فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?
[فکت]
احتمال اینکه موقع خوندن کتاب بیشعوری به فرد خاصی فکر کنید و همون شخص هم موقع خوندن این کتاب، به شما فکر کنه، خیلی زیاده.
خستهام، خسته از تمام چیزهایی که در بیرون به پایان رسید، اما در درونم ادامه یافت.
نه عزیزم، تمام عمرم هم هدر نرفته، گاهی تو را خنداندهام.
ریدم تو این سرعت اینترنت!
ریدم تو این مملکت و انتخاباتش!
ما این واقعیت را نادیده میگیریم که توهم اساسا دو شکل دارد: توهم امید و توهم یاد. جوان، توهم امید دارد؛ بزرگسالِ پا بهسن گذاشته توهم یاد. اما بزرگسال دقیقا از آن رو که این توهم را دارد، این تصورِ کاملا جانبدارانه را از توهم نیز دارد که تنها توهم امید وجود دارد. او البته به توهم امید مبتلا نمیشود، بلکه بهجای آن، از جمله، دچار این توهم غریب میگردد که به توهماتِ جوانان، ظاهرا از منظری بالاتر و عاری از توهم، به دیدهی تحقیر مینگرد و آنها را کسرِ شأنِ خود میداند. جوان توهماتی دارد؛ امید و انتظارِ چیزی فوقالعاده را از زندگی و خودش دارد. در عوض، بزرگسالِ پا بهسن گذاشته غالبا توهماتی دربارهی خاطراتِ جوانیاش دارد. زنی پا بهسن گذاشته که از قرارِ معلوم، همهی توهمات را پشتسر نهاده است، وقتی به یادِ جوانیِ خودش میافتد، وقتی بهخاطر میآورد که آنوقتها چقدر خوشبخت بود، چقدر زیبا بود و چهوچه، غالبا به اندازهی هر دختر جوانی، خیال باطل در سر دارد. این [مسأله] که میانِ پا بهسن گذاشتهها شایع است، توهمیست همانقدر بزرگ که توهماتِ جوانان دربارهی آینده بزرگ است: هر دوی آنها دروغ میگویند یا قصه میبافند.
? از #کتاب «بیماریِ منتهی به مرگ»
➖ سورن کییرکگور
صبحتون بخیر ☀️❤️
? برای شب و دلتنگیهاش...
محدودیتها باعث میشن که شما، چیزی که مثلا توی ۳۰ سالگی میخواستی بشی یا به دست بیاری رو توی ۴۵ سالگی پیدا کنی، یعنی زمانی که شور و شعف لازم رو نسبت به اون دستاورد دیگه از دست دادی. نه اینکه توی این سن، انگیزه و نشاط نداشته باشی، نه، بلکه بابت چنین دستاوردِ دیرهنگامی، دیگه مثل سی سالگیات خوشحال نمیشی و برات چندان تفاوتی نداره که حالا این مرحله رو پشت سر گذاشتی یا نه.
داشتنِ خیلی چیزها توی زمان خودش قشنگه، مثلا بازیکردن تو کوچه، توی بچگی و نهایتا نوجوانی حال میده، اما بعدش اگه کل کوچهها و خیابونهای دنیا رو هم بهت بدن، اون لذت بچگی رو نمیبری.
جامعهی ما عوامل محدودکنندهی زیادی داره، عرف و شرع و اخلاقیاتِ حاکم بر این جامعه، بینهایت محدودکننده و ضربهزننده است و آدمها رو از رشد و توسعهی شخصیتشون باز میداره، حالا اگه خودمون و خانوادههامونم یه چیزی علاوه بر جامعه به همدیگه دیکته کنیم، دیگه خیلی بدتر میشه و حسرت خیلی چیزها برای همیشه تو دلمون میمونه.
من بهشخصه از هیچی به اندازهی محدودیتهایی که خانواده و مدرسهام در برقراری رابطه با دوستام برام ایجاد کردن، دلآزرده نیستم. محدودیتهایی که یا بهخاطر درسخوندن ایجاد شدن و یا بهخاطر حفظ اخلاقیات و به راه کج نرفتنِ من و این حرفا. در صورتی که امروز معتقدم تمام اون محدودیتها، بیمعنا، بیدلیل و مزخرف بودن و هیچ جنبهی مثبتی برام نداشتن.
جایی میخوندم که چنین آدمهایی، بیشتر از بقیه در کنار گذاشتنِ خط قرمزهاشون شتاب میکنن، چون میخوان هرچهزودتر از این حال آشفته و مسخره خارج بشن و هم اینکه نمیخوان این حال بد رو به اطرافیانشون منتقل کنن. اما با وجود این حرفا، محدودکنندهها کماکان هستن و همیشه مثل چماقی بالای سرت عرض اندام میکنن و هر وقت خواستی غلط اضافهای بکنی، محکم روی سرت فرود میان.
شما که غریبه نیستید، من حالم از زندگی تو همچین فضایی بههم میخوره. زندگیای که خودت نیستی و داری قواعد یکی دیگه رو رعایت میکنی.
کلیپهای زیادی در فضای مجازی وجود دارد که آقا و خانم کهنسالی را غرق شادی و بهاصطلاح خوشبختی نشان میدهند و رابطهی آنها را رابطهای موفق جلوه میدهند. قبول، اما به نظرم ارزش یک رابطه صرفاً به طول عمرش نیست، بلکه به کیفیت رابطه و نقشش در توسعهی فردیِ دو طرف است. انسان بر مدارِ تغییر است و در طول حیاتش بارها و بارها تغییر میکند. گاه این تغییر کمکحالِ اوست و گاهی نیز به زیانش. اما با ورود نسخهی تغییریافتهی آدمی به رابطهای دو طرفه، امکان تزلزل بنای آن رابطه نیز وجود دارد، اما باید دید که آیا رابطه برای بقا میبایست هر تغییری را پس بزند؟ مرز بین سود و زیانِ تغییرِ رویکردها و باورهای آدمی، برای یک رابطه، کجاست؟ و چه کسی آن را تعیین میکند؟ بهنظرم یافتن این مرز، مسالهای عمومی نیست و قابلیتِ نسخهپیچیِ واحد برای همگان را ندارد، بلکه هر رابطهای به قدر بضاعت و توانمندیاش و سیالیتِ چارچوبهای خود واکنش متفاوتی به تغییر نشان میدهد. پذیرش یا عدم پذیرشِ تغییر، امری خصوصی و محدود به ارکانِ فکری دو طرفِ رابطه است و قابل تعیین از سوی کنشگرها یا مولفههای بیرونی و محیطی نیست. سردادنِ هشدار یا بیتفاوتی (=بیمسألگی) نسبت به تغییر، فقط و فقط از سوی دو طرفِ رابطه تعیین میشود، و تاثیرِ نگاهِ هر یک از آنها به عرف، شرع، قانون، خانواده، رسم و رسوم، باورهای متافیزیکی و... بر این مهمانِ همیشگی رابطهها (=تغییر) نیز قابل توجه است.
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?