فانوسنامه

Description
میرزا معین مشکات (فانوس)
@moeinmeshkat
Advertising
We recommend to visit


تبلیغ درکانال خبرفوری @ads_fori
جهت رزرو تبلیغ تماس بگیرید. 09018373801
تبلیغ در ۹۰۰کانال تلگرام @Bamatop_Advertise
تبلیغ در۳۰۰پیج اینستاگرام @lnsta_ads
ادد ممبر و رشد رسانه @Ben_apps
تبلیغ و رپرتاژ درسایت واپ @foriTehran
ارتباط با ما @Ertebat_ba_ma

Last updated 3 weeks, 3 days ago

حقیقت روشن می‌شود


تبلیغات @Farsnews_ads

ارتباط @FarsNews

فارس‌پلاس @Fars_Plus

ورزش @SportFars

جهان @FarsNewsInt

پیام‌رسان‌ها @Farsna

اینستاگرام instagram.com/fars_news

توییتر twitter.com/FarsNews_Agency

Last updated 2 weeks, 5 days ago

تماس با ما و ارسال سوژه :
👇
@ertebat_omoomi
———---------------------
اخبار ویژه از منابع معتبر در كانال خبر ویژه💯

اینستاگرام ما👇
http://instagram.com/khabare_vije

‎شرایط تبلیغات 👇
@zomorodtb

Last updated 2 weeks, 3 days ago

3 weeks, 5 days ago
رقیب مشترک ایران و اسرائیل

رقیب مشترک ایران و اسرائیل

سال گذشته، در روزهای آغازین جنگ غزه بود که توضیح دادم به‌طور طبیعی ایران و اسرائیل رقابت منافع دارند و این رقابت در زمان شاه، پس از شکست پان‌عربیسم (دشمن مشترک هر دو کشور) نیز هویدا شده بود. هنوز باور دارم که هرگاه پای رقیب قدرتمند سومی در میان نباشد، ایران و اسرائیل رقیب طبیعی هم‌دیگر خواهند بود. اما اکنون آیا پای رقیب قدرتمند سوم در میان نیست؟

درحالی‌که ترکیه پیروز میدان سوریه است؛ اما قاعدتاً کار در همین‌جا پایان نخواهد گرفت. اردوغان، با ترکیب پان‌ترکیسم و اسلام‌گرایی در مدل «نُوعثمانی» رؤیای بزرگی برای منطقه دارد و می‌پندارم که این رؤیا برای ایران خطرناک‌تر از رؤیاهای اسرائیلی باشد. اگرچه در اسرائیل کسانی از ایدهٔ تجزیهٔ ایران دفاع می‌کنند؛ اما اگر ایران تهدیدی برای اسرائیل نباشد، شاید ایدهٔ تجزیه در نظر آنها جذابیتش را از دست بدهد و به هزینه‌هایش نیارزد. درحالی‌که برای پان‌ترکیسم، تهدید ایران مسئله نیست؛ بلکه استان‌های ترک‌تبار ایران، به‌خودی خود موضوعیت دارند و تا وقتی پان‌ترکیسم در سیاست‌گذاری‌های ترکیه اثرگذار باشد، ایران در خطر است.

به‌علاوه، اکنون به چهار دلیل بر من روشن شده که در رقابت ترکیه و ایران بر سر رهبری جهان اسلام، ترکیه پیروز میدان است. اولاً، شیعه بودن اکثریت مسلمانان ایرانی، یک امتیاز بسیار منفی در جلب نظر امت اسلام است که اکثریتشان را اهل‌تسنن تشکیل می‌دهند و به‌طور سنتی تشیع را یک انحراف از اسلام راستین در نظر می‌گیرند. سال پیش گفته بودم بر فرض که جمهوری اسلامی بتواند ازنظر اکثریت مسلمانان جهان ناجی فلسطین شود، این امتیاز منفی جبران می‌شود. اما اکنون، سوای اینکه این امر از ج.ا ساخته باشد یا نه؛ اذعان می‌کنم اثر سنی نبودن ایران را دست‌کم گرفته بودم. دوماً رهبری ترک‌ها در جهان اسلام، پیشینهٔ تاریخی دارد و گذشته از حکومت‌های متعدد ترک‌تبار در جهان اسلام، حکومت عثمانی، سده‌ها فقدان دستگاه خلافت را برای مسلمانان جبران می‌کرد؛ دست‌کم به‌طور تقریبی. اما ایرانیان هرگز در جایگاه رهبری امت اسلام نبوده‌اند و در بهترین حالت توانسته‌اند خود را مستقل کنند. سوماً امکانات مادی ایرانِ کنونی و جذابیت ظاهری آن برای جلب توجه مسلمان‌ها بسیار کمتر از رقیب ترکیه‌ای آن است. درنهایت مورد چهارم اینکه به‌رغم سال‌ها حکمرانی سکولار در ترکیه‌ی پیشااردوغان، هنوز اسلام‌گرایی در مردم این کشور ریشه‌های قدرتمندی دارد و بخش‌های گسترده‌ای از ترک‌ها با اسلام‌گرایی و «بازگشت به عثمانی» همراهی می‌کنند. درحالی‌که در ایران دقیقا مسیری وارونه پیموده شده، در سایهٔ حکومت اسلام‌گرا، سکولاریسم در میان ایرانیان عمیقاً پا گرفته است و توده‌های وسیع ایرانی اکنون کاملا مخالف و ناراضی از امت‌گرایی شده‌اند. به بیان دیگر، ادعای حکومت ایران برای رهبری جهان اسلام، حتا ازطرف ملت خودش هم حمایت گسترده نمی‌شود. به‌طور خلاصه امت‌گرایی اسلامی، قبایی‌ست که به تن ایران زار می‌زند، ولی به قامت ترکیه می‌نشیند.‌

