﷽
تبلیغ درکانال خبرفوری @ads_fori
جهت رزرو تبلیغ تماس بگیرید. 09018373801
تبلیغ در ۹۰۰کانال تلگرام @Bamatop_Advertise
تبلیغ در۳۰۰پیج اینستاگرام @lnsta_ads
ادد ممبر و رشد رسانه @Ben_apps
تبلیغ و رپرتاژ درسایت واپ @foriTehran
ارتباط با ما @Ertebat_ba_ma
Last updated 3 days, 12 hours ago
حقیقت روشن میشود
تبلیغات @Farsnews_ads
ارتباط @FarsNews
فارسپلاس @Fars_Plus
ورزش @SportFars
جهان @FarsNewsInt
پیامرسانها @Farsna
اینستاگرام instagram.com/fars_news
توییتر twitter.com/FarsNews_Agency
Last updated 2 months, 1 week ago
﷽
🔹️مهمترین اخبار ایران و جهان
♻️ بروز و سریع
#رسانهای_مستقل
#با_حضور_شخصیتهای_برجسته
🔴 رزرو تبلیغات:
👇👇👇
@akhbar_fouri_ad
🌍 اخبار فوری در اینستاگرام👇
https://instagram.com/fouri_akhbar
Last updated 4 weeks ago
دربارهٔ تجربههای مرگ تقریبی
دیوید فونتانا در این صفحات (از کتاب روانشناسی، دین و معنویت)، از نگاه روانشناسی به تجربههای نزدیک به مرگ (NDE) و گزارشهای معنوی افرادی میپردازد که این تجربه را گزارش دادهاند.
What breaks down walls and shortens distances are not so much words, ideals and theories, but friendship, meeting others and looking at each other face to face. #ApostolicJourney
چیزی که دیوارها را می شکند و فاصله ها را کوتاه می کند، حرف ها، آرمان ها و تئوری ها نیست، بلکه دوستی، ملاقات با دیگران و نگاه چهره به چهره به یکدیگر است. #سفر_رسولی
?ورزش، انگیزه و تجربههای عرفانی
✍?دیوید فونتانا
تلقی مورفی و وایت (۱۹۹۵) این است که تعدادی از گزارشهای جمعآوریشده... دربارهٔ تجربههای آفاقی «نشان میدهد که ورزش نیروی عظیمی دارد که انسان را فراتر از احساس عادی نسبت به خود میبرد و ظرفیتهایی پدید میآورد که عموماً عرفانی، رمزی یا دینیاند.»... برای مثال مورفی و وایت از جورج شیهان پزشکی که بهطور منظم میدوید نقل قول میکنند که پس از سی دقیقه دویدن تغییری در درون او اتفاق افتاد و نتیجهاش این بود که «خودم را نه یک فرد؛ بلکه بخشی از جهان یافتم. در آن میتوانم بر هر چیزی که تاکنون خوانده یا دیده یا تجربه کردهام حادث شوم. همهٔ واقعیات و غریزه و احساس برای من آشکار شد.»
...نظر مورفی و وایت این است که مهارت در ورزش، نیازمند «تمرکز، رهایی از آشفتگی فکری و تداوم هوشیاری» است؛ کیفیاتی که آنها را برای تمرینهای مراقبهای ضروری میدانند. همچنین این مؤلفان خاطرنشان میکنند که «...بزرگترین قهرمانان بهواسطهٔ قدرت تمرکز خود، افسانهای بودهاند.» ویژگیهای دیگری برای موفقیت در بعضی از ورزشها ضروری است؛ ازقبیل زیستن در زمان حال در عین شرکت در مسابقه، کنار گذاشتن هر چیزی جز وظیفهٔ کنونی، هدایت جریان بیوقفهٔ آگاهی به موضوع مورد توجه، انضباط نفس، هماهنگی جسم و ذهن تااینکه مانند چیز واحدی عمل کند و جذب آرام در تجربه تا حد عینیت کامل با آن. ... همۀ این موارد در دستنوشتههای آموزشی معنوی و مراقبهای یوگاسوترههای پاتانجلی که مربوط به دویست سال پیش از میلاد است... تأکید شده است.
...گزارشهای کسانی که این نگرش را توسعه بخشیدهاند، شباهتهای خاصی با تجربههای استادان بزرگ هنرهای رزمی دارد که از نظر آنها عمل به این تمرینهای منظم، راهی بهسوی اشراق روحی است و حتی مثال برجستهتر روشی که فعالیت جسمی و نگرش فکری میتواند به تجربهٔ دینی بینجامد، راهبان بودایی فرقه تندائی کوه هی در غرب ژاپناند که در بعضی از مراحل آموزش، ماراتن روزمره را به مدت صد روز متوالی کامل میکنند. (این مدت برای تعداد اندکی از افراد استثنایی در اوج شروع کار هزار روز است) و همیشه همان راه را دنبال میکنند؛ یک کار استقامتی فوق بشری که حتی بسیار فراتر از تصور ورزشکاران حرفهای غربی است. خوردن و خوابیدن اندک در طول روز، بالارفتن از مسیرهای صخرهای و دامنههای پرشیب کوه در طی ماراتن و ... استیونس (۱۹۸۸) بیان میکند که راهبان تمرین دیگری را عهده دار میشوند که از توانایی اکثر انسانها فراتر است؛ یعنی یک دوره مراقبۀ هفتصدروزه در انزوا و در خلوت کوهستانهای دور. در پایان تمرینهای مهم و مختلف استقامت جسمی و روحی، «راهبان با کوه متحد میشوند و در مسیری پرواز میکنند که از موانع فارغ است. لذت تمرین آشکار شده است و همهٔ امور هر روز از نو ایجاد میشود.»
