فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?
بخشی از مقاله «فردگرایی: درست و غلط»
فردریش فون هایک
ترجمهٔ محسن رنجبر
چنانکه لرد آکتون مدتها پیش گفته: «هرگاه یک هدف معین واحد، هدف اعلای دولت شود، خواه این هدف نفع یک طبقه باشد و خواه امنیت یا قدرت کشور یا بیشترین شادی برای بیشترین تعداد افراد یا پشتیبانی از هر ایده نظری، دولت در آن مدت لاجرم مطلقه میشود.»
راز بقای ایران
گفتگو با سیدجواد میری در فرهنگسرای اندیشه تهران
سهشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳
تاملاتی پیرامون مفهوم "قانون اساسی"
گفتگوی سیدجواد میری با وطن امروز
۶ خرداد ۱۴۰۳
?نگاهی دوباره به ماتریالیسم تاریخی
?مراد فرهادپور
?قسمت اول
.
دیالکتیک در طبیعت: دیالکتیک هگلی دربارهی طبیعت چه میتواند بگوید؟
(چکیدهی یک بحث)
از هگل به بعد همواره پرسشی وسوسهانگیز در کار بوده است که آیا طبیعت را نیز میتوان به روشی دیالکتیکی فهمید یا نه، دیالکتیک صرفاً، آنهم در بهترین حالت، منطق حاکم بر حرکت پیشروندهی اندیشه است و از این حیث، با طبیعت در مقام ابژههای مستقل از ذهن کاری ندارد و به فهم آنها راه نمیبَرَد؟ احتمالاً مهمترین چهرهای که پاسخی سراپا مثبت به این پرسش داد و کوشید از «دیالکتیک طبیعت» سخن بگوید، چنانکه میدانیم، فردریش انگلس بود. همهی ما دعوی مشهور انگلس را به یاد داریم: «دیالکتیک چیزی بیش از علم قوانین عمومی حرکت و تکامل طبیعت، جامعهی انسانی و تفکر نیست». انگلس، برخلاف سنت نوکانتیسم قرن نوزدهم به تفکیک جهان طبیعی از جهان فرهنگی باور نداشت و به این اعتبار، فکر نمیکرد که متناسب با هر یک از این جهانها یک علم طبیعی و یک علم فرهنگی یا انسانی در کار است. انگلس کوشید در دو کتاب «آنتی دورینگ» و «دیالکتیک طبیعت» شالودههای یک علم دیالکتیکی را بنیان بگذارد که قادر باشد منطق تکامل طبیعی را بر وفق قوانینی عام توضیح دهد. رویکرد انگلس اما به رغم سیطرهاش بر «مارکسیسم رسمی» در نیمهی اول قرن بیستم، خیلی زود از تکوتا افتاد. با اینهمه، تکاپوی نظری برای فهم طبیعت به سبکوسیاقی دیالکتیکی همواره، جسته و گریخته، در کار بوده است. از اوایل دههی 70 قرن پیش بدینسو، دستکم سه جریان فکری تلاش کردهاند که همچنان از کارآمدی روش دیالکتیکی در فهم طبیعت دفاع کنند. اول. جریان تکاملگرایی دیالکتیکی (به ویژه در قلمرو زیستشناسی) که بیش از همه به اتکای کارهای ریچارد لِوینز و ریچارد لِوُنتین شناخته میشود. دوم. جریان اکولوژی مارکسیستی (به ویژه در کارهای جان بلامی فاستر) که میکوشد موضوعیت روش دیالکتیکی در تبیین بسندهی دگرگونیهای طبیعت به دست مناسبات سرمایهدارانه را نشان دهد. و سوم. نظریهی کاترین مالابو که به میانجی مفهوم «پلاستیسیته» (plasticity) بر همخوانی دیالکتیک هگلی و نوروساینس تمرکز کرده است. در صحبت پیشِ رو خواهیم کوشید دقایق و ظرایف این سه جریان فکری را از مجرای تمرکز بر پروبلماتیک درونی هر یک از آنها به تفصیل به بحث بگذاریم.