نکتهٔ بسیار مهم اینکه این «عثمانی نو» ژست حمایت از فلسطین را گرفته و اتفاقاً زمینهٔ تاریخی‌اش را هم دارد: این به‌سبب فروپاشی خلافت عثمانی بود که یهودیان توانستند در سرزمین فلسطین مستقر شوند. بنابراین هرچند اکنون ترکیه اقدام مستقیمی (جز رجزخوانی) علیه اسرائیل انجام نداده و یک ساچمه هم به سرزمین‌های اشغالی شلیک نکرده؛ اما در حال چیدن مهره‌ها، درجهت بازسازی عثمانی است و دور از ذهن نیست که به‌زودی رویارویی ترک‌ها و اسرائیلی‌ها جدی‌تر شود.

به نظر می‌رسد یک تهدید مشترک برای ایران و اسرائیل وجود داشته باشد که وضعیت را برای این دو کشور،‌ تا حدی مشابه دوران اوج‌گیری پان‌عربیسم کند.‌ از زاویه‌ای دیگر نیز می‌توان مشابهت‌هایی با دوران صفویه دید که عثمانی، یک دردسر مشترک برای ایران و غرب بود و صفویان با واقع‌بینی ملی، با غرب متحد شدند. طبعاً انتظار نمی‌رود که جمهوری اسلامی بتواند از دشمنی با اسرائیل کوتاه بیاید؛ حتا چه بسا که به‌هوای یک اتحاد ضداسرائیلی با ترکیه، پان‌ترکیسم را نادیده بگیرد. شاید اپوزیسیون در فشردن دست اتحاد با اسرائیل، پان‌ترکیسم را نیز در ذهن داشته است. ولی آیا اسرائیل هم یک ایران دوست و یک‌پارچه را بهتر از ایران صرفاً بی‌خطر و تجزیه‌شده می‌داند؟ هنوز نمی‌دانم.

✍🏼معین مشکات
@fanusname

دو تذکر:
۱) در نگارش این یادداشت، تا حدی وام‌دار تحلیل مهدی تدینی بودم:
https://t.me/tarikhandishi/2570
و
https://t.me/tarikhandishi/2573
همچنین از حجت کلاشی آموخته‌ام:
https://t.me/kalashi_hojjat/661

۲) من کارشناس سیاست نیستم. دیدگاه‌های سیاسی‌ام باید غیرتخصصی در نظر گرفته، و نسبت به نظرات سیاسی‌دانان با احتیاط و تأمل بیشتر پذیرفته شوند.

3 weeks, 6 days ago

فرض محال، محال است!

درحالی‌که معمولا خلاف این سخن را شنیده‌اید، بنا به تعریفی که از امر محال دارم، حتا فرضش را هم ناممکن می‌دانم. عموما امر محال را امری می‌دانند که هرگز نمی‌تواند در جهان خارج رخ بدهد. لزوما با این تعریف مخالفت نمی‌کنم؛ ولی چون در حد خود نمی‌بینم که دربارهٔ «امکانات جهان واقع» نظر بدهم، چنین تعریفی از «محال» ندارم. به بیان ساده‌تر، چون امکانات و ممکنات در جهان خارج بسیار فراتر از حد دانش ما هستند، جرئت نمی‌کنم چیزی را مطلقا ناممکن بدانم که بگویم هرگز و تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند رخ بدهد. هیچ چیزی برای من به این معنا محال نیست؛ بلکه وقتی می‌گویم امر محال، یعنی امری که نمی‌توانم هیچ‌گونه «تصور تفصیلی» از آن داشته باشم.