... استدلال فروید [دربارهٔ ریاضتهای اجتماعات رهبانی] مبنی بر این است که آنان این کار را انجام میدهند تا پدر آسمانی را راضی کنند. ... [ولی] پدر در مورد راهبان کوه هی و دیگر بوداییها قابل قبول نیست؛ زیرا آیین بودا وجود چنین موجود آسمانی را، که از پیروانش میخواهد او را پرستش کنند تعلیم نمیدهد. انگیزهٔ راهبان کوه هی... ایجاد تحولی عمیق و پایدار در آگاهی خودشان است و با چنین کاری آگاهی همۀ همنوعان خود را منتفع می سازند؛ زیرا همهٔ آگاهیها را آگاهی واحدی میدانند.
?روانشناسی، دین و معنویت. دیوید فونتانا. ترجمهٔ الف.ساوار. قم، ادیان. اول، ۱۳۸۱ صص۲۱۹-۲۴ (با فشردهسازی)
?اثر تغییر دولت بر دانشگاه در ساختار جمهوری اسلامی فرق اساسی ندارد که چه کسی رئیسجمهور شود، اما تغییر جزئی ممکن است. من در تغییر دولت میان احمدینژاد و روحانی دانشجو بودم و آشکارا نتیجهی تغییر دولت را در محیط خود دیدم. دانشگاه فردوسی مشهد در دورهی دوم…
?نکته: تذکرهایی دریافت کردم مبنی بر اینکه رضاشاه بیسواد نبوده است. بله این را میدانم که ایشان بیسواد مطلق نبود. اما به دو اعتبار این لفظ را برایش به کار بردم. اول اینکه نه بهمعنای لفظی کلمه؛ بلکه بهمعنای عرفی با توجه به منصب شاهنشاهی بیسواد بود. یعنی میان میزان سواد او با این منصب هماهنگی نبود. رضاشاه نه تحصیلات عالی قدیم را داشت و نه تحصیلات عالی مدرن را و البته این امر کاملا طبیعیست. زیرا که او شاهزاده نبود و تربیت شاهی نیافته. او از رعیت بود و در دورانی میزیست که بیشتر مردم بیسواد بودند. بماند که همهی شاهانی که تربیت شاهی داشتند، نیز لزوما سواد کافی نداشتهاند.
اما دلیل اصلی برای کاربرد این لفظ این بود که اتفاقا این نکته را دشمنان رضاشاه (مانند طرفداران جمهوری اسلامی) دستاویز تخریب او کردهاند. من آگاهانه این لفظ را به کار بردم تا اتفاقا بگویم آن بهاصطلاح «بیسواد سگاخلاق» نقشی در توسعهٔ این کشور ایفا کرد که این علامههای کتابنوشته و ظاهراً اسوهی اخلاقی همه در آن فرو ماندند. شاید همان کمسوادیاش سبب شد به جهل مرکب نیفتد، خود را عقل کل نپندارد و بزرگانی چون محمدعلی فروغی و علیاکبر داور را به کار بگمارد تا کشور را بسازند. رضاشاه یک مثال تاریخی است تا فیلسوفان سیاست در ایران بهنیکی دریابند، هرقدر هم که اصلاح ساختار اجتماعی مهم باشد، نقش حکومت را در سرنوشت ملت از میان نمیبرد و توسعهخواه بودن یا توسعهستیزی آن، مستقیما بر جامعه اثر میگذارد.
با اینهمه اگر ناخواسته سبب تقویت این خطا شدهام که او مطلقا عاری از سواد بود، بهوسیلهی این پیام این خطا را تصحیح میکنم.
نکتهی دیگر دربارهی گلایهای بود که یکی عزیزان مطرح کرده و همزمانی پیام پیش با سالروز ترور میرزادهی عشقی را حمل بر این کرده بود که گویا قصد و برنامهای در نگارش این پیام بوده باشد! از جهتی برایم مایهی خوشحالیست که ببینم بخشی از جامعهی فرهنگی ما تا این مرتبه حساس باشد و ناموران سپهر فرهنگ و هنر را از یاد نبرد. بهویژه از آنجا که آن عزیز از خودم جوانتر بود بیشتر خوشحال و به جامعهی فرهنگی امیدوار شدم.
