با خانواده کوئیزلت مثل آب خوردن انگلیسی یادمیگیری😍
دوره رایگان نیتیو پلاس رو داخل چنل حتما ببین😎💛
اگرم سوالی داشتی از طریق آیدی زیر بهمون پیام بدین🥰👇
👨💻 @Quizlet_Support
Last updated hace 6 días, 20 horas
🔥کانال تلگرامی پایه دهم🔥
🌱 بدون هیچگونه آگهی و تبلیغات آزار دهنده ☺
☎ ادمین : @nohom_robot
Last updated hace 3 meses, 3 semanas
📊 بزرگترین مرجع اطلاعات عمومی، آزمون های چالشی😉😜، هوش و سرگرمی
تبلیغات 👇👇
@QuizAdv
با داشتن این چنل نمیذاری تو جمع کسی حرف بزنه😂
Last updated hace 2 semanas, 6 días
✅اخلاق از جمیع جهات، و از جمله از جهت معرفتشناختی و روانشناختی مستقل از دین است. اما استقلال معرفتشناسانهی اخلاق از دین بدین معناست که مرجعیت معرفتشناختی خدا در قلمرو اخلاق مرجعیتی «انحصاری» نیست، یعنی حکم اخلاقی یا حکم درست اخلاقی را از راههای دیگری از جمله «عقل» یا «وجدان اخلاقی» نیز میتوان شناخت. استقلال روانشناسانهی اخلاق از دین نیز بدین معناست که دین منبع «انحصاری» انگیزهی رفتار اخلاقی نیست، بلکه این انگیزه از منابع دیگر، از جمله از خود اخلاق نیز قابل تأمین است.
مفهوم «تقوای الاهی» که در قرآن و فرهنگ دینی ما بسیار بر آن تأکید میرود به معنای ترس از خدا نیست، بلکه به معنای پروای خدا را داشتن و احساس زندهی حضور در محضر اوست. «خداآگاهی» غیر از «خداترسی» است. حالت عاطفی و روانیای که با تقوا همراه است، «ترس» نیست، «شرم» است؛ شرمِ حاصل از حضور در محضر پروردگاری محتشم. درحقیقت ادب حضور در محضر خداوند چیزی به جز مراعات ارزشهای اخلاقی نیست.
این احساس حضور در محضر خداوند هم موجب میشود که انسان در وقت تصمیمگیری از خدا کسب تکلیف کند، یعنی بکوشد نظر او را در مورد شأن اخلاقی کاری که در صدد انجام آن است کشف کند، و هم موجب میشود که انسان به خاطر حضور خداوند از انجام کارهای اخلاقاً ناروا خودداری کند، یعنی داوری اخلاقی خداوند در مورد آن کار را بر تمایلات و منافع شخصی و ترس و طمع خود و وسوسه و ارادهی دیگران که او را به ارتکاب چنین کارهایی دعوت میکنند مقدم بدارد. به تعبیر دیگر، احساس حضور در محضر خداوند موجب میشود که شخصی که دارای چنین احساسی است، ارادهی خود را در ارادهی خداوند فانی کند، و ارادهی خداوند، به حسب تعریف، ارادهای اخلاقی است.
از سوی دیگر، ارتباط وجودی و معنوی با خدایی که واجد همهی فضایل اخلاقی در حد کمال است و از همهی رذایل اخلاقی منزه است، و همنشینی با او و پرستش او موجب میشود این فضایل در روح و روان آدمی پرورش یابد و آن رذایل از ساحت وجود او پاک شود. بدین ترتیب، معنویت قدسی نقش پررنگی در کمال و شکوفایی اخلاقی شخص بازی میکند، زیرا پروای خدا را داشتن سه کارکرد مهم در قلمرو اخلاق دارد. احساس حضور خداوند در عالم هستی یا احساس حضور در محضر خداوند هم کارکرد معرفتشناسانه دارد، هم کارکرد روانشناسانه و هم کارکرد تربیتی یعنی تقوا هم منبع شناخت است، هم منبع انگیزه و هم منبع فضیلت.