5شنبه، 30 خرداد، ساعت 30/8 صبح
خیابان شریعتی، دوراهی قلهک، سالن کنفرانس بیمارستان ایرانمهر
دیالکتیک در طبیعت: دیالکتیک هگلی دربارهی طبیعت چه میتواند بگوید؟
سخنرانی حسام سلامت
پنجشنبه، 30 خرداد ماه 98
مکان: بیمارستان ایرانمهر
⏪نوروزنگاری در نخستین روز سال 1350
◀️پارهای از «بریدهای از رُمان منتشرنشدۀ «هفت روز و هنوز عشق و سودا»»
◀️موسا اکرمی
◀️منتشر شده در فصلنامۀ رازان، شمارۀ 28، بهار 1403
?[[یادداشت آریا (مختار) کیانی در یکشنبه یکم فروردین ماه 1350- بخش دوم
?آرام آرام چشمانم را باز میکنم. بابا آرش و مامان رودابه، قرآن در دست، همچنان با چشمان بسته دارند لب میجنبانند. آرمین همچون خود من، با کنجکاوی و شوق بسیار، چشمانش را باز کرده است و به روی من لبخند میزند.
من به او چشمکی میزنم و دو باره چشمانم را میبندم تا همچنان در دل آرزوهایم را تکرار کنم. بابا آرش معتقد است که در مدت اختلاف افق میان تهران و اراک هم میتوانیم نیّت کنیم و هر چه را دوست داریم از خدا بخواهیم تا در این لحظات حساس با نظر لطف و کرم مخصوص خود به بندگان خود نگاه کند و آرزوهایشان را برآوَرَد. امیدوارم همین گونه باشد که بابا آرش میگوید. من در دلم به جای واژۀ «خدا» از عبارت «یک یا چند نیروی تأثیرگذار آگاه و توانا و نیکخواه» استفاده میکنم. معلوم است خود بابا آرش بیش از همه به آن سخن خود باور دارد که من پس از چند بار بستن و گشودن چشم دارم میبینم که او همچنان چشمانش را بسته است و لابد دارد نیّتش را مرور و وردهائی و سخنانی را زمزمه میکند. شاید هم آرزوهایش زیادند. هم لابد برای ما، برای مامان رودابه، برای خودش، برای اقواممان، چه در چقاسیاه چه در ... برای همسایگانمان، برای دوستان و آشنایان، برای کشورمان، حتی برای کل دنیا. من که تا حدّی با اخلاق و اعتقادات بابا آرش آشنایم. پدر عزیزم. بابا آرش نازنینم.
مامان رودابه که دیگر چشمانش را باز میکند، با چهرۀ خندان و انگشت سبابه بر لب من و آرمین را دعوت به سکوت میکند تا بابا آرش به خواندن ورد و دعا و بیان آرزو و طلب خیر ادامه بدهد. ... سرانجام ... چشمان بابا آرش با بازی برق درخشان همراه با لبخند باز میشوند و بلافاصله من و آرمین به سوی مامان رودابه خیز برمیداریم تا ما را در آغوش بگیرد و ببوسد و سال نو را به هم تبریک بگوییم. سپس به آغوش بابا آرش میپریم تا او هم با مهربانی بیحد همیشگیاش سر و رویمان را غرق بوسه و بهترین آرزوها را نثارمان کند.
باز همه در سر جای خود مینشینیم تا بابا آرش با قرآن استخاره کند و سپس فال حافظ بگیرد. نمیدانم پاسخ استخارهاش چیست. نمیتوان از چهرهاش چیزی فهمید، ولی لبخندی را که انتظار دارم بر لبان و چهره و چشمانش نمیبینم. از فال حافظ چه بگویم؟ بابا آرش به ما سه تن نگاه میکند و میخواند:
- ««عید است و آخر گُل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار.»»
در حالی که از ذهنم خطور میکند شاید بابا آرش این غزل را نشان کرده باشد، او دیوان را میبندد و به گونهئی به من نگاه میکند که میدانم انتظار دارد بقیه را من از حفظ بخوانم و میخوانم:
- «دل برگرفته بودم از ایّام گل ولی
کاری بکرد همّت پاکان روزهدار
دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن
از فیض جام و قصۀ جمشید کامگار.»»