به مثال رایج امر محال دقت کنید: «جهان درون یک تخم‌مرغ باشد؛ درحالی‌که نه تخم‌مرغ بزرگ شود و نه جهان کوچک شود». خب! شما می‌توانید یک جهان بسیار کوچک‌شده را درون یک تخم‌مرغ تصور کنید. همچنین می‌توانید یک تخم‌مرغ بسیار بزرگ را در تصور بگنجانید که همهٔ جهان در آن جای می‌گیرد. ولی آیا می‌توانید جهان درون تخم‌مرغ را با رعایت اندازه‌های واقعی‌شان به‌درستی تصور کنید؟! هرقدر هم که بکوشید، «جهان درون تخم‌مرغ» در تخیلتان به یکی از دو شکل زیر جلوه می‌کند: یا تخم‌مرغ بزرگ می‌شود، یا جهان کوچک می‌شود. این‌طور نیست؟
به این معنا فرض محال، یعنی همان محال و معلوم است که محال ذاتی است. امر محال یعنی آنچه که تصور تفصیلی آن ممکن نیست. حال پرسش شما به این معنا خواهد بود: آیا ممکن است تصوری تفصیلی از امری داشت که تصور تفصیلی آن ممکن نیست؟! معلوم است که نه! پس فرض محال، محال است.

مگر اینکه منظور از فرض، صرفا «تصور تفصیلی» نباشد و «تصور اجمالی» را هم در بگیرد. در این‌صورت فرض محال، محال نیست؛ زیرا ما می‌توانیم بدون اینکه همهٔ اجزای آن امر محال را یک‌باره و کنار هم تصور کنیم، هر کدام را جداجدا در نظر بیاوریم و بنابراین می‌دانیم دربارهٔ چه چیزی سخن می‌گوییم. شما نیز با اینکه نمی‌توانید جهان درون تخم‌مرغ را (با رعایت اندازه‌های واقعی‌شان) دقیقا تصور کنید، می‌دانید که این سخن به چه معناست و این همان تصور اجمالی‌ست که دربارهٔ امر محال نیز امکان دارد.

✍🏼معین مشکات

4 weeks ago

فصل هفتم: ساکن دارالمعاصی ۲/۲

نوشین یکی از مقنعه‌هایش را آورده تا مونیکا برای تشرف به خانۀ دایی بپوشد. مونیکا حالی‌اش کرده مقنعه دوست ندارد. حالا مادر و نوشین اصرار دارند که مونیکا را قانع کنم. خوشم نمی‌آید برای خوشایند کسی (آن هم چنان کسی) خودمان را عوض کنیم. آخرش ننه می‌افتد به خواهش و التماس و سپر می‌اندازم. ولی آخر زن من به احترام قانونی که قبول ندارد از بدو ورود به هواپیما موهایش را زیر روسری گذاشته. باز هم باید بترسیم که مبادا زلفش بیرون بزند و حضرت آقا خوش‌شان نیاید؟
مادرم یک ساعت و چهل دقیقۀ پیش به خانۀ دایی تماس گرفته و منتظریم اذن دخول‌مان بدهد. بالأخره تماس می‌گیرند و راه می‌افتیم. رفته‌اند مرداویج، در یکی از خانه‌های آپارتمانی‌ای نشسته‌اند که دایی همیشه به‌شان می‌گفت دارالمعاصی. وقتی می‌رسیم، شیک و مجلسی وارد می‌شویم، با پسر کوچکش صادق که آنجاست رسمی دست می‌دهم، و او هم با یک احوال‌پرسیِ بی‌پدر‌ومادر، راهنمایی‌مان می‌کند روی سرویس چوب‌شان. خودش هم می‌رود دور از من می‌نشیند. زیرچشمی ریش چکمه‌ای‌اش را نگاه می‌کنم که دایی به‌خاطرش پوست آقا رسول _ شوهر خاله عصمت _ را کنده بود. البته انصافاً قبلش با زبان نیمه‌خوش تلاشش را کرد تا مفهوم «تشبّه به کفار» را برای او جا بیندازد. زن‌دایی روی یک ویلچر برقی می‌آید. صورتش خیلی تیره شده و با آن روسری و ویلچر مشکی‌اش یاد یک مادرخواندۀ ارباب می‌افتم که جادوگر هم هست. حالا چه ربطی دارد؟ نمی‌دانم، اما با نگاه‌های پرکینه‌ای که از زیر چشم می‌اندازد، همین قیاس را در ذهنم تثبیت می‌کند. تنها خودش در خانه است و صادق که یک‌سر زن و بچه‌اش را خانۀ پدرخانمش گذاشته و آمده است. زن‌دایی می‌گوید برای دایی رحمان کاری پیش آمده و خانه نیست. احساس می‌کنم وقتی این جمله را می‌گوید خیلی تلاش می‌کند به چشم من زل نزند ولی موفق نمی‌شود. نمی‌فهمم این چه مسخره‌بازی‌ای‌ست، دلم شور می‌زند، دوست دارم زودتر برویم. انگار پدرم هم حس خوبی ندارد. اشکان کتش را هنوز درنیاورده، دوباره می‌پوشد و به پدرم اشاره می‌کند که اگر ممکن است برویم. در همین هیرّوبیر مونیکا به فارسی از زن‌دایی می‌پرسد: «فــاگیـــه، فاگیِه حالش چطوری؟ فاگیه حال او نیکو؟!» فّـــا... یعنی فاتحَـــه! یادم رفته بود که چند سال پیش از زبانم در رفت و اشاره‌ای در مورد فقیهه کرده بودم. زن‌دایی هم که می‌بیند چه آشوبی در جان من افتاده، چهره‌اش را عین زن‌های مهربان می‌کند و مفصل برای مونیکا که ۲۰ درصد هم از سخن محاوره‌ای ما را نمی‌فهمد شروع به حرف زدن از فقیهه می‌کند که الآن در پاریس نمایشگاه نقاشی دارد. مدام قربان‌صدقه می‌رود و به کمالات دخترش فخر می‌فروشد. ارواح عمه‌هایش؛ مونیکا هم نداند، من که خوب یادم هست چقدر همین‌ها که الآن اسمش را کمالات دخترش گذاشته یک‌زمانی مایۀ سرکوفت او می‌کرد. بعدها هم نوشین برایم گفت که دختر دربدر چطور از خانه فرار کرد و با چه خون دلی خودش را گذاشت آن‌طرف آب. حالا اگر مادرش این چرت‌و‌پرت‌ها را برای مونیکا تفت ندهد چه بگوید؟
پدرم در فرصتی مناسب وسط حرف زن‌دایی می‌پرد و می‌گوید حالا که آقا رحمان نیست ما رفع زحمت کنیم. زن‌دایی قسم می‌دهد بمانیم تا دایی بیاید و ناهار در خدمت‌مان باشند. دهنش بوی گند تعارف می‌دهد. اشکان و زنش زودتر بلند می‌شوند و با گفتن «در وقت مناسب خدمت می‌رسیم» راحت‌مان می‌کنند... .
بیرون از خانۀ دایی، مونیکا می‌خواهد چیزی بگوید ولی اضطرابم را می‌بیند و ادامه نمی‌دهد. هراسی که هنوز از مواجهه با دایی دارم قدری از اضطراب ۲۰ سال پیش را دوباره دارد درونم زنده می‌کند، اما نه همهٔ آن. آن‌وقت حتا بعید نمی‌دانستم که دایی رحمان یا یکی از پسرانش بخواهند برای رضای خدا قمه‌ای بیاورند و الله اکبرگویان سرم را لب حوض بگذارند.