1⃣ ?
@PTMRF
✅اما مفهوم شرم را به هيچ وجه نبايد با وجدان اخلاقي يكي دانست. وجدان اخلاقي ما آميزه اي از مجموعه عواطف و باورهاست كه در كنار هم حس و حساسيت اخلاقي و تاحدي قوه تمييز ما را در قلمرو اخلاق شكل مي بخشد و مطلقا به يك عاطفه واحد قابل تحويل نيست. بعيد مي دانم كه آقاي دكتر سروش هم مقصودشان از شرم صرف وجدان باشد، كه اگر بود صفت شرمگين در تعبير "وجدان شرمگين" حشو و زائد بود. مفهوم "شرم" در نظام اخلاق و حقوق گذشتگان شناخته شده بود و غزالي ظهور آن را در كودك نشانه ظهور عقل و كاميابي تعليم و تربيت والدين مي داند. البته اين قول غزالي كه ظاهرا مبتني بر حديثي نبوي هم باشد درست است كه "شرم ثمره يا نشانه عقل است". اما از اين گزاره صادق نتيجه نمي شود كه پس شرم از منظر اخلاقي و حقوقي هم امر خوب و مطلوبي است. شرم ثمره يا نشانه عقل است براي آنكه شكل گيري و تجربه آن مستلزم نگاه مرتبه دوم من به خويشتن است، يعني فرد بايد قادر شود كه از رفتار و منش خود فاصله بگيرد و خويشتن را موضوع مراقبه و مداقه قرار دهد. شرم و بسياري از عواطف ديگر انسان ناشي از اين معرفت مرتبه دوم است كه انسان نسبت به خويشتن و احوالاتش مي يابد و ظاهرا اين ويژگي ( يعني خود خود را موضوع كاوش و سنجش قرار دادن) منحصر به انسان و بهترين نشانه تولد عقل در اوست. اما البته بسياري از عواطف منفي هم به اين معنا فرزند اين نوع معرفت مرتبه دوم نسبت به خويشتن است. اصولا عواطف به اصطلاح انساني (يعني عواطفي كه عمدتا در ميان انسانها ديده مي شود) مستقيم يا غير مستقيم فرزند يا نشانه عقل انسان و آن نگاه و شناخت مرتبه دوم است- امروز تقريبا تمام كساني كه در روانشناسي اخلاقي كار مي كنند "باور" را جزء مقوم هر عاطفه اي مي دانند، و دست كم اين بخش اعتقادي عاطفه فرزند عقل است. اما اين ويژگي بخودي خود عاطفه را از منظر اخلاقي هم موجه و مقبول نمي كند.
اين را هم در پرانتز بگوييم كه در سنت اخلاقي ما زنان بزرگترين قربانيان عاطفه منفي شرم بوده اند. تعليم و تربيت مبتني بر شرم عميقا روح زنان و خصوصا قدرت خلاقيت آزاد ايشان را از طريق محدود كردن بدن شان به بند كشيده است.
?
