 hours ago
💠زوال دین، نتیجهی منطقی توسعهی علمی نیست.
✍🏼محمدامین قانعی راد
🔸به نظر استیس (W.T. Stace) بین اکتشافات و ایدههای علمی و ویرانسازی باورهای مذهبی از جمله اعتقاد به خدا، هیچ رابطۀ منطقیای وجود ندارد؛ با وجود این، انقلاب علمی بهطور بالفعل چنین نتیجهای را به بار آورد. به نظر وی، سه باور اساسی، جوهرۀ مذهب را تشکیل میدهند: وجود خدای خالق جهان، وجود طرح یا هدف در جهان، دنیا به عنوان یک نظم اخلاقی. نه ستارهشناسی کوپرنیکی، نه دیگر اکتشافات دانشمندان قرن هفدهم یا دوران متأخر با این باورهای مذهبی ناسازگاری ندارند. اکتشافات انقلاب علمی نه از این باورها حمایت کردند و نه مایل به رد آنها بودند. آنها هیچ ربطی به مسئلهی وجود خدا نداشتند؛ با وجود این، انقلاب علمی بهطور بالفعل و تاریخی ایمان به خدا را تحلیل برد. بهرغم عدم تمایل منطقی علم قرن هفدهم به نفی باورهای مذهبی، چگونه علم مزبور بالفعل تأثیر ویرانگری برای آنها به بار آورد؟
🔹استیس در پاسخ میگوید که جریان تفکر آدمی، غالباً بر اساس ترادف منطقی ایدهها قرار ندارد و عواملی همچون تداعی (association) و القا (suggestion) در نتیجهگیریها و ترادفهای غیرمنطقی ایدهها (non-logical sequences of ideas) تأثیر زیادی دارند. استیس این ترادف غیر منطقی را انتقال روانشناختی (psychological transition) مینامد. ذهنیت مدرن در نتیجهگیریهای خود جهشهای غیرمنطقی (illogical Jumps) انجام میدهد؛ از علم جدید به شیوهای منطقی یک جهانبینی صرفاً طبیعتگرایانه یا ضد مذهبی بیرون نمیآید. منظور استیس این نیست که علم جدید مؤيد جهانبینی مذهبی است؛ به نظر وی، اکتشافات علمی، که بهطور موضعی به حل مسائلی ویژه میپردازند، و استدلال علمی _ استدلالی که از پدیده های طبیعت اخذ می شود_ در برابر مذهب، بیارتباط و بیمناسبت (irrelevant) هستند:
Stace, Religion and the Modern Mind.
🔸تحلیل روانشناختی استیس را میتوان با تحلیل جامعهشناختی کامل کرد. جهتگیریهای غیر منطقی علم در برابر مذهب از فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه کلی تأثیر میپذیرد. فضای فرهنگی تکوین علم و همچنین نتایج اجتماعی علم بر حسب تمدنهای مختلف، متفاوت است و از شرایط خاص تاریخی و منظومهی عوامل تمدنی تأثیر میپذیرد. علم بهمثابهی یک پدیدۀ فرهنگی، نه همچون یک شیء، نه از دلایل و شرایط کاملاً مشابه برمیخیزد و نه لزوماً نتایج یکسانی به بار میآورد. حتی بهرغم زمینههای تکوینی مشترک، علم میتواند در سیر تحول خود و با قرار گرفتن در منظومههای متفاوت به نتایجی گوناگون بینجامد. در یک تمدن واحد نیز معنای علم ممکن است در طول تاریخ تغییر پذیرد. تاریخپرستی، ایدئولوژیزدگی، سکولاریسم و نیهیلیسم را نمیتوان نتیجهی منطقی توسعهی علمی محسوب کرد.