اما در هنگام بررسی تاریخ باید مسئلهها را از هم تفکیک کرد. نیروی سیاسی، نیروی اخلاقی نیست و من حکومت بدون ستم و جنایت در تاریخ نمیشناسم. البته که میتوان حکومتها را از حیث میزان ستمگریشان نیز سنجید. اما برای من مهمترین سنجه، نقشیست که حکومتها در آبادانی کشور ایفا میکنند و از این جهت نظام پهلوی را میستایم. بیآنکه هرگز بخواهم اگر یک چکه خون ناحق در آن دوران بر زمین چکیده و مسئولیتی را متوجه آن حکومت کرده، انکار کنم. بلکه علاقه به یک حکومت اگر بخواهد به این حد برسد که سبب انکار ستمها و جنایتهای آن شود، خطرناک است و چه بسا خطرناکتر از نفرت کور کسانی که متعصبانه بر بخشی از تاریخ خود میتازند.
?اثر تغییر دولت بر دانشگاه
در ساختار جمهوری اسلامی فرق اساسی ندارد که چه کسی رئیسجمهور شود، اما تغییر جزئی ممکن است. من در تغییر دولت میان احمدینژاد و روحانی دانشجو بودم و آشکارا نتیجهی تغییر دولت را در محیط خود دیدم. دانشگاه فردوسی مشهد در دورهی دوم احمدینژاد یک افول وحشتناک را تجربه میکرد. استادان فاضلی بودند که بهدلیلهای سیاسی اخراج میشدند، فعالیتهای فرهنگی کمرمق بود، خدمات مرتبا افول میکرد، بیکیفیتترین غذاهای عمرم را در آن دوران میخوردم که کمیتش هم ناچیز بود. یادم هست یک شب ظرف غذا را دست گرفتم، به آشپزخانه رفتم و از زن نحیفی که بازرس بود، پرسیدم شما با این حجم غذا سیر میشوید؟! اعتراف کرد که نه. وضع خوابگاهها بههمریخته بود و ظاهر کلاسها مایهٔ ننگ دانشگاه. انجمنهای دانشجویی بیجان بودند و... . رئیس دانشگاه که بود؟ یک اصولگرای چفیهبردوش که وقتی رهبر به مشهد آمد بهعنوان استاد نمونه به دیدارش رفت. برای دانشجو تره خرد نمیکرد و بالأخره وقتی یک شب، سرویسهای پنجشنبهی حرم رضا که تا آن وقت رایگان مانده بود پولی شدند، جرقهای خورد که اعتراضات محدود، به اعتراضات بزرگ چندشبه تبدیل شود. آن شب، او معاونش را فرستاد تا همهی اعتراضات دانشجویان به وضعیت علمی، فرهنگی، سیاسی و خدماتی را اینطور فروبکاهد و دانشجویان را تحقیر کند که: «خواهران و برادران عزیز میتوانند این هفته هم رایگان به حرم مشرف شوند!» شاید نفوذی هم در مشهد داشت، نمیدانم! وقتی با یکی از افسران نیروی انتظامی که بیرون دانشگاه آمادهباش ایستاده بود، مشغول گفتگو شدم تا بهزعم خودم دلیل واقعی اعتراض را توضیح بدهم، یکی اعضای حراست دانشگاه مرا کنار کشید و با لهجهی دلنشین مشهدیاش گفت: «تو چه سادهای هستی! کل این پلیسها ″کفتر″ او هم نیستند!»
آخرین شاهکار این موجود، تعطیل کردن کتابخانههای دانشکدهها بود. بیتوجه به اعتراضات مکرر استادان و دانشجویان، کتابخانههای دانشکدهها را تعطیل کرد و کتابها را به کتابخانهی مرکزی تازهتأسیس انتقال داد. حتا حرمت رئیس دانشکدهی ما را نگه نداشت که یک روحانی پیر همجناحی خودش بود و تهدید به استعفا کرده بود. اما آقای رئیس، یک غروب ماشین فرستاد تا کتابهایمان را بار بزند که خوشبختانه دانشجویان مانع شدند و از معدود دانشکدههایی بودیم که جان به در بردیم... .
وقتی دولت عوض شد و یک اصلاحطلب به ریاست رسید، همه چیز تغییر کرد. دکتر کافی بهسرعت ساختمانهای دانشکده و ازجمله خوابگاهها را متناسب با شأنیت استادان و دانشجویان نوسازی کرد. کیفیت و کمیت تغذیه بهکل تغییر کرد، هر سال هم بهمراتب بهتر شد و در کل تغییر محسوسی در خدماترسانی پدید آمد. تا اینجا برایمان عادی بود و میگفتیم صرفا خودی نشان دادهاند. اما دیگر خبری از اخراج استاد به خاطر مشکلات سیاسی نشنیدم، برخوردهای امنیتی تیم حراست با دانشجویان بهطور محسوسی کاهش یافت، بهشکلی چشمگیر تب فعالیت گروههای دانشجویی بالا گرفت. مدام همایشهای علمی و سیاسی جذابی برگزار میشد که بهراستی دانشگاه را به تحرک انداخته بود. این فقط حس من نبود؛ بلکه آمارها، مثل افزایش آمار مراجعهی دانشجویان به کتابخانه آن را تأیید میکرد. دکتر کافی آدمهای درستی را بر اساس فهم فرهنگیشان انتخاب میکرد که البته این شخصا قدری حرص مرا درآورد! چون یکی از استادان خوب خودمان (دکتر منصور معتمدی) را هم به سمت مدیریت فرهنگی برگزیده بود که سبب میشد ایشان را بسیار کمتر ببینیم و معمولا با چهرهای سرشار از خستگی.