✅چرا من روح بي دفاع فرزندم را به زهر اين عاطفه منفي مجروح كنم به اين اميد كه از سر درد و جراحت عزم بالا كند و در كمال خود بكوشد؟ آيا بهتر نيست به جاي آنكه نظام تربيتي خود را بر مبناي اين گونه عواطف منفي و خشونت بار بنا كنيم بكوشيم از قدرت عواطف مثبت و شكوفاننده براي تعالي بخشيدن به شخصيت انسانها (خصوصا فرزندان مان) استفاده كنيم؟ براي مثال، آيا بهتر نيست به جاي شرمگين كردن كودك عشق و احترام به خود را در او بپرورانيم تا او بواسطه احترامي كه براي خود قائل است از سر مهري كه به خود مي ورزد در كمال و تعالي خويشتن بكوشد و به آن "من آرماني" نزديكتر شود؟ عاطفه شرم علي رغم ظاهر معصومش يكي از خشونت بار ترين عواطفي است كه سنت ما براي تحكيم اخلاق و تثبيت نظم حقوقي و از همه بدتر تربيت كودكان به استخدام گرفته است. به نظرم بهتر است فاصله ميان اخلاق عدالت و اخلاق شفقت را با عشق و احترام به خود و ديگري پر كنيم نه باخشونت ويرانگري كه در تجربه شرم نهفته است. به نظرم حتما بايد ارزش مزعوم "شرم" را به عنوان عاطفه اي اخلاقي مورد تجديدنظر جدي قرار داد. "وجدان شرمگين" بيشتر از آنكه از يك وضعيت اخلاقي مثبت حكايت كند تصوير روح رميده و بي دفاعي است كه زير ضرب تازيانه خشونتي خفي و دروني شده در گوشه اي كز كرده و سرخ و كبود شده است.
خوبست تأكيد كنم كه به نظر من عاطفه شرم با گناه كاملا متفاوت است، و به نظرم حس گناه از جمله عواطف اخلاقا موجه است. البته احساس گناه در اينجا لزوما فحواي ديني ندارد. گناه واكنش روح ما به تجربه تقصير است نه قصور. يعني در تجربه گناه فرد مرزي را كه نبايد درمي نوردد، براي مثال ظلمي در حق ديگري روا مي دارد يا آسيب ناموجهي بر كسي وارد مي كند، و واكنش روحي او نسبت به نقض آن اصل يا قاعده اخلاقي احساس گناه است (البته ما احساس گناه بيمارگونه و اخلاقا ناموجه هم داريم و آن وقتي است كه مرزي كه فرد زير پا نهاده از منظر اخلاقي به خطا ممنوعه يا ناروا فرض شده است). بنابراين، شرم حس عاطفي ناشي از تجربه نقص است ( يعني خود را در قياس با ايده آل ناقص ديدن). اما گناه حس عاطفي ما ناشي از تجربه نقض است ( يعني نقض اصل يا ارزشي اخلاقا موجه). و به نظر من يك انسان شريف اگر فعل اخلاقا ناروايي انجام دهد و مثلا به ناروا حقي را از كسي ضايع كند، بايد از كرده خود احساس گناه كند در غير اين صورت حس اخلاقي او ضعيف است و بايد در شخصيت اخلاقي خود ترديد كند (البته حس گناه با حس پيشماني لزوما يكي نيست گرچه در غالب موارد اين دو حس با هم همعنان است- اين حس پشيماني است كه اگر زياده تداوم يابد- به تعبير مولانا- خود قضاي ديگر است. يعني آفتي است كه بايد چاره شود.)
2⃣?