... از آن روز برفی آذر ۶۴، نزدیک پنج سال طول کشید و در این مدت در حدی که امکانات زمانه اقتضا می‌کرد، فکر کردم، پرسیدم و خواندم. یک خوبی‌اش این بود، منی که تا پیش از آن به‌زور روزنامه یا داستانی را در دست می‌گرفتم، حالا ته‌وتوی هر کتابی را درمی‌آوردم و در حاشیۀ مطالعات دینی، پایم به عالم فلسفه و روانشناسی هم باز شد. پدرم هرچند خیلی سعی می‌کرد خودش را بی‌تفاوت نشان دهد، کیفور شدنش از زیر پوست لو می‌رفت که حالا دارم این همه کتاب و به‌ویژه کتاب‌های دینی می‌خوانم. نمی‌دانست چه آتشی در جانم افتاده و چه طلبی دارم... بالأخره پاییز سال ۶۹ بود که تصمیمم را گرفتم و خانواده را که تازه داشت از شادی درمی‌آمد به حیرت و وحشت انداختم. تابستانش، اشکان که از سال ۶۶ اسیر شده بود آزاد شد و به خانه برگشت. کمی صبر کردم تا خوشی‌ها را ماتم نکنم و سپس تصمیمم را اعلام کردم: «می‌خواهم مسیحی شوم!»

ادامه دارد
✍🏼معین مشکات
@fanusname

4 months ago

دربارهٔ تجربه‌های مرگ تقریبی

دیوید فونتانا در این صفحات (از کتاب روانشناسی، دین و معنویت)، از نگاه روان‌شناسی به تجربه‌های نزدیک به مرگ (NDE) و گزارش‌های معنوی افرادی می‌پردازد که این تجربه را گزارش داده‌اند.

4 months ago

What breaks down walls and shortens distances are not so much words, ideals and theories, but friendship, meeting others and looking at each other face to face. #ApostolicJourney

چیزی که دیوارها را می شکند و فاصله ها را کوتاه می کند، حرف ها، آرمان ها و تئوری ها نیست، بلکه دوستی، ملاقات با دیگران و نگاه چهره به چهره به یکدیگر است. #سفر_رسولی