آنچه این میان توجهم را جلب میکرد این بود که تیم پیشین اصولگرا ادای مردمی بودن را درآورده، ولی تیم جدید اصلاحطلب آن را ادا کرده بود! خود دکتر کافی در میان دانشجویان حاضر میشد و جلال و جبروت هم نمیفروخت. او و تیمش بود که احترام را به دانشجو و استاد برگرداند و حس میکردی که جزئی ارزشمند از جامعهی علمی کشور شدهای.
درست نمیدانم در دولت رئیسی که او را برکنار کردند چه بر سر دانشگاه آمد، اما از اخراج فاضلمردی چون دکتر علیرضا آزاد که دکتر کافی هم ارج حضور او در دانشگاه را میشناخت میتوانم حدس بزنم چه شد.
من اصلاحطلب نیستم؛ چون در وادی نظر نه طرفدار مدل جمهوریام و نه حکومت اسلامی. در عمل هم دیگر امیدم را به اصلاحپذیری ساختاری جمهوری اسلامی از دست دادهام و فکر نمیکنم تفاوت پزشکیان و جلیلی، تفاوت شرق و غرب باشد. راه حل نهایی برای ما انتخابات و تغییر دولت نیست. اما این را هم میدانم که دانشگاهیان سرمایههای این کشورند و میخواهم تا وقتی راه حلهای اساسی محقق نمیشوند، کسی دولت را در دست بگیرد که دستکم یک استاد کمتر اخراج شود و یک دانشجو کمتر تعلیق بخورد.
✍?معین مشکات
مطلب مرتبط: در بهت ماندهام!
Telegram
فانوسنامه
***💠***در بهت ماندهام ***🔸***مدتهاست از رخدادهای دانشگاه فردوسی مشهد که پیشتر آنجا تحصیل میکردم بیخبرم. آنقدر که دغدغهی معیشت و طلب «صنار و سهشاهی» اجازه میدهد، وقت را دغدغههای علمی پر میکنند. اخبار را تقریبا دنبال نمیکنم و بعد هرازگاه دوباره با خبری جدید…
?انتخابات ۱۴۰۳
?مبنای کنش سیاسی دستههای مختلف/ نخبگان باید در سیاست، بازرگان باشند و نمیشود در سیاست بازی عاطفی کرد.
?رئیسجمهور بدون همراهی هستهی سخت، کاری از پیش نمیبرد.
?وضعیت توازن قدرت میان اصلاحطلبان و اصولگرایان
? مصیبتی به نام دولت اصلاحطلب در جمهوری اسلامی/ سرنوشت احتمالی دولت پزشکیان
?تلهی تنشسازی اصولگرایان: آیا آنچه با حضور محمد فاضلی رخ داد، تصویری از دورنمای آیندهی دولت اصلاحطلب است؟
?پیروزی پزشکیان، پیروزی نظام است.
نقد دیدگاه دو استاد محترم
?بیژن عبدالکریمی: اصلاحات مهمی نخواهد شد، اما رأی بدهید تا شاید با بایدن توافق فرصتساز صورت بگیرد.
?محسن رنانی: رأی به پزشکیان چه حکومت با اصلاحات او همراهی کند و چه نکند به سود ماست.
?مسعود پزشکیان؛ شخصیت مجموعا پذیرفتنی، اما سیاستمدار درجه چندم
?ایران چقدر دیگر فرصت دارد که در اختیار جمهوری اسلامی بگذارد؟/ دولت اصلاحطلب، پزشکیست که به بیمار سرطانی سرم تزریق میکند
?آلترناتیو در فشار پدید میآید/ چه بسا خیر کشور در پیروزی جلیلی باشد.
?معین مشکات
@fanusname
?از ما دانشگاهیان یکلاقبا چه برمیآید؟!
برخی روزها برخی رخدادها چنان خشمگینام میکند که میخواهم این صفحه را باز کنم و یک خروار دشنام چارواداری را به بالا تا پایین جمهوری اسلامی ببندم. ولی چه میشود؟ گیرم دایرهٔ مخاطبانم صد برابر اکنون بود. ابراز خشم من به چه دردی میخورد؟ خیلی به این فکر میکنم که از من چه برمیآید؟ مدتهاست در یادداشتهایم مقامات حکومت را مخاطب قرار نمیدهم. وقتی حکومت به خود یقین مطلق دارد و نسبت به راهنمایی کسانی که حکم استاد مرا دارند کر مطلق است، من یکلاقبا چه بگویم؟ اصلا مگر میآید در فجازی جستجو کند و از انتقادات چیزی بیاموزد؟ اگر با دیوار حرف بزنم، کمتر خودم را مسخره کردهام!