به بابا آرش نگاه میکنم و میبینم که زیر لب دارد زمزمه میکند:
- «جمشید کامکار! جمشید کامکار!»
یکباره چشمم به مامان رودابه میافتد که چون همیشه که نام «جمشید» و / یا «هوشنگ» را میشنود چشمانش پر از اشک شدهاند.
من به غزلخوانی آمیخته با شادی آشکار و اندوه پنهان ادامه میدهم:
- ««جز نقد جان به دست ندارم، شراب کو؟
کان نیز بر کرشمۀ ساقی کنم نثار!
...
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار.»»
تا یادم میآید بابا آرش در لحظات پس از تحویل سال پس از تفأل به دیوان خواجه آن چند بیتی از شاهنامه را میخواند که با نگریستن کیخسرو در جام گیتىنما به منظور دیدن و پیدا کردن بیژن، آن هم در لحظۀ تحویل سال، پیوند دارند:
«چو نوروز فرّخ فراز آمدش،
بدان جام روشن نیاز آمدش.
بیامد پر امّید دل پهلوان،
ز بهر پسر گوژ گشته نوان.
چو خسرو رخ گیو پژمرده دید،
دلش را به درد اندر آزرده دید،
بیامد بپوشید رومى قباى،
بدان تا بود پیش یزدان بهپاى.
...
یكى جام بر كف نهاده نبید،
بدو اندرون هفت كشور پدید.
زمان و نشان سپهر بلند،
همه كرده پیدا چه و چون و چند.
ز ماهى به جام اندرون تا بره،
نگاریده پیكر همه یك سره.
چو كیوان و بهرام و ناهید و شیر،
چو خورشید و تیر از بر و ماه زیر.
همه بودنیها بدو اندرا،
بدیدى جهاندار افسونگرا.
نگه كرد و پس جام بنهاد پیش،
بدید اندرو بودنیها ز بیش.»]]?
▫️هدیهی نوروزی ۱۴۰۳ خورشیدی/ ۵۴۰۳ تاریخی: ۱۲۵ کتاب:
✅ کتاب «تاریخ نهاد در عصر ساسانی»
✅ این پنجمین کتاب از مجموعهی «تاریخ تمدن ایرانی» است و شرحی است بر جامعهشناسی تاریخی ساختهای اجتماعی حوزهی تمدن ایرانی در عصر ساسانی. قلمروهایی مثل اقتصاد، خانواده، جنگ، سیاست، حقوق در بستر رویکرد سیستمی زُروان تحلیل شده و دولتهای چین و روم در مقام همسایگانی بزرگ و معاصر با ایران مقایسه شدهاند.
دین آنلاین
مجموعه برنامه کتابشناسی
کتابشناسی اول
کتاب «فریدریش نیچه؛ زندگینامه فلسفی »
با حضور محمد دهقانی مترجم کتاب
میزبان: نورا نوری صفت
فایل تصویری این برنامه در صفحه اینستاگرام دین آنلاین:
https://www.instagram.com/reel/C3qTdCvKpk6/?igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==
Telegram
DinOnline دینآنلاین
فایل صوتی ***⭕️***دین آنلاین مجموعه برنامه کتابشناس را برگزار میکند: ***1⃣***کتابشناسی اول کتاب «فریدریش نیچه؛ زندگینامه فلسفی » با حضور محمد دهقانی مترجم کتاب میزبان: نورا نوری صفت فایل تصویری این برنامه را میتوانید در صفحه اینستاگرام دین آنلاین مشاهده کنید.…
فیلم مستند «مارسل پروست و رمان در جستجوی زمان از دست رفته»
(زیر نویس فارسی)
مترجم: آراز بارسقیان
از مجموعه ده نویسندهی دنیای مُدرن
این مستند به بررسی رمان در جستجوس زمان از دست رفته (منتشر شده به سال 1927) از مارسل پروست می پردازد و گریزهایی به زندگی شخصی او می زند.
https://www.aparat.com/v/COuGA
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?