4 months ago

?ورزش، انگیزه و تجربه‌های عرفانی
✍?دیوید فونتانا

تلقی مورفی و وایت (۱۹۹۵) این است که تعدادی از گزارش‌های جمع‌آوری‌شده... دربارهٔ تجربه‌های آفاقی «نشان می‌دهد که ورزش نیروی عظیمی دارد که انسان را فراتر از احساس عادی نسبت به خود می‌برد و ظرفیت‌هایی پدید می‌آورد که عموماً عرفانی، رمزی یا دینی‌اند.»... برای مثال مورفی و وایت از جورج شیهان پزشکی که به‌طور منظم می‌دوید نقل قول می‌کنند که پس از سی دقیقه دویدن تغییری در درون او اتفاق افتاد و نتیجه‌اش این بود که «خودم را نه یک فرد؛ بلکه بخشی از جهان یافتم. در آن می‌توانم بر هر چیزی که تاکنون خوانده یا دیده یا تجربه کرده‌ام حادث شوم. همهٔ واقعیات و غریزه و احساس برای من آشکار شد.»
...نظر مورفی و وایت این است که مهارت در ورزش، نیازمند «تمرکز، رهایی از آشفتگی فکری و تداوم هوشیاری» است؛ کیفیاتی که آنها را برای تمرین‌های مراقبه‌ای ضروری می‌دانند. همچنین این مؤلفان خاطرنشان می‌کنند که «...بزرگ‌ترین قهرمانان به‌واسطهٔ قدرت تمرکز خود، افسانه‌ای بوده‌اند.» ویژگی‌های دیگری برای موفقیت در بعضی از ورزش‌ها ضروری است؛ ازقبیل زیستن در زمان حال در عین شرکت در مسابقه، کنار گذاشتن هر چیزی جز وظیفهٔ کنونی، هدایت جریان بی‌وقفهٔ آگاهی به موضوع مورد توجه، انضباط نفس، هماهنگی جسم و ذهن تااین‌که مانند چیز واحدی عمل کند و جذب آرام در تجربه تا حد عینیت کامل با آن. ... همۀ این موارد در دست‌نوشته‌های آموزشی معنوی و مراقبه‌ای یوگاسوتره‌های پاتانجلی که مربوط به دویست سال پیش از میلاد است... تأکید شده است.
...گزارش‌های کسانی که این نگرش را توسعه بخشیده‌اند، شباهت‌های خاصی با تجربه‌های استادان بزرگ هنرهای رزمی دارد که از نظر آنها عمل به این تمرین‌های منظم، راهی به‌سوی اشراق روحی است و حتی مثال برجسته‌تر روشی که فعالیت جسمی و نگرش فکری می‌تواند به تجربهٔ دینی بینجامد، راهبان بودایی فرقه تندائی کوه هی در غرب ژاپن‌اند که در بعضی از مراحل آموزش، ماراتن روزمره را به مدت صد روز متوالی کامل می‌کنند. (این مدت برای تعداد اندکی از افراد استثنایی در اوج شروع کار هزار روز است) و همیشه همان راه را دنبال می‌کنند؛ یک کار استقامتی فوق بشری که حتی بسیار فراتر از تصور ورزشکاران حرفه‌ای غربی است. خوردن و خوابیدن اندک در طول روز، بالارفتن از مسیرهای صخره‌ای و دامنه‌های پرشیب کوه در طی ماراتن و ... استیونس (۱۹۸۸) بیان می‌کند که راهبان تمرین دیگری را عهده دار می‌شوند که از توانایی اکثر انسان‌ها فراتر است؛ یعنی یک دوره مراقبۀ هفتصدروزه در انزوا و در خلوت کوهستان‌های دور. در پایان تمرین‌های مهم و مختلف استقامت جسمی و روحی، «راهبان با کوه متحد می‌شوند و در مسیری پرواز می‌کنند که از موانع فارغ است. لذت تمرین آشکار شده است و همهٔ امور هر روز از نو ایجاد می‌شود.»
... استدلال فروید [دربارهٔ ریاضت‌های اجتماعات رهبانی] مبنی بر این است که آنان این کار را انجام می‌دهند تا پدر آسمانی را راضی کنند. ... [ولی] پدر در مورد راهبان کوه هی و دیگر بودایی‌ها قابل قبول نیست؛ زیرا آیین بودا وجود چنین موجود آسمانی را، که از پیروانش میخواهد او را پرستش کنند تعلیم نمی‌دهد. انگیزهٔ راهبان کوه هی... ایجاد تحولی عمیق و پایدار در آگاهی خودشان است و با چنین کاری آگاهی همۀ همنوعان خود را منتفع می سازند؛ زیرا همهٔ آگاهی‌ها را آگاهی واحدی می‌دانند.