به اپوزیسیون نگاه میکنم. چه روزنهی تازهای نشان میدهند؟ همان حرفهای تکراری را مدام تکرار میکنند. راه حل چیست؟ براندازی مثل یک کلید روشن-خاموش همهی مشکلات را حل میکند. برنامه چیست؟ متخصصان ایرانی خودشان برنامه دارند. آلترناتیو چیست؟ مردم خودشان آلترناتیو هستند.
به مردم معترض نگاه میکنم. نه به جماعت پَتوخِفتان (slacktivist/مبارز زیر پتو) که شیر بیشهی مجازیاند و از پشت اکانتهای جعلی با لایک و دیسلایک لرزه بر اندام استبداد میاندازند(!) بلکه به همانها مینگرم که هنگام اعتراضات، شجاعانه جان بر کف میگیرند. «میخواهند» و باور کردهاند که خواستن، توانستن است (نه شرط توانستن). این شیرزنان و شیرمردان راه آزادی از خود نمیپرسند که چرا نسل پنجاهوهفت با شعار آزادی به میدان آمد ولی آزادی سیاسی را محدودتر کرد و آزادی مدنی را که در زمان شاه موجود بود از بین برد! نمیپرسند و گناهی هم ندارند؛ چون مردم کوچه و خیاباناند و نه اندیشمند. ولی از من چه برمیآید؟
خیلی به این فکر کردم و به گمانم با صرف انتقادنویسی، یک شیر فلکه را هم در این مملکت نمیتوانم درست کنم. بیشتر آنچه ما منتقدان مینویسیم عیان است؛ تنها بیان را فاخر میکنیم! افزون بر این، عمر و انرژی محدود است و باید بهترین بهره را از آن گرفت. به سخنان نامزدهای انتخابات نگاه میکنم، میبینم بهنام برنامه از آرزوها سخن میگویند (بر فرض که در آن آرزوها صادق باشند و برای رأیگرفتن مزه نپرانند). یکسری بیان مسئله، حرفهای کلی و بیانیه قرار است مسیر را نشان دهد! گل سرسبدشان مدام میگوید ما آمدهایم سیاستهای کلی را اجرا کنیم. جز ایام انتخابات هم وضع جز این نیست. اپوزیسیون نیز خاطرجمع است که متخصصان ایرانی بلدند چه کار کنند. من هیچوقت از سخنان طرفین نفهمیدم مدل توسعهی ایران چیست؟ چگونه میشود جامعهی تودهای ایران را در مسیر مدنی شدن حرکت داد؟ اصلا آیا جامعهی مدنی برای ایران مناسب است یا در شکل تودهای بهتر توسعه مییابد؟ چرا مهار دوقطبی در ایران دشوار است و چگونه میشود آن را آسان ساخت؟ روند جهانی افول دین چه تحولی در پیوندهای اجتماعی ایرانیان برقرار میکند و جامعهی ایرانی چه جایگزینهایی برای آن دارد؟ در عصر جهانی شدن، ارزشهای کهن ایرانی چه فرصتها و آسیبهایی میتوانند در توسعهی ایران داشته باشند؟ آسیبهای زیستمحیطی صنعتی شدن ایران چیستند و چگونه میتوان میان نیاز به صنعت و رفع آسیبها توازن برقرار کرد؟ آیا درست است که ایران بهدلیل موقعیت گیتارایی (ژئوپلیتیک) خود گرفتار «تنهایی راهبردی» است و در این صورت چگونه میتوان بهرغم کارشکنی ابرقدرتهای شرق و غرب، کشور را بهسوی توسعهیافتگی هدایت کرد؟ اکنون که هوش مصنوعی در حال تغییر همهی معادلات جهانی است، ایران چگونه میتواند در این رقابت پیش بیفتد و خطرات بهقوهٔ آن برای جامعهی ایرانی چیست؟ دو مدل حکمرانی پادشاهی و جمهوری هر یک چه نسبتی با ساختار اجتماعی ایران برقرار میکنند و در کدام مدل امکان وفاق و پیوستگی میان دو زیستجهان سنتگرایانه و مدرن وجود دارد؟
این تنها چند نمونهی اندک است. پاسخ حکومت و اپوزیسیون یه این پرسشها چیست؟ «به فضل الاهی و استعانت از ساحت مقدس ولی عصر...»، «با روشهایی که وجود دارد...»، «پس از نابودی استکبار جهانی...»، «عنصرهای ایرانستیز و ارتجاعی سرخ و سیاه...»، «بر اساس حقوق بشر و با احترام به دیدگاههای کارشناسی...»_ مشتی پرتوپلا! معلوم میشود که ما پاسخ نداریم. شمار اندکی از اندیشمندان به این مسئلهها میاندیشند، ولی در مجموع «متن» فلسفی و سیاسیمان هنوز فقیر است و متن فقیر، گفتمانهای فقیر و کوتاهقامت میسازد.