🔹از نظر وبر، توسعهی عقلانیت یا «روش کارای کاربرد وسایل متناسب با اهداف» در تمامی پهنههای زندگی جدید انسان غربی از جمله در علم دیده میشود. این توسعهی عقلانیت با نادیده گرفتن محتوای جوهری و ارزشهای زندگی، علم را در خدمت پیشرفت بیمعنای دنیای نوین قرار داده است و عنصر قدس را بهتدریج از این جهان رانده و انسان را در ناسوتی کارآمدنی ولی خالی از معنا رها کرده است. اما وبر توسعهی عقلانیت ناسوتی را سرنوست نهایی توسعۀ علم نمیداند. وبر عقلانی شدن را نه یک پایان گریزناپذیر؛ بلکه همچون سمتوسویی تلقی میکند که انسان غربی به رفتار و اعمال خود داده است. علاوه بر آن، چنین نتایجی را غالباً میتوان طنز تاریخ تلقی کرد. از نظر وبر تاریخ چهرهای تراژیک دارد که در آن، نتایج نهایی فعالیتهای انسان بهندرت با نیات اولیهی او سازگاری دارند. بنابراین نمیتوان بروز نتایج ناخواسته یا ناسازگاری نیات و نتایج را همچون سرنوشت نهایی و ضروری رشد نهادهای فرهنگی تلقی کرد (مقایسه کنید با فروند، جامعهشناسی ماکس وبر، صص ۲۳ - ۳۹).
🔸از طرف دیگر، حتی اگر بتوان سکولاریسم و انحطاط دیانت را نتیجهی پیشبینیشده و مطلوب بنیانگذاران علم در غرب محسوب نمود، لزوماً علم همیشه و در همه جا به چنین نتایجی منجر نخواهد شد. چنین دیدگاه تعمیمگرا در باب دلایل و نتایج رشد نهادهای علمی، یا نشانهی رویکرد مکانیستی در علوم اجتماعی و نادیده گرفتن تمایز علیت مادی و علیت تاریخی و ضعف روششناختی است، و یا بهمثابه نوعی فلسفه، تاریخ، ایدئولوژی و پراکسیس از ارزشها و جهتگیریهای عملی معینی جانبداری میکند و در هر حال مناسب تحلیل علمی نیست. پیامدهای نهایی توسعۀ علم را نمیتوان از اکنون مطلوب یا فاجعهآمیز تلقی کرد. آینده را کنشهای خلاقانهی انسانها، شرایط متحول تاریخی ـ فرهنگی، و نتایج خواسته و ناخواستهی آنها خواهد ساخت.
@fanusname
📘اخلاقیات شعوبی و روحیهٔ علمی. محمدامین قانعی راد. تهران، علمی و فرهنگی. اول، ۱۳۹۷.صص ۵۵۱-۳
💠معرفی کتاب
📔فیصل التفرقة بین الإسلام و الزندقة
📝ابوحامد محمد بن محمد الغزالی
🗞 الحکمة (دمشق)
🔹غزالی در تهافت الفلاسفة فیلسوفان و در فضائح الباطنية اسماعیلیان را تکفیر کرد. تهافت را تورقی کرده و فضائح را خوانده بودم. فضائح به نظرم یک افتضاح بود. شنیده بودم غزالی بعدها در رسالهای به نام فيصل التفرقة از این مسیر بازگشته و کوشیده بود مسیر تکفیر را ببندد.
این روزها که مشغول نقد تاریخی سریال الحشاشین (The Assassins) هستم، بهمناسبت چهرهی دفاعآمیزی که سریال از غزالی دارد، یادم به این رساله افتاد و آن را هم خواندم تا ببینم چقدر با رویکرد پیشین او تفاوت دارد که بهطور خلاصه میتوانم بگویم در بر همان پاشنه میچرخد.
🔸بله؛ غزالی یک امتیاز بر بسیاری از همتایانش دارد. وی هشدار میدهد که تکفیر باید با احتیاط صورت بگیرد و میگوید: «التکفیر فیه خطر و السکوت لا خطر فیه». اساسا این رویکرد را که یک مذهب از مذهب اسلام معیار تفکیک مسلمان از کافر باشد رد میکند. مثلا این را که اشعری مسلمان و معتزلی کافر باشد قبول ندارد. حتا دربارهٔ فیلسوفان و باطنیان، نمیگوید به صرف اینکه کسی فیلسوف یا باطنی (شیعهی اسماعیلی) باشد کافر است؛ بلکه به باورهای آنها میپردازد و میگوید اگر آنها به فلان امر باور داشته باشند کافرند_ از آن جمله همان معاد روحانی؛ یعنی این باور که بهشت و جهنمی بهصورت مادی و جسمانی وجود ندارد، بدنها دوباره برانگیخته نمیشوند و این تنها نفس آدمی است که پس از مرگ به سیر خود ادامه میدهد.