?روان‌شناسی، دین و معنویت. دیوید فونتانا. ترجمهٔ الف‌‌.ساوار. قم، ادیان. اول، ۱۳۸۱ صص۲۱۹-۲۴ (با فشرده‌سازی)

6 months, 2 weeks ago

?اثر تغییر دولت بر دانشگاه در ساختار جمهوری اسلامی فرق اساسی ندارد که چه کسی رئیس‌جمهور شود، اما تغییر جزئی ممکن است. من در تغییر دولت میان احمدی‌نژاد و روحانی دانشجو بودم و آشکارا نتیجه‌ی تغییر دولت را در محیط خود دیدم. دانشگاه فردوسی مشهد در دوره‌ی دوم…

6 months, 2 weeks ago

?نکته: تذکرهایی دریافت کردم مبنی بر اینکه رضاشاه بی‌سواد نبوده است. بله این را می‌دانم که ایشان بی‌سواد مطلق نبود. اما به دو اعتبار این لفظ را برایش به کار بردم. اول اینکه نه به‌معنای لفظی کلمه؛ بلکه به‌معنای عرفی با توجه به منصب شاهنشاهی بی‌سواد بود. یعنی میان میزان سواد او با این منصب هماهنگی نبود. رضاشاه نه تحصیلات عالی قدیم را داشت و نه تحصیلات عالی مدرن را و البته این امر کاملا طبیعی‌ست. زیرا که او شاهزاده نبود و تربیت شاهی نیافته. او از رعیت بود و در دورانی می‌زیست که بیشتر مردم بی‌سواد بودند. بماند که همه‌ی شاهانی که تربیت شاهی داشتند، نیز لزوما سواد کافی نداشته‌اند.
اما دلیل اصلی برای کاربرد این لفظ این بود که اتفاقا این نکته را دشمنان رضاشاه (مانند طرفداران جمهوری اسلامی) دستاویز تخریب او کرده‌اند. من آگاهانه این لفظ را به کار بردم تا اتفاقا بگویم آن به‌اصطلاح «بی‌سواد سگ‌اخلاق» نقشی در توسعهٔ این کشور ایفا کرد که این علامه‌های کتاب‌نوشته و ظاهراً اسوه‌ی اخلاقی همه در آن فرو ماندند. شاید همان کم‌سوادی‌اش سبب شد به جهل مرکب نیفتد، خود را عقل کل نپندارد و بزرگانی چون محمدعلی فروغی و علی‌اکبر داور را به کار بگمارد تا کشور را بسازند. رضاشاه یک مثال تاریخی است تا فیلسوفان سیاست در ایران به‌نیکی دریابند، هرقدر هم که اصلاح ساختار اجتماعی مهم باشد، نقش حکومت را در سرنوشت ملت از میان نمی‌برد و توسعه‌خواه بودن یا توسعه‌ستیزی آن، مستقیما بر جامعه اثر می‌گذارد.
با این‌همه اگر ناخواسته سبب تقویت این خطا شده‌ام که او مطلقا عاری از سواد بود، به‌وسیله‌ی این پیام این خطا را تصحیح می‌کنم.

نکته‌ی دیگر درباره‌ی گلایه‌ای بود که یکی عزیزان مطرح کرده و هم‌زمانی پیام پیش با سالروز ترور میرزاده‌ی عشقی را حمل بر این کرده بود که گویا قصد و برنامه‌ای در نگارش این پیام بوده باشد! از جهتی برایم مایه‌ی خوشحالی‌ست که ببینم بخشی از جامعه‌ی فرهنگی ما تا این مرتبه حساس باشد و ناموران سپهر فرهنگ و هنر را از یاد نبرد. به‌ویژه از آنجا که آن عزیز از خودم جوان‌تر بود بیشتر خوشحال و به جامعه‌ی فرهنگی امیدوار شدم.
اما در هنگام بررسی تاریخ باید مسئله‌ها را از هم تفکیک کرد. نیروی سیاسی، نیروی اخلاقی نیست و من حکومت بدون ستم و جنایت در تاریخ نمی‌شناسم. البته که می‌توان حکومت‌ها را از حیث میزان ستمگری‌شان نیز سنجید. اما برای من مهم‌ترین سنجه، نقشی‌ست که حکومت‌ها در آبادانی کشور ایفا می‌کنند و از این جهت نظام پهلوی را می‌ستایم. بی‌آنکه هرگز بخواهم اگر یک چکه خون ناحق در آن دوران بر زمین چکیده و مسئولیتی را متوجه آن حکومت کرده، انکار کنم. بلکه علاقه به یک حکومت اگر بخواهد به این حد برسد که سبب انکار ستم‌ها و جنایت‌های آن شود، خطرناک است و چه بسا خطرناک‌تر از نفرت کور کسانی که متعصبانه بر بخشی از تاریخ خود می‌تازند.

