⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 4 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 4 weeks ago
دیشب با اینکه زود خوابیدم، باز هم صبح کسل بودم. همانطور خسته خودم را به مکتب رساندم و تقریبا جنازهام را به خانه رساندم. کمی که استراحت کردم باید فکری برای غذای چاشت میکردم. سالهاست فهمیدهام که چقدر رفتارمان بر روی احساساتمان تاثیرگذارند، به قولی( ما چون شاد هستیم نمیخندیم، ما شاد هستیم چون میخندیم) برای همین با مکافاتی برخاستم و مورچهوار شروع به پختن برنج و کوفته کردم.
و اکنون نشستم تا امتحان کنم در چنین حالی چگونه خواهم نوشت، من در حالات گوناگونی چون اندوه، غم، شادی، دلتنگی، ملال، و به ندرت در حالت خشم اینجا نوشتم. اما یادم نمیآید در چنین خوابآلودگی شدیدی در اینجا نوشته باشم.
سی و هشت روز بیشتر به پایان سال تعلیمی باقی نمانده است.
اولین تجربهام به عنوان معلم صنف اول بودن رو به اتمام است. نیروی منِ معلم هم رو به ته کشیدن است.
راستی دیروز فیلم پیچیدهیِ (انواع مهربانی) را دیدم، بعد از آن برای فهمیدن بیشترش دست به دامان گوگل شدم در تحلیل فیلم نوشته بود:
"هر رابطهیِ عاشقانهای سرآغاز یک مرگ است.
مرگ زن؟
شاید..
چرا که فقط زن است که جان خود را با موجود زنده دیگری تقسیم میکند."
به قول ویلیام جیمز( ماترک رسیده به هر کسی که قادر به حیات معنوی است، گاهی جنگلی رام ناشده است که گرگ در آن زوزه میکشد و مرغ شب در آن چهچهه میزند.)
بروم خبری از غذای روی اجاق گاز بگیرم
فعلا بدرود..
https://www.aparat.com/v/L7SHK "انیمیشن دیدنی پروانه" درباره دوره سابق طالبان است. آن دوره هم سن و سال قهرمان این داستان، پروانه بودم. خوشبختانه ما فقیر نبودیم. با پسرهایم که تماشایش کردیم، برایشان گفتم: من آن زمان، برقع میپوشیدم یک روز با زن عمویم بازار…
من جز برای رفتن به مکتب، خیلی اهل بیرون شدن از منزل نیستم.
سالهاست همینطور زندگی میکنم، برای همین آمدن طالبان از این وجه روی زندگیم تاثیر چندانی نگذاشت.
وقتی در جمع هستم، ناخودآگاه آنقدر روی رفتار و گفتار آدمها دقیق میشوم که معاشرت انرژی روانی زیادی از من میگیرد. برای همین مثلا در طول یک دورهمی چند ساعتِ مثل کسی که اکسیژن کم بیاورد، باید برای چند دقیقهای جای آرام و خلوتی پیدا کنم و بعد دوباره بر گردم. گاهی هم به بهانهیِ پیادهروی خودم را گم و گور میکنم.
همسر و پسرهایم نیز طبعا متوجه این خصلتم شدند و فهمیدند که اگر میخواهند با زن خوشخویی در خانه همنشین باشند، باید ساعاتی در روز او را تنها و به حال خودش بگذارند وگرنه به هم میریزد.
برای همین شیفتهیِ عصرها هستم.
میفهمم حضور در جمعها و مجالس علمی و ادبی خصوصا وقتی حرفی برای گفتن داری، چقدر میتواند لذتبخش باشد، اما برای من به ندرت مقدور بوده، ولی خوشبختانه دیدهشدن جزء حسرتهای زندگیم نیست.
همین که شنیده شوم، برایم کافیست.
تا وقتی سلامتی، عصرهای بیدغدغه، موسیقی، رقص، کتابها و پادکستها و فیلمهای خوب باشند، میشود خوب زندگی کرد، آنهم در زمانهیِ دیجیتال البته تا اطلاع ثانوی اگر طالبان همین را هم از ما نگیرند.
حالا هم میخواهم این فیلم را که تعریفش را شنیدم، اینبار با شما ببینم، اگر نپسندیدم بعد از تماشا حذفش میکنم.
فیلم آگورا درباره داستان زندگی هایپشیایِ فیلسوف و ریاضیدان است که در دورهای کتابدار، کتابخانه اسکندریه مصر هم بوده است.
غربت و تنهایی و عشق او به فلسفه و اندیشیدن او را شبیه قدیسها ساخته است.
زنی که با ضعف دو مردی که شیفته او بودند، اما نتوانستند برای حمایت از او از طمعشان به قدرت و شهرت بگذرند به مسلخ میرود و به دست گروهی از مسیحیان کشته میشود.