همچنین شایان ذکر اینکه وی درمورد نجات، یک رویکرد شمولگرایانه در پیش میگیرد و میگوید رحمت خدا تنها شامل مسلمانان نمیشود؛ بلکه برای مثال بیشتر ترکان (که در آن زمان هنوز بسیارشان مسلمان نبودند) و مسیحیان را نیز دربرمیگیرد. وی در این خصوص عبارتی به کار میبرد که به نظر میرسد از ابنسینا به وام گرفته باشد: «إستوسع رحمة الله.» البته این نکتهی شمولگرایانه را بر این اساس میگوید که آن «کافران» را یا پاک بیخبر از اسلام میداند و یا زیر هجوم تبلیغات منفی علیه اسلام. وگرنه رحمت شامل او نیست. (همان بحث کافر قاصر و کافر مقصر).
🔹غزالی را میتوان قدمی جلوتر از بسیاری همتایان خود دانست و شاید در دوران قدیم که نکبت تکفیر و جنگ مذهبی بسیار بیشتر مجال بروز داشت، میتوانست در زمرهی افرادی باشد که تا حدی در مهار کردن تکفیر اثرگذار باشد. اما نهایتا پروندهی تکفیر را نبست و خود از آن دست نشست. دستکم در رسالهی فیصل التفرقة چنین نیست. او همچنان، تکفیر میکند و برخی باورها را موجب خروج از اسلام میشناسد (که پیامدهای سنگین آن بر خوانندگان پوشیده نیست). به همین جهت گمان نمیکنم اندیشهی او دربارهٔ تکفیر کمک زیادی به مسلمانان نواندیش مدرن کند که در تقلا هستند تا از بنیادگرایی تکفیریها رهایی یابند.¹
✍🏼معین مشکات
🔗متن کتاب در کتابخانهٔ نور:
http://hamrahnoor.ir/book/29127
1⃣بر فرض هم که آزادیخواهان جهان اسلام بتوانند از غزالی برای کاستن از تکفیر کمک بگیرند، بعید میدانم مسلمانان تکفیری برای غزالی بهایی قائل باشند و افزون بر خواندهها و شنیدهها، خودم هم شخصا خاطرهای در اینباره دارم. دوران کارشناسی دینپژوهی، مدتی کوتاه در کلاس زبان اردو شرکت میکردم و همکلاسی سنیمذهب داشتم. استاد پاکستانی ما که در کشور خود به مشکل برخورده و نتوانسته بود بازگردد، کلاس ما ادامه نیافت، اما گهگاه با آن همکلاس روبرو میشدم و گپوگفتی میکردیم. هرچه زمان میگذشت ظاهر او را به بنیادگرایان شبیهتر میدیدم. وقتی یکبار با لبخندی ملیح گفت که برخی به او میگویند شبیه داعشیها شده، احساس نکردم چندان هم از این تشبیه دیگران بدش آمده باشد. آخرین بار که او را دیدم، در کتابخانه دانشکدهی ادبیات کتابی از غزالی برداشته بودم. وقتی کتاب را دید و فهمید که میخواهم دربارهٔ موضوعی در تفکر غزالی بپژوهم، دستی به ریش بلند خود کشید و گفت مسلمانهای درستایمانتری از غزالی وجود دارند که آدم بخواهد در آثارشان جستجو کند. از من دعوت کرد «بنیادگرا» باشم (دقیقا از همین لفظ هم استفاده کرد) و دربارهٔ ایمان اصیل اسلامی که نزد اندیشمندان بنیادگراست کار پژوهشی انجام بدهنم، نه غزالی که از صراط مستقیم فاصله گرفته بود. پس از آن دیگر هم را ندیدیم و از او خبری ندارم. هر کجا هست خدایا به «سلامت» دارش...
@fanusname
✍🏼بدون شرح از غزالی:
🔻اگر زیان سخنی بر دین زیاده نباشد، امر دربارهٔ آن [و پرهیز از تکفیر باورمند به آن] آسانتر است. حتا اگر سخن زشتی باشد که باطل بودن آن آشکار است، مانند باور به امام منتظَر و اینکه امام در یک سرداب پنهان است. باورمند، منتظر قیام او نشسته و این باور آشکارا باطل و جدا شنیع است. اما زیانی به دین نمیرساند؛ بلکه زیانش به آن احمقی میرسد که به چنین چیزی باور دارد. به همین جهت هر روز از شهرش بیرون میرود و به استقبال امامش مینشیند، تا زمانی که خوار و خفیف به خانه برگردد.
🔻این که گفتم صرفاً یک مثال بود. مقصود این است که شایسته نیست هر هذیانگویی را تکفیر کرد، حتا اگر آشکارا باطل باشد.