6 months, 2 weeks ago

?اثر تغییر دولت بر دانشگاه

در ساختار جمهوری اسلامی فرق اساسی ندارد که چه کسی رئیس‌جمهور شود، اما تغییر جزئی ممکن است. من در تغییر دولت میان احمدی‌نژاد و روحانی دانشجو بودم و آشکارا نتیجه‌ی تغییر دولت را در محیط خود دیدم. دانشگاه فردوسی مشهد در دوره‌ی دوم احمدی‌نژاد یک افول وحشتناک را تجربه می‌کرد. استادان فاضلی بودند که به‌دلیل‌های سیاسی اخراج می‌شدند، فعالیت‌های فرهنگی کم‌رمق‌ بود، خدمات مرتبا افول می‌کرد، بی‌کیفیت‌ترین غذاهای عمرم را در آن دوران می‌خوردم که کمیتش هم ناچیز بود. یادم هست یک شب ظرف غذا را دست گرفتم، به آشپزخانه رفتم و از زن نحیفی که بازرس بود، پرسیدم شما با این حجم غذا سیر می‌شوید؟! اعتراف کرد که نه. وضع خوابگاه‌ها به‌هم‌ریخته بود و ظاهر کلاس‌ها مایهٔ ننگ دانشگاه. انجمن‌های دانشجویی بی‌جان بودند و... . رئیس دانشگاه که بود؟ یک اصولگرای چفیه‌بردوش که وقتی رهبر به مشهد آمد به‌عنوان استاد نمونه به دیدارش رفت. برای دانشجو تره خرد نمی‌کرد و بالأخره وقتی یک شب، سرویس‌های پنجشنبه‌ی حرم رضا که تا آن وقت رایگان مانده بود پولی شدند، جرقه‌ای خورد که اعتراضات محدود، به اعتراضات بزرگ چندشبه تبدیل شود. آن شب، او معاونش را فرستاد تا همه‌ی اعتراضات دانشجویان به وضعیت علمی، فرهنگی، سیاسی و خدماتی را این‌طور فروبکاهد و دانشجویان را تحقیر کند که: «خواهران و برادران عزیز می‌توانند این هفته هم رایگان به حرم مشرف شوند!» شاید نفوذی هم در مشهد داشت، نمی‌دانم! وقتی با یکی از افسران نیروی انتظامی که بیرون دانشگاه آماده‌باش ایستاده بود، مشغول گفتگو شدم تا به‌زعم خودم دلیل واقعی اعتراض را توضیح بدهم، یکی اعضای حراست دانشگاه مرا کنار کشید و با لهجه‌ی دلنشین مشهدی‌اش گفت: «تو چه ساده‌ای هستی! کل این پلیس‌ها ″کفتر″ او هم نیستند!»
آخرین شاهکار این موجود، تعطیل کردن کتابخانه‌های دانشکده‌ها بود. بی‌توجه به اعتراضات مکرر استادان و دانشجویان، کتابخانه‌های دانشکده‌ها را تعطیل کرد و کتاب‌ها را به کتابخانه‌ی مرکزی تازه‌تأسیس انتقال داد. حتا حرمت رئیس دانشکده‌ی ما را نگه نداشت که یک روحانی پیر هم‌جناحی خودش بود و تهدید به استعفا کرده بود. اما آقای رئیس، یک غروب ماشین فرستاد تا کتاب‌های‌مان را بار بزند که خوشبختانه دانشجویان مانع شدند و از معدود دانشکده‌هایی بودیم که جان به در بردیم... .

وقتی دولت عوض شد و یک اصلاح‌طلب به ریاست رسید، همه چیز تغییر کرد. دکتر کافی به‌سرعت ساختمان‌های دانشکده و ازجمله خوابگاه‌ها را متناسب با شأنیت استادان و دانشجویان نوسازی کرد. کیفیت و کمیت تغذیه به‌کل تغییر کرد، هر سال هم به‌مراتب بهتر شد و در کل تغییر محسوسی در خدمات‌رسانی پدید آمد. تا اینجا برای‌مان عادی بود و می‌گفتیم صرفا خودی نشان داده‌اند. اما دیگر خبری از اخراج استاد به ‌خاطر مشکلات سیاسی نشنیدم، برخوردهای امنیتی تیم حراست با دانشجویان به‌طور محسوسی کاهش یافت، به‌شکلی چشمگیر تب فعالیت گروه‌های دانشجویی بالا گرفت. مدام همایش‌های علمی و سیاسی جذابی برگزار می‌شد که به‌راستی دانشگاه را به تحرک انداخته بود. این فقط حس من نبود؛ بلکه آمارها، مثل افزایش آمار مراجعه‌ی دانشجویان به کتابخانه آن را تأیید می‌کرد. دکتر کافی آدم‌های درستی را بر اساس فهم فرهنگی‌شان انتخاب می‌کرد که البته این شخصا قدری حرص مرا درآورد! چون یکی از استادان خوب خودمان (دکتر منصور معتمدی) را هم به سمت مدیریت فرهنگی برگزیده بود که سبب می‌شد ایشان را بسیار کمتر ببینیم و معمولا با چهره‌ای سرشار از خستگی.
آنچه این میان توجهم را جلب می‌کرد این بود که تیم پیشین اصولگرا ادای مردمی بودن را درآورده، ولی تیم جدید اصلاح‌طلب آن را ادا کرده بود! خود دکتر کافی در میان دانشجویان حاضر می‌شد و جلال و جبروت هم نمی‌فروخت. او و تیمش بود که احترام را به دانشجو و استاد برگرداند و حس می‌کردی که جزئی ارزشمند از جامعه‌ی علمی کشور شده‌ای.
درست نمی‌دانم در دولت رئیسی که او را برکنار کردند چه بر سر دانشگاه آمد، اما از اخراج فاضل‌مردی چون دکتر علیرضا آزاد که دکتر کافی هم ارج حضور او در دانشگاه را می‌شناخت می‌توانم حدس بزنم چه شد.