حال آیا هر یک از اهلاندیشه دستکم میتوانند در غنی شدن پاسخ یکی از پرسشهای اساسی کمک کنند یا نه؟ نمیگویم که ما اصلا نباید یادداشت انتقادی بنویسیم یا نباید کنش عملی در سیاست داشته باشیم. ولی اگر قرار است هزینهای بپردازیم، این هزینه باید در ازای کاری باشد که در توان و تخصص ما بود، یا کاری که هیجان تودهای و عمومی ما را به آن واداشت؟
معین مشکات
@fanusname
?ابنسینا و دروغ شرافتمندانه
?فیلسوفان مسلمان، دستکم در فلسفه بهشت و دوزخی را که عموم مسلمانان باور دارند به رسمیت نمیشناسند. معاد در نزد آنان روحانی است. جسم نابود میشود و این تنها نفس است که پس از مرگ به مسیر کمال ادامه میدهد. حتا ملاصدرا، خواه برای ساکت کردن متشرعان فلسفهستیز و خواه از روی باور، در معنای جسم توسعه داد و جسمی را برای نفس انسان پس از مرگ در نظر گرفت که اصلا بهمعنای متعارف آن که مادی و «سهبُعدپذیر» (قابل للأبعاد الثلاثة) باشد نیست.
?با اینحال آنان بهطور جدی با معاد مادی نَستیختند. ببینید ابنسینا در الشفاء چه مینویسد:
معاد بر دو گونه است. یکی آنکه از شریعت به ما رسیده و جز شریعت و تصدیق خبر نبوت هم راهی برای تصدیق آن وجود ندارد که آن نیز معاد برای بدن است... و شریعت حق سید و مولایمان محمد، حال رستگاری و نگونساری بر مبنای بدن را بهتفصیل بازگفته است. گونهی دوم آن است که با خرد و قیاس برهانی میشود ثابت کرد (که البته پیامبر هم تصدیق کرده) و آن رستگاری و نگونساری نفس است... رغبت حکیمان الاهی به دستیابی این رستگاری بیش از رغبتشان به رستگاری بدنی است؛ چنانکه گویی اصلا به این یک توجه نمیکنند ولو آن را به دست آورند و اصلا در برابر رستگاری نفس که قرب به «حق نخست» است آن را چیز بزرگی نمیشمرند.¹
میبینید در عین حال که به معاد جسمی احترام میگذارد، آن را غیرعقلی میشمارد. اما چرا احترام میگذارد؟ میدانیم که رد این ایده بسیار بر جامعهی اسلامی سنگین میآمد و اصلا یک دلیل اینکه غزالی، ابنسینا و همفکران فیلسوف و اسماعیلی او را تکفیر کرد، همین ماجرای معاد بود. اما آیا این همهی ماجراست؟ شاید نه.
?افلاطون از دروغی ضروری مینویسد که باید به مردم باوراند و مصداقا از یک اسطورهی کهن سخن میگوید که فرض میشود اگر مردم یونان آن را باور کنند، به ثبات بیشترشان میانجامد.² به گمان من این دروغ که عموما با نام «دروغ شرافتمندانه» از آن یاد میشود، دروغی در برابر حقیقت نیست؛ بلکه در برابر واقعیت است.³ داستانیست که رخ نداده، ولی پذیرش آن به بسط خیر عمومی منجر میشود. چنین ذهنیتی، احتمالا در ابنسینا پژواک یافته و او را از ستیز با باورهای متشرعان بازداشته است. در رسالهای که او در یک عید قربان (اضحى) مینویسد و آن را الأضحوية مینامد، آستین برکشیده و معاد جسمانی را رد کرده است. در مقدمه نکتهی تأملانگیزی میگوید که زبان متون مقدس تمثیلیاند و نه دقیق و بنابراین ظاهر آنها حجت نیست. بهگفتهی او جز این هم انتظار نیست؛ دین آمده تا با زبان تمثیل مردم را به آنچه نمیفهمند نزدیک کند و اگر بخواهد حقیقت را با زبانی شفاف بگوید، آنها نمیفهمند و رو میگردانند. پس یک خدا مناسب فهم آنان توصیف میشود که برایشان پذیرفتنی باشد، نه که حقیقت توحید باشد.⁴ به عبارتی متن مقدس در نزد ابنسینا آمیخته به دروغ شرافتمندانه است؛ از توصیف خدا گرفته تا مسئلههای فروتر، بسیاری از آنها غیرواقعیاند، اما واجد حقیقت و مخاطبان را به حقیقت نزدیک میکنند.
انسان عامی نمیتوانست به معاد روحانی مشتاق باشد یا حتا درک کند. آنچه اشتهای او را برمیانگیخت، باغ بهشت با جویهای آب، میوههای رنگارنگ، حوریهایی با پستانهای انارین و امور دیگریست که در متنهای دینی آمده است. با این وسوسهها ممکن بود جامعه قید و بندهایی را پاس بدارد: «دینداری برای سیر نفس بهسوی کمال؟ نه، ممنون! بهشتی از سکس و شراب؟ چرا که نه؟!» او با این داستان در راه رستگاری نفس گام میگذاشت.