📔فيصل التفرقة بین الإسلام و الزندقة. محمد بن محمد الغزالی. ضبطه ریاض مصطفی العبدالله. دمشق، الحکمة. ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶. صص۹۴-۵
💠الاهیدان، فیلسوف دین و دینپژوه ۲/۲
〰ادامه از قبل:
🔸دینپژوه را بهمعنای خاص میتوان «پدیدارشناس دین» شمرد. وی تنها با یک دین سروکار ندارد؛ بلکه دینهای مختلفی را میشناسد و دربارهٔ آنها نه داوری الاهیاتی میکند و نه داوری فلسفی، بلکه به توصیف میپردازد. دینپژوه به ما میگوید که فلان دین چگونه است، یا تاریخ بهمان دین چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است. به ما میگوید دین در جامعه چه اثری دارد یا چه کارکردهایی برای روان آدمی. اما دربارهٔ حقانیت یا بطلان ادیان داوری نمیکند (و اگر داوری کند، در آن هنگام در مقام یک دینپژوه بهمعنای خاص کلمه نیست). البته طبیعیست که دینپژوهان، میتوانند خود، دیندار و یا حتا الاهیدان باشند (در ایران معروفترین دانشگاه دینپژوهی _ دانشگاه ادیان و مذاهب _ یکی از مرکزهای اقماری حوزهٔ علمیهی قم است). اما برخی دینپژوهان نیز بیدین و حتا منتقد دین هستند. همچنین ممکن است یک دینپژوه فیلسوف دین نیز باشد.
🔻شاخههای مختلفی در دینپژوهی (Religious studies) وجود دارد که مطرحترین آنها عبارتاند از:
-انسانشناسی دین
-جامعهشناسی دین
-روانشناسی دین
-تاریخ ادیان
-دینشناسی تطبیقی
باز هم باید دقت کرد که همانند فلسفهٔ دین، این یک علم سکولار است و نه دینی. مثلا روانشناسی دین (psychology of religion) است و روان انسان دیندار و تأثیر دین بر روان انسان را برمیرَسد نه روانشناسی دینی (religious psychology) که هواداران دینیسازی علوم، معتقد به وجود آن هستند و بهباور آنها الزاما منجر به دیندارترشدن انسان میشود.
🔹دینپژوهی یک معنای عام هم دارد که علاوه بر این پنج شاخه، شامل الاهیات و فلسفهٔ دین هم میشود. برخی از صاحبنظران، به معنای عامِ دینپژوهی قائل نیستند و فلسفهٔ دین و الاهیات را جزئی از دینپژوهی نمیدانند. من نیز فعلا به این دیدگاه مایلترم. در هر حال دینپژوهی در معنای خاصِ پدیدارشناسانه شامل مطالعاتیست که به توصیف دین میپردازند و دربارهٔ درستی و نادرستی ادیان داوری نمیکنند.
🔸آنچه در ایران بیشتر تدریس میشود با عنوان «ادیان و عرفان تطبیقی» است که به نظر میرسد همان دینشناسی تطبیقی باشد. اما در اصل بر تاریخ ادیان تمرکز دارد و در کنار آن عرفان اسلامی (تصوف) و فرقههای اسلام را مورد مطالعه قرار میدهد. بنابراین احتمالا بیشتر دینپژوهان ایرانی (که به ادیانیها معروف هستند) تاریخ ادیان را بهتر از سایر شاخههای دینپژوهی میشناسند.
همچنین یک سیاست عجیب اینجاست که این رشته معمولا نه در دانشکدههای علوم انسانی؛ بلکه در دانشکدههای الاهیات و معارف اسلامی تدریس میشود! درحالی که دینپژوهی بهمعنای خاص رشتهای کاملا متفاوت از الاهیات است و در معنای عام نیز این الاهیات است که باید جزئی از دینپژوهی باشد و نه برعکس! یعنی اگر دانشکدهی دینپژوهی تأسیس میشد و رشتههای الاهیات اسلامی مانند فقه، علوم قرآن و... در آن قرار میگرفت و در کنار رشتههای مربوط به پدیدارشناسی دین تدریس میشد معقولتر بود.
☑️با اینحال همین که این رشته همچنان در ایران باقی مانده است جای خوشوقتی است. زیرا که بسیاری از خروجیهای آن همسو با اندیشههای دینی مورد تأیید حاکمیت نیستند و نگاههای دگراندیشانه را نسبت به دین رواج میدهند.