از دیروز دوستان پیام میدهند، نتوانستم با روان پریشانم چیزی بنویسم. به عمرم تجربه دیدن چنین زلزله و وحشتی را نداشتم. بیشتر قربانیان در اطرافِ هرات کودکان و زنان بودند. دیروز در آن وحشت که خودم را به در حیاط رساندم، وقتی متوجه شدم روسری سرم نیست و پوشش…
داخل موتَر (ماشین) کنار آجیل و خشکبار نجفزاده(خیابان ۶۴ مترهیِ هرات) نشسته بودم تا پسرها با پدرشان، سفارشهایم را بگیرند.
طنز جالبی شده است، بعد از آمدن طالبان من مانتویی شدم و حتی ماسک را هم کنار گذاشتم و همسرم ریش گذاشته و دیگر سراغی از آن کت و شلوارهای شیک و تیپزدنهای سابق نیست.
آمدیم خانه، یادم از پارسال همین روز و زلزله هرات میآید، چقدر بعد از آن زلزله و سپری کردن مصیبتها و ماجراهایش، همراه با اتفاقات دیگری که در این یکسال برایم افتاد، احوالم دگرگون شد و تغییر کردم.
و همان مقدار توقع کمی هم که هنوز از برخی دوستان و نزدیکان در من مانده بود، در وجودم ته کشید و خشکید.
از روزی که در این کانال مینویسم، چه غصهها و بلاهایی را پشت سر کردم!
اوج هرج و مرج، ناامنی و انتحاریهای سالهایِ نزدیک سقوط جمهوریت، آمدن طالبان، آن وحشت انتحاری که مادرم در آن گیر افتاده بود، زمینلرزهیِ هرات و دهها مشکلاتِ زندگی شخصی و خانوادگیم.
مثل همه نمیدانم که مرگ در کدام گذرگاه زندگی بلاخره یقهام را خواهد گرفت، اما بعد از اینهمه مُردن فکر نکنم دیگر چندان از یکدیگر بترسیم، رفیق!
🔴 سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «از عشق به انسانیت تا نفرت از انسان ها»| مجموعه فرهنگان فرشته
ویلیام جیمز میگوید:
هر چند ممکن است پرسشهایی مربوط به دیانت و اخلاق نزد همگان طنینی نداشته باشد و به سمعشان نرسد، یک پرسش بنیادی برای اکثریت عظیمی از مردم همچنان مهم خواهد بود: مرا دوست داری یا نه؟
صبح بعد از چند سال، به خاطر شادی صنف اولیهایم روز معلم به مکتب رفتم. بقیه سالها نمیرفتم و در خانه استراحت میکردم.
یک هفته است از طرف ریاست معارف اخطار میفرستند که مکاتب روز معلم را تجلیل نکنند. ولی باز هم شاگردان مختصر و با سر و صدای کمتر جشن کوچکی گرفتند.
داشتم از مکتوب امارت اسلامی عکس میگرفتم، که مدیرمان گفت: به قصهیو نشید هما جان(یعنی جوش نزنید) بعد مکتوب را گرفت و با تمسخر شروع به خواندن آن کرد.
ناراحت و چشمهایش پر اشک بود. وقت آمدن طبق معمول دنبال خانم برادرش که یک سالی میشود به مکتب ما مقرر شده است، رفته بوده و برادرش که طالب قدرتمندی است، به آرایش و سر و وضعش ایراد گرفته و او و زنش را اخطار داده که از مکتب با همکارها رستوران، یا جایی دیگر نروند و سر کار جشن هم نگیرند.
مدیرمان هم گفته بوده، به تو مربوطی نیست، من شوهر و خانواده دارم.
نوبت درسی ما تمام شد. آمدم خانه و به سرمعلممان قول دادم، که امروز با آنها رستوران بروم.
قرار شد که هر وقت نوبت درسی بعد از ما (صنوف چهارم تا ششم) رخصت شدند، تماس بگیرد تا خودم را به آنها برسانم.
فعلا از سکوت و آرامش خانه تجدید قوا کنم، تا برگردم پیش همکارهای خوشاختلاطم.
⏺️ لینکدونی اصلی ⏺️
✡️ با بزرگترین لینکدونی تلگرام در کانال و گروه مورد علاقـه خود عضو شوید ✡️
☜جهت تبلیغات
✅تبلیغ هزینه ای ارزان :
@linkdoniV
?قویترین ربات ضد لینک رایگان بدون تبلیغ? :
? @SlarkBotss
...
Last updated 1 year, 4 months ago
🔻 سفارش تبلیــغات :
👉 t.me/Tab_Com
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمامى مطالب معتبر هستند و اگر مطلبى صحتش زير سوال برود اطلاع رسانى خواهد شد
Last updated 4 weeks ago