@PTMRF
✅آقاي دكتر سروش در بعضي از سخنراني ها و نوشته هاي اخيرشان (مثلا "وجدان شرمگين") مي كوشند تا مفهوم شرم را به عنوان مكملي براي اخلاق حقوق محور مطرح و به نظام اخلاقي و حقوقي معاصر وارد كنند. ظاهرا ايشان دو مدعاي اصلي دارند: اول آنكه، اگر روابط فردي و اجتماعي ما تماما بر مفهوم حق و رعايت حقوق انسانها بنا شود حاصل كار لزوما يك زندگي اخلاقي و شريف نخواهد بود؛ و دوم آنكه، چاره اين مشكل در آن است كه پاي مفهوم "شرم" يا "وجدان شرمگين" را به قلمرو اخلاق (و احيانا حقوق) باز كنيم يا دست كم بر منزلت آن در اين حوزه ها تأكيد بيشتري بورزيم. به نظر من ادعاي اول ايشان درست به نظر مي رسد. اخلاق حقوق محور نهايتا نوعي اخلاق عدالت است، و زندگي اخلاقي به كمال نمي رسد مگر آنكه ما در كنار اخلاق عدالت اخلاق شفقت را هم برسميت بشناسيم. براي مثال، فرض كنيد كه شما پولي از من وام گرفته ايد و قول داده ايد كه آن را ده روز ديگر به من بازگردانيد. اما در روز مقرر شما سخت به آن پول نياز داريد(مثلا فرزندتان دچار بيماري شديدي شده است و شما بايد آن پول را صرف درمان او كنيد). در اين شرايط من حق دارم كه در روز موعود پول خود را مطالبه كنم(حتي اگر خود هيچ نيازي به آن پول نداشته باشم)، و شما هم مكلف هستيد كه آن وام را ادا كنيد( حتي اگر سخت به آن محتاجيد). در اينجا من با مطالبه طلب خود هيچ حقي از شما ضايع نكرده ام، اما كاملا روشن است كه يك انسان شريف نبايد در اين شرايط پول خود را مطالبه كند. به بيان ديگر، من با مطالبه پولم ظاهرا كاري خلاف عدالت نكرده ام، اما قطعا كاري خلاف شفقت و انسانيت مرتكب شده ام. ظاهرا دكتر روش براي پر كردن اين فاصله است كه پاي شرم را به ميان مي آورد: انساني كه وجدان شرمگين داشته باشد در اين شرايط ولو آنكه حق مطالبه پول خود را دارد اما از انجام آن كار حيا مي كند(يا بايد حيا بكند). اما حقيقت اين است كه من مطمئن نيستم شرم (برخلاف نظر دكتر سروش و تصور بسياري از اخلاقيون گذشته ما اعم از عارفان و فقيهان) از حيث اخلاقي (و حقوقي) عاطفه مثبت و سازنده اي باشد. بلكه برعكس به نظرم ورود شرم به نظام اخلاقي (خصوصا در مقام تعليم و تربيت كودكان) و نيز نظام حقوقي كاري كاملا ناروا و خطرناك است. در حدي كه من مي فهمم شرم واكنش روح ما به تجربه قصور است. يعني (١) من تصويري از يك من آرماني و ايده آل در ذهن دارم؛ (٢) حال جاري و وضعيت كنوني خود را با آن وضعيت آرماني مقايسه مي كنم؛ (٣) درمي يابم كه با آن وضعيت آرماني فاصله زيادي دارم؛ و (٤) در نتيجه آگاهي نسبت به اين قصور عاطفه منفي اي در من بيدار مي شود كه آن را "شرم" مي ناميم. فرض بر اين است كه گزندگي تجربه شرم تازيانه اي بر گرده "من" قاصر و ناقص مي كشد تا بلكه از جاي خود بپرد و ولو اندكي ارتفاع بگيرد و به آن وضعيت آرماني نزديكتر شود. اما من نمي فهمم كه چرا بايد- خصوصا در مقام تربيت كودكان-از تازيانه چنان خشونت موذي و گزنده اي استفاده كرد.
1⃣?
با خانواده کوئیزلت مثل آب خوردن انگلیسی یادمیگیری😍
دوره رایگان نیتیو پلاس رو داخل چنل حتما ببین😎💛
اگرم سوالی داشتی از طریق آیدی زیر بهمون پیام بدین🥰👇
👨💻 @Quizlet_Support
Last updated hace 6 días, 20 horas
🔥کانال تلگرامی پایه دهم🔥
🌱 بدون هیچگونه آگهی و تبلیغات آزار دهنده ☺
☎ ادمین : @nohom_robot
Last updated hace 3 meses, 3 semanas
📊 بزرگترین مرجع اطلاعات عمومی، آزمون های چالشی😉😜، هوش و سرگرمی
تبلیغات 👇👇
@QuizAdv
با داشتن این چنل نمیذاری تو جمع کسی حرف بزنه😂
Last updated hace 2 semanas, 6 días