@fanusname
✍🏼معین مشکات (فانوس)
💠الاهیدان، فیلسوف دین و دینپژوه ۱/۲
🔹تصور عمومی میان این سه نفر تفاوتی قائل نیست و حتا بسیاری از جامعهی دانشگاهی و در برخی موارد حتا برخی از دانشجویان مبتدی این رشتهها نیز این تفاوت سه را نمیدانند (بهویژه میان دینپژوه و الاهیدان). عموما وقتی دربارهٔ رشتهای که من در آن دانش آموختهام (دینپژوهی/ادیان) میپرسند به ذهنشان درسهای عمومی معارف مثل اندیشهی اسلامی و اخلاق اسلامی و... میرسد. بانمکترین سوال را یکی از دانشجویان ارشد از من پرسید: «پایاننامههای شما دربارهٔ چیست؟ مثلا نوعی نظرسنجی هستند و میروید در خیابان از مردم میپرسید که نماز میخوانی یا نه»؟ به شما اطمینان میدهم برخلاف ظاهر خندهدار این پرسش، پرسشگر واقعا جدی بود و قصد استهزا نداشت.
اکنون به معرفی این سه و تفاوت آنها از هم میپردازم:
🔸الاهیدان/الهیدان ترجمهٔ Theologian است و به کسی گفته میشود که در الاهیات دینی که خود از آن پیروی میکند تخصص دارد. بنابراین اولا خود او الزاما دیندار است؛ شاید گاه گرفتار شک و تردید شود، اما نهایتا خود را به یک دین مشخص متعلق میداند. دوما در زمینهی الاهیات همان دین دانش آموخته است. پس اگر یک فرد بیدین در الاهیات یهودی تخصص داشته باشد یا اگر یک مسیحی در الاهیات اسلامی تخصص داشته باشد به او الاهیدان گفته نمیشود.
عالِم دین را میتوان مترادفی برای الاهیدان در نظر گرفت، به این شرط که فقط منحصرا به روحانیان اطلاق نشود؛ چرا که یک الاهیدان ممکن است در لباس روحانیت نباشد و خدمت روحانیت نکند و یا اساسا در مرکزی تحصیل کرده باشد که بهطور طبیعی دانشآموختگان آن روحانی نمیشوند (مانند اکثر دانشکدههای الاهیات در ایران).
واژهی «متأله» نیز گاه برای اشاره به این افراد به کار میرود اما «الاهیدان» دستکم به دو دلیل بر «متأله» ترجیح دارد. یکی از این رو که هرچند وامگیری از زبانهای دیگر اشکالی ندارد، اما بهتر است مطابق دستورزبان فارسی مشتقات آن واژه ساخته شود نه دستور زبان مبدأ. از وامواژهٔ الاه (اله) که از عربی آمده است، میتوان بدون نیاز به دستگاه صرف عربی، مشتق ساخت که الاهیدان یکی از آنهاست. دوما متأله در اصطلاح علاقمندان به عرفان بار معنایی سنگینی دارد و صفتی است که به عارفان اطلاق میشود. درحالی که هر الاهیدانی لزوما عارف نیست و هر عارفی نیز لزوما الاهیدان نیست.
🔹 فیلسوف دین که شاید ابهام کمتری دربارهٔ او وجود داشته باشد، فردیست که دین را میفلسفد. یعنی پدیدهٔ دین را مورد داوری فلسفی قرار میدهد. گفتمان فیلسوف دین برخلاف گفتمان الاهیدان بروندینی است نه دروندینی. یک الاهیدان مسیحی میتواند بگوید که روح انسان رستگار میشود و برای این ادعا مجبور نیست که صرفا استدلال عقلی بیاورد. وی میتواند به عهدین یا آرای آبای کلیسا یا منبع دیگری مراجعه کند که در سنت دینی او دربارهٔ اعتبار آن توافقی عام وجود دارد. اما فیلسوف دین ناچار است به دلیلی بِیناذهنی مراجعه کند و نمیتواند اعتبار یک متن یا نهاد دینی را پیشفرض بگیرد. وی حتا اگر با مخاطبان همدین خود سخن بگوید به همان روشی استدلال میآورد که با مخاطبان ناهمدین خود. اگر بگوید معاد و رستگاری روح وجود دارد، با دلیل عقلی میکوشد وجود روح و امکان رستگاری آن را نشان بدهد و مجاز نیست که بگوید چون در قرآن/عهدین/ اوستا و... سخن از روح به میان آمده است پس معلوم میشود که روح وجود دارد. اساسا داوری در خود اینکه آیا دین خردپذیر است یا نه و آیا گزارههای دینی میتوانند واجد معنا و معرفت (بهمعنای معرفتشناسانه/اپیستمولوژیک) باشند یا نه، اصالتا و اولا به فیلسوفان دین مربوط میشود.