?البته خیالپردازی دربارهی جزئیات آن، مانند مزهی شراب و اندام حوریان پایان نداشت. اما مقاومتی نیز در میان اصلاحگرایان برمیانگیخت که بهنوعی میان اصل معاد جسمی و جلوگیری از شاخوبرگ بایستند. نمونهی طنزآمیزی از آن شیخ اجل سعدی است که در هزلیات خود آورده است:
گفت: هر کس امشب دو رکعت نماز بگذارد، او را حوری دهند که بالای (قامت) او از مشرق به مغرب باشد. کسی گفت: من این نماز نکنم و این حور را نمیخواهم. گفتند: چرا؟ گفت: زیرا که اگر سرش در کنار من باشد و در شیراز، و بغدادش گایند؛ مرا چه خبر بُوَد؟⁵
?پ.ن: اگر «خدا مرده است» (در معنایی که نیچه میگوید) و بشر هنوز توان آن را ندارد که به خود حقیقت و هستی ایمان بیاورد و گرفتار نیستانگاری (نیهیلیسم) شده آیا میتوان برای رهایی او از این وضع، دروغ شرافتمندانهی تازهای گفت و اسطورهای نوشت که برایش باورپذیر باشد و به زندگیاش معنا ببخشد؟
✍?معین مشکات
@fanusname
1⃣ الشفاء (الإلهيات). إبن سينا. القم، المرعشي النجفي. ١٤٠٤ ق. ج١، ص٤٢٣
2⃣ کتاب سوم جمهور.
3⃣ این متن را دربارهی واقعیت و حقیقت ببینید
4⃣ترجمهی متن شیخ رئیس
5⃣ کلیات سعدی. سعدی. تصحیح محمدعلی فروغی. تهران، زوار. ص۹۹۷ (همهی چاپها شامل بخش هزلیات نیست).
Telegram
فانوسنامه
***💠***اسطوره مهمتر از تاریخ است! ***🔸***وقتی نوبت به تاریخ پیدایش دینها میرسد، تاریخ بسیار تاریک است. ما واقعا از وجود شخصی بهنام زردشت مطمئن نیستیم و اگر هم او وجود داشته دربارهٔ زمانهٔ او اختلاف نظر بسیار است؛ صحبت از سدههاست نه سالها! وجود تاریخی بسیاری از…
?زوال دین، نتیجهی منطقی توسعهی علمی نیست.
✍?محمدامین قانعی راد
?به نظر استیس (W.T. Stace) بین اکتشافات و ایدههای علمی و ویرانسازی باورهای مذهبی از جمله اعتقاد به خدا، هیچ رابطۀ منطقیای وجود ندارد؛ با وجود این، انقلاب علمی بهطور بالفعل چنین نتیجهای را به بار آورد. به نظر وی، سه باور اساسی، جوهرۀ مذهب را تشکیل میدهند: وجود خدای خالق جهان، وجود طرح یا هدف در جهان، دنیا به عنوان یک نظم اخلاقی. نه ستارهشناسی کوپرنیکی، نه دیگر اکتشافات دانشمندان قرن هفدهم یا دوران متأخر با این باورهای مذهبی ناسازگاری ندارند. اکتشافات انقلاب علمی نه از این باورها حمایت کردند و نه مایل به رد آنها بودند. آنها هیچ ربطی به مسئلهی وجود خدا نداشتند؛ با وجود این، انقلاب علمی بهطور بالفعل و تاریخی ایمان به خدا را تحلیل برد. بهرغم عدم تمایل منطقی علم قرن هفدهم به نفی باورهای مذهبی، چگونه علم مزبور بالفعل تأثیر ویرانگری برای آنها به بار آورد؟
?استیس در پاسخ میگوید که جریان تفکر آدمی، غالباً بر اساس ترادف منطقی ایدهها قرار ندارد و عواملی همچون تداعی (association) و القا (suggestion) در نتیجهگیریها و ترادفهای غیرمنطقی ایدهها (non-logical sequences of ideas) تأثیر زیادی دارند. استیس این ترادف غیر منطقی را انتقال روانشناختی (psychological transition) مینامد. ذهنیت مدرن در نتیجهگیریهای خود جهشهای غیرمنطقی (illogical Jumps) انجام میدهد؛ از علم جدید به شیوهای منطقی یک جهانبینی صرفاً طبیعتگرایانه یا ضد مذهبی بیرون نمیآید. منظور استیس این نیست که علم جدید مؤيد جهانبینی مذهبی است؛ به نظر وی، اکتشافات علمی، که بهطور موضعی به حل مسائلی ویژه میپردازند، و استدلال علمی _ استدلالی که از پدیده های طبیعت اخذ می شود_ در برابر مذهب، بیارتباط و بیمناسبت (irrelevant) هستند:
Stace, Religion and the Modern Mind.
