💯تبلیغات 👇🏻
https://t.me/tarefebankmusic
🎵پیج اینستاگرام 👇
https://www.instagram.com/bankemusic._
تیک تاک tiktok.com/@_musicir
یوتیوب
https://youtube.com/@Musicir_
ساندکلود
https://on.soundcloud.com/rdgTA
🎵آهنگ درخواستی
@TonoBankbot
فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@IranMusicSP
برف می آید مادر.. آن روز هم برف می آمد انگار عجله هم داشت، تند تندزمین را فرش می کرد. بوی گند استفراغ توی دماغم بود صدای نق نق پسر عدادالدین هم پاک روانم را بهم ریخته بود نمره درس آخری ام آمده بود ۳. خیلی هم عالی! گرسنگی امانم را بریده بود از شدت ضعف یک بار…
نقل است دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
فقط سه دقیقه
روز سرنوشت ساز زندگی او بود.
این بار تصمیم گرفت که تغییر کند، یک تصمیم متفاوت!
راس ساعت ۶ صبح بیدار باش، سپس ورزش، صبحانه و کار .
صبح، ساعت ۶:۰۷ دقیقه :
« ای بابا ۷ دقیقه دیر بیدار شدم، بزار سه دقیقه دیگه فقط بخوابم تا ۶:۱۰ بشه »
بیدار که شد، ساعت ۸:۲۰ بود!
« ای وای بازم دیرم شد، ده دقیقه دیگه بخوابم، به مدیر میگم خوردم به ترافیک. »
ساعت ۱۱:۰۰، مقابل مدیرعامل :
+به به خانم یوسفی، ظهر بخیر!
-بازم به ترافیک خوردین؟
امین سمیعی ✏️
زندگی
#داستانک
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟
اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند، از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد.
از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن...
تبر
#داستانک
نگاه به بالای جایگاه قاضی انداخت، بزرگ نوشته بودند: «جلسه محاکمه تبر به جرم قتل عام درختان» دادگاه شلوغ بود. قاضی با چکش چوبی روی میز بزرگ چوبی کوبید و از او خواست برای آخرین دفاع به جایگاه که از چوب ساخته شده بود، بیاید.
متهم از روی صندلی بلند شد، نفسش گرفت. در و پنجره چوبی را دید و دوباره روی صندلی نشست.
افشین خماند ✏️
شاعری خوابید
واژهای تَب کرد
شعری مُرد...
صدایی مثل صدای شکستن شیشه باعث شد چشمهام رو بدون اراده باز کنم، بعد از اون بلافاصله صدای قدم های آهسته آهسته بود، که مجبورم کرد تا روی تخت بنشینم، فکر میکردم خوابم، اما بوی عجیب و تازه ای که بینیم رو پر کرده بهم فهموند که بیدارم، اگه بگم نترسیده بودم دروغ…
دوش وقتِ سَحَر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
چه مبارک سَحَری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قَدر که این تازه براتم دادند
-حافظ
💯تبلیغات 👇🏻
https://t.me/tarefebankmusic
🎵پیج اینستاگرام 👇
https://www.instagram.com/bankemusic._
تیک تاک tiktok.com/@_musicir
یوتیوب
https://youtube.com/@Musicir_
ساندکلود
https://on.soundcloud.com/rdgTA
🎵آهنگ درخواستی
@TonoBankbot
فرشتــهی موسیقی💙"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• 🎧🖤📀🔐••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@IranMusicSP