فیلسوف دین ممکن است دیندار باشد و حتا ممکن است الاهیدان هم باشد و آثاری دروندینی هم نوشته باشد. بسیاری از فیلسوفان قدیم ایران الاهیدان بودند و بهعنوان شیخ شناخته میشدند (مانند ابنسینا، سهروردی، ملاصدرا و...). جهان معاصر هم فیلسوفان الاهیدان به چشم خود میبیند (مثل فردریک کاپلستون که کشیش بود). اما برخی از فیلسوفان دین نیز بیدین هستند. برخی حتا منتقد دین هستند و از دانش فلسفی خود در جهت انتقاد از دین استفاده میکنند.
در نهایت اینکه فلسفهٔ دین (philosophy of religion) را نباید با فلسفهٔ دینی (religious philosophy) اشتباه گرفت. «فلسفهٔ دینی» یک ادعاست و به نظر نمیرسد مصداقی در جهان داشته باشد. کسانی که طرفدار علم دینی هستند و مدعیاند که میتوانند علوم را دینی کنند نسبت به فلسفه نیز چنین ادعایی دارند.
〰ادامه
📺سریال فرینج Fringe
🎬ساختهٔ جِی.جِی. آبرامز، الکس کُرتزمن و رُبرتو اُرسی
🔻فصل یکم، قسمت سیزدهم (زیرنویسشده)
🔗دربارهٔ این سریال:
https://t.me/fanusname/832
📺سریال فرینج Fringe
🎬ساختهٔ جِی.جِی. آبرامز، الکس کُرتزمن و رُبرتو اُرسی
🔻فصل یکم، قسمت دوازدهم (زیرنویسشده)
🔗دربارهٔ این سریال:
https://t.me/fanusname/832
📺سریال فرینج Fringe
🎬ساختهٔ جِی.جِی. آبرامز، الکس کُرتزمن و رُبرتو اُرسی
🔻فصل یکم، قسمت یازدهم (زیرنویسشده)
🔗دربارهٔ این سریال:
https://t.me/fanusname/832
📺سریال فرینج Fringe
🎬ساختهٔ جِی.جِی. آبرامز، الکس کُرتزمن و رُبرتو اُرسی
🔻فصل یکم، قسمت دهم (زیرنویسشده)
🔗دربارهٔ این سریال:
https://t.me/fanusname/832
📺سریال فرینج Fringe
🎬ساختهٔ جِی.جِی. آبرامز، الکس کُرتزمن و رُبرتو اُرسی
🔻فصل یکم، قسمت نهم (زیرنویسشده)
🔗دربارهٔ این سریال:
https://t.me/fanusname/832
﷽
تبلیغ درکانال خبرفوری @ads_fori
جهت رزرو تبلیغ تماس بگیرید. 09018373801
@Bamatop_Manager تبلیغ در ۹۰۰کانال تلگرام
تبلیغ در۳۰۰پیج اینستاگرام @lnsta_ads
ادد ممبر و رشد رسانه @Ben_apps
تبلیغ و رپرتاژ درسایت واپ @foriTehran
ارتباط با ما @Ertebat_ba_ma
Last updated 6 days, 20 hours ago
حقیقت روشن میشود
تبلیغات @Farsnews_ads
ارتباط @FarsNews
فارسپلاس @Fars_Plus
ورزش @SportFars
جهان @FarsNewsInt
پیامرسانها @Farsna
اینستاگرام instagram.com/fars_news
توییتر twitter.com/FarsNews_Agency
Last updated 1 month, 2 weeks ago
تبلیغات👇
@Hematestee
.
🏆 هفته بیست و هشتم لیگ برتر
🔴 نساجی
🔵 استقلال
🗓 سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
⏰ ساعت ۱۹:۴۵
🏟 ورزشگاه وطنی قائمشهر
🖥 شبکه سه
Last updated 3 days, 2 hours ago