?تحلیل روانشناختی استیس را میتوان با تحلیل جامعهشناختی کامل کرد. جهتگیریهای غیر منطقی علم در برابر مذهب از فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه کلی تأثیر میپذیرد. فضای فرهنگی تکوین علم و همچنین نتایج اجتماعی علم بر حسب تمدنهای مختلف، متفاوت است و از شرایط خاص تاریخی و منظومهی عوامل تمدنی تأثیر میپذیرد. علم بهمثابهی یک پدیدۀ فرهنگی، نه همچون یک شیء، نه از دلایل و شرایط کاملاً مشابه برمیخیزد و نه لزوماً نتایج یکسانی به بار میآورد. حتی بهرغم زمینههای تکوینی مشترک، علم میتواند در سیر تحول خود و با قرار گرفتن در منظومههای متفاوت به نتایجی گوناگون بینجامد. در یک تمدن واحد نیز معنای علم ممکن است در طول تاریخ تغییر پذیرد. تاریخپرستی، ایدئولوژیزدگی، سکولاریسم و نیهیلیسم را نمیتوان نتیجهی منطقی توسعهی علمی محسوب کرد.
?از نظر وبر، توسعهی عقلانیت یا «روش کارای کاربرد وسایل متناسب با اهداف» در تمامی پهنههای زندگی جدید انسان غربی از جمله در علم دیده میشود. این توسعهی عقلانیت با نادیده گرفتن محتوای جوهری و ارزشهای زندگی، علم را در خدمت پیشرفت بیمعنای دنیای نوین قرار داده است و عنصر قدس را بهتدریج از این جهان رانده و انسان را در ناسوتی کارآمدنی ولی خالی از معنا رها کرده است. اما وبر توسعهی عقلانیت ناسوتی را سرنوست نهایی توسعۀ علم نمیداند. وبر عقلانی شدن را نه یک پایان گریزناپذیر؛ بلکه همچون سمتوسویی تلقی میکند که انسان غربی به رفتار و اعمال خود داده است. علاوه بر آن، چنین نتایجی را غالباً میتوان طنز تاریخ تلقی کرد. از نظر وبر تاریخ چهرهای تراژیک دارد که در آن، نتایج نهایی فعالیتهای انسان بهندرت با نیات اولیهی او سازگاری دارند. بنابراین نمیتوان بروز نتایج ناخواسته یا ناسازگاری نیات و نتایج را همچون سرنوشت نهایی و ضروری رشد نهادهای فرهنگی تلقی کرد (مقایسه کنید با فروند، جامعهشناسی ماکس وبر، صص ۲۳ - ۳۹).
?از طرف دیگر، حتی اگر بتوان سکولاریسم و انحطاط دیانت را نتیجهی پیشبینیشده و مطلوب بنیانگذاران علم در غرب محسوب نمود، لزوماً علم همیشه و در همه جا به چنین نتایجی منجر نخواهد شد. چنین دیدگاه تعمیمگرا در باب دلایل و نتایج رشد نهادهای علمی، یا نشانهی رویکرد مکانیستی در علوم اجتماعی و نادیده گرفتن تمایز علیت مادی و علیت تاریخی و ضعف روششناختی است، و یا بهمثابه نوعی فلسفه، تاریخ، ایدئولوژی و پراکسیس از ارزشها و جهتگیریهای عملی معینی جانبداری میکند و در هر حال مناسب تحلیل علمی نیست. پیامدهای نهایی توسعۀ علم را نمیتوان از اکنون مطلوب یا فاجعهآمیز تلقی کرد. آینده را کنشهای خلاقانهی انسانها، شرایط متحول تاریخی ـ فرهنگی، و نتایج خواسته و ناخواستهی آنها خواهد ساخت.
@fanusname
?اخلاقیات شعوبی و روحیهٔ علمی. محمدامین قانعی راد. تهران، علمی و فرهنگی. اول، ۱۳۹۷.صص ۵۵۱-۳
﷽
تبلیغ درکانال خبرفوری @ads_fori
جهت رزرو تبلیغ تماس بگیرید. 09018373801
تبلیغ در ۹۰۰کانال تلگرام @Bamatop_Advertise
تبلیغ در۳۰۰پیج اینستاگرام @lnsta_ads
ادد ممبر و رشد رسانه @Ben_apps
تبلیغ و رپرتاژ درسایت واپ @foriTehran
ارتباط با ما @Ertebat_ba_ma
Last updated 3 days, 12 hours ago
حقیقت روشن میشود
تبلیغات @Farsnews_ads
ارتباط @FarsNews
فارسپلاس @Fars_Plus
ورزش @SportFars
جهان @FarsNewsInt
پیامرسانها @Farsna
اینستاگرام instagram.com/fars_news
توییتر twitter.com/FarsNews_Agency
Last updated 2 months, 1 week ago
﷽
🔹️مهمترین اخبار ایران و جهان
♻️ بروز و سریع
#رسانهای_مستقل
#با_حضور_شخصیتهای_برجسته
🔴 رزرو تبلیغات:
👇👇👇
@akhbar_fouri_ad
🌍 اخبار فوری در اینستاگرام👇
https://instagram.com/fouri_akhbar
Last updated 4 weeks ago