من اصلاح‌طلب نیستم؛ چون در وادی نظر نه طرفدار مدل جمهوری‌ام و نه حکومت اسلامی. در عمل هم دیگر امیدم را به اصلاح‌پذیری ساختاری جمهوری اسلامی از دست داده‌ام و فکر نمی‌کنم تفاوت پزشکیان و جلیلی، تفاوت شرق و غرب باشد. راه حل نهایی برای ما انتخابات و تغییر دولت نیست. اما این را هم می‌دانم که دانشگاهیان سرمایه‌های این کشورند و می‌‌خواهم تا وقتی راه حل‌های اساسی محقق نمی‌شوند، کسی دولت را در دست بگیرد که دست‌کم یک استاد کمتر اخراج شود و یک دانشجو کمتر تعلیق بخورد.

✍?معین مشکات

مطلب مرتبط: در بهت مانده‌ام!

@fanusname

Telegram

فانوسنامه

***💠***در بهت مانده‌ام ***🔸***مدت‌هاست از رخدادهای دانشگاه فردوسی مشهد که پیش‌تر آنجا تحصیل می‌کردم بی‌خبرم. آن‌قدر که دغدغه‌ی معیشت و طلب «صنار و سه‌شاهی» اجازه می‌دهد، وقت را دغدغه‌های علمی پر می‌کنند. اخبار را تقریبا دنبال نمی‌کنم و بعد هرازگاه دوباره با خبری جدید…

6 months, 3 weeks ago

?انتخابات ۱۴۰۳

?مبنای کنش سیاسی دسته‌های مختلف/ نخبگان باید در سیاست، بازرگان باشند و نمی‌شود در سیاست بازی عاطفی کرد.

?رئیس‌جمهور بدون همراهی هسته‌ی سخت، کاری از پیش نمی‌برد.
?وضعیت توازن قدرت میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان
? مصیبتی به نام دولت اصلاح‌طلب در جمهوری اسلامی/ سرنوشت احتمالی دولت پزشکیان
?تله‌ی تنش‌سازی اصولگرایان: آیا آنچه با حضور محمد فاضلی رخ داد، تصویری از دورنمای آینده‌ی دولت اصلاح‌طلب است؟
?پیروزی پزشکیان، پیروزی نظام است.

نقد دیدگاه دو استاد محترم
?بیژن عبدالکریمی: اصلاحات مهمی نخواهد شد، اما رأی بدهید تا شاید با بایدن توافق فرصت‌ساز صورت بگیرد.
?محسن رنانی: رأی به پزشکیان چه حکومت با اصلاحات او همراهی کند و چه نکند به سود ماست.

?مسعود پزشکیان؛ شخصیت مجموعا پذیرفتنی، اما سیاستمدار درجه چندم

?ایران چقدر دیگر فرصت دارد که در اختیار جمهوری اسلامی بگذارد؟/ دولت اصلاح‌طلب، پزشکی‌ست که به بیمار سرطانی سرم تزریق می‌کند
?آلترناتیو در فشار پدید می‌آید/ چه بسا خیر کشور در پیروزی جلیلی باشد.

?معین مشکات
@fanusname

We recommend to visit


تبلیغ درکانال خبرفوری @ads_fori
جهت رزرو تبلیغ تماس بگیرید. 09018373801
تبلیغ در ۹۰۰کانال تلگرام @Bamatop_Advertise
تبلیغ در۳۰۰پیج اینستاگرام @lnsta_ads
ادد ممبر و رشد رسانه @Ben_apps
تبلیغ و رپرتاژ درسایت واپ @foriTehran
ارتباط با ما @Ertebat_ba_ma

Last updated 3 weeks, 3 days ago

حقیقت روشن می‌شود


تبلیغات @Farsnews_ads

ارتباط @FarsNews

فارس‌پلاس @Fars_Plus

ورزش @SportFars

جهان @FarsNewsInt

پیام‌رسان‌ها @Farsna

اینستاگرام instagram.com/fars_news

توییتر twitter.com/FarsNews_Agency

Last updated 2 weeks, 5 days ago

تماس با ما و ارسال سوژه :
👇
@ertebat_omoomi
———---------------------
اخبار ویژه از منابع معتبر در كانال خبر ویژه💯

اینستاگرام ما👇
http://instagram.com/khabare_vije

‎شرایط تبلیغات 👇
@zomorodtb

Last updated 2 weeks, 3 days ago