( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
??? : @mobsec_ads
??? : @sudosup_bot
Last updated 3 months, 1 week ago
این هفته طاقت فرساترین روزهای کاریم رو گذروندم. زنده موندم، دمم گرم.
پنجشنبه عصر که برمیگردم خونه میخوام تا آخرین لحظهی جمعه تو خونه و تنها باشم؛ چون کل هفته انگار روی دور هزارم. از شدت شلوغی و هیاهوی روزمره میخورم توی در و دیوار و حتی وقت آخ گفتن هم ندارم. درود بر جمعه، خونه، سکوت، آشپزی، چایی دارچین، پتو، کتاب و فیلم.
انقدر غر دارم برای زدن، اما کو گوش شنوا؟
نمیدونم این چندمین شبی هست که تو این مدت از شدت خستگی و استرس دارم گریه میکنم. حتی نمیدونم این چندمین باری هست که تو امروز دارم گریه میکنم. چند دقیقه خوبم و یهو انگار طوفان میشه، سیل میاد، زمین میلرزه، قلبم فشرده میشه و اشکام حمله میکنن و از چشمام میریزن بیرون. خیلی خستم. هیچی ازم نمونده، نه از جسمم و نه روحم. حسابی گم شدم. انگار که خودم رو از دست دادم. کاش حداقل بچه بودم، مامانم میاومد پیدام میکرد، بغلم میکرد و این حس سرد تنهایی برام تموم میشد.
متاسفانه هنوز اونقدری قوی نشدم که وقتی یادم میای قلبم مچاله نشه.
من برات آرزو میکنم وقتی یه اتفاق خوبی برات افتاد، وقتی به هدفت رسیدی، وقتی عمیقا خوشحال بودی، کسی رو داشته باشی که باهاش شادیت رو شریک بشی؛ کسی رو داشته باشی که بدونی از حال خوبت خوشحال میشه.
بعد عبور از مرحلههایی که فکر نمیکردم جون سالم ازشون به در ببرم، حالا قدر زندگیم رو خیلی خیلی بیشتر میدونم. قدر کوچیک و جزئیترین چیزهای روزمرهم رو بیشتر میدونم؛ که همین جزئیات مثل تیکههایی از پازلن، یکیشون نباشه و یا از دستش بدی، میبینی منظرهی قشنگی که چیدی ناقصه و هیچی به هیچی.
خیلی حرف دارم ولی انگار نوشتن برام قفل شده و کلیدش رو هم گم کردم.
پوستم این مدت کنده شد و پوست جدید انداختم. درد داشت و سخت بود ولی میارزید.
آدم یهو چشمهاش رو باز میکنه میبینه هیچکس اطرافش نیست، جداً نیستها. مراقب باش حداقل خودت، خودت رو تنها نذاری.
( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد )
آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار
??? : @mobsec_ads
??? : @sudosup_bot
Last updated 3 months, 1 week ago