بعد بختیاری بی لیاقت نخواست توضیح بدیم

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

انقدر که انسانها بصورت جمعی یهو مغزشونو میزارن برای چیزای تنذی‌شعر اگه اینکارو نمیکردن میومدن دوتا فیزیک حل کنیم شاید یه ماشین زمانی الان داشتم

در این موقع مرگ به نظر او بی‌اندازه آسان و طبیعی می آمد، زندگی به نظرش جز فریب مسخره الودی نبود.
آیا چهار پنج ساعت پیش با او روی چمن ناهار نخورده بود؟ حالا مثل شمعی که فوت بکنند مرد و خاموش شد! آیا همه ی اینها حقیقت داشت؟ آیا خواب ندیده بود؟ او مرده بود! مثل اینکه تا این لحظه به معنی مردن دقیق نشده بود.
و تن اون بی دفاع مانند گوش ماهیهای مرده و خرده ریزهای دیگر زیر امواج دریا که زمزمه میکردند، بی تکلیف به دست هوا و هوس موجها سپرده شده بود، می‌لغزید و دور میشد؛ فقط یک دسته کلاغ سیاه کنار دریا، زیر باران در سکوت پاسبانی می‌کردند.
بن بست-صادق هدایت

عااااا زیباااییییی????

دلم میخواد عکسای بچگیه مامانمو قورت بدم