فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?
? زبان فارسی و سهم مشترک همۀ اقوام ایرانی
*✍️*** #پرویز_ناتل_خانلری
● برشی از مقالهی فرهنگ مشترک:
وجود لهجههای مختلف نزدیک به هم از یک زبان در میان اقوام همنژاد امری است که اختصاص به این سرزمین ندارد و در همه جای دنیا نمونۀ آن را میتوان یافت. در کشور فرانسه از روزگار قدیم دو لهجۀ اصلی وجود داشته که یکی از آنها از قرن یازدهم تفوق یافته و زبان رسمی کشور قرار گرفته و آن دیگری به صورت لهجههای محلی هنوز باقی است.
غرض این است که بدانیم این حال تنها در کشور ما رخ نداده است. اقوامی که قرابت نژادی و زبانی با هم دارند برای تفهیم و تفاهم محتاج وسیلۀ مشترکی هستند و به این سبب اگر لهجههای ایشان با هم نزدیک و از یک اصل باشد، به طبع یکی از آن لهجهها را رجحان مینهند و به عنوان زبان مشترک برمیگزینند. این زبان البته در اصل به یکی از نواحی آن سرزمین اختصاص داشته است، اما پس از آنکه به این طریق توسعه و کمال یافت دیگر به ناحیۀ خاصی تعلق ندارد بلکه زبان مشترک همۀ مردمان آن سرزمین محسوب میشود.
اما سیاستهای خارجی که از چندی پیش در کشور ما نفوذ یافته است یکی از وسایل پیشرفت و غلبۀ خود را در ایجاد تفرقه و نفاق میان اقوام ایرانی دیده و در این راه کوششها کرده است یک جا غرور قومیت را تقویت کرده و استقلال زبان را وسیلۀ ایجاد یا تحکیم استقلال سیاسی نشان داده و جای دیگر مردم سادهلوح را برانگیخته تا میان خود و برادران خویش اختلاف جزئی و نادرست بیابند و خود را به سبب آنکه لهجۀ محلی ایشان عیناً همان زبان رسمی کشور نیست مظلوم بپندارند و دندان کینه بر هم بفشارند.
عجبا مگر زبان فصیح و ادبی فارسی امروز زبان کدام ناحیۀ خاص است تا نواحی دیگر از آن اعراض کنند و بخواهند لهجۀ محلی خود را به جای آن بنشانند؟ همۀ اقوام ایرانی در تشکیل و تکمیل زبان فارسی سهیم بودهاند و مشکل میتوان گفت سهم کدام ناحیه بزرگتر است.
? دنباله نوشتار "فرهنگ مشترک" را - نوشته زندهیاد #پرویز_ناتل_خانلری - در PDF پیوست.
Telegram
attach 📎
?? توان زبان پارسی
گردآوری #بزرگمهر_صالحی
بخش دوم
توان زبان پارسی (یکی از دهها زبان ایرانی) در واژهسازی از همه هماوردهای خویش در درازنای تاریخ نمایانتر است.
همهی واژگان زیر از ریشهی رابهی (فعل) دانستن هستند و همه دارای مانیک (معنای) ویژهی خود هستند که برابر برخی از آنها در زبانهای دیگر وجود ندارد و باید با یک سهان (جمله) آن را بر زبان آورد. اکنون بخشی از آن را بررسی میکنیم.
دان + ش + گریز = دانشگریز
دان + ش + آزما + یی = دانشآزمایی
دان + ش + آزرم = دانشآزرم
دا + ش + کار = دانشکار
دان + ش + آفرین + ی = دانشآفرینی (خلق کردن دانشی نو)
دان + ش + آگاه = دانشآگاه
دان + ش + آمیز = دانشآمیز (آمیختن چند دانش با هم)
دان + ش + رو = دانشرو
دان + ش + انباز = دانشانباز
دان + ش + زدا = دانشزدا (از بین بردن دانش)
دان + ش + پیما = دانشپیما
دان + ش + ستیز = دانشستیز (مبارزه با علم و دانش)
دان + ش + افزار = دانشافزار (همچون نوشتافزار)
دان + ش + افشان = دانشافشان
دان + ش + آک = دانشاک (هر چیز دانستنی همچون خوراک، پوشاک)
دان + ش + ناک = دانشناک (همچون وحشتناک)
دان + ش ایک = دانشیک (علمی)
دان + ش + بد = دانشبُد (همانند ارتشبد، سپهبد)
دان + ش + گرد = دانشگرد (شهر دانش)
دان + ش + واره = دانشواره (همچون جشنواره)
دان + ش + بخش = دانشبخش (کار در راه دانش بدون مزد)
دان + ش + انگیز = دانشانگیز
دان + ش + بار = دانشبار (همچون خونبار)
دان + ش + پال = دانشپال (صافی دانش، همچون آش پال)
دان + ش + تاب = دانشتاب (همچون خورشید، دانش تابانیدن)
دان + ش + پیرا = دانشپیرا (پیراییدن دانش)
دان + ش + کاو = دانشکاو
دان + ش + بان = دانشبان
دان + ش + پا = دانشپا (پاییدن و مراقبت از دانش)
دان + ش + پرداز = دانشپرداز
دان + ش + هراس = دانشهراس
دان + ش + رُمب = دانشرمب (ویران کننده دانش)
دان + ش + رس + ی = دانشرسی (رسیدگی به موضوعات علمی)
دان + ش + ربا = دانشربا (همانند آهن ربا)
نا + دان = نادان
نا + دان + ی = نادانی
نا + دان + ست + ه = نادانسته
نا + دان + ست + نی = نادانستنی
کار + دان = کاردان
هیچ + ن + دان = هیچ ندان
نیک + دان = نیک دان
ره + دان = رهدان
همه + چیز + دان = همه چیزدان
هنر + دان = هنردان
فیزیک + دان = فیزیکدان
شیمی + دان = شیمیدان
ریاضی + دان = ریاضیدان
تاریخ + دان = تاریخدان
خرده + دان = خرده دان
راز + دان = رازدان
زبان + دان = زبان دان
بسیار+ دان = بسیار دان
بی + دان + ش = بیدانش
باز + دان + ست + ن = بازدانستن
هو + دان = هودان (خوب دان)
باز + دان + ش + آور + ی = بازدانش آوری
آور + دان + یی = آوردانی (علم الیقین)
فُزود + دان + یی = فزوددانی (علم الجبر)
کیش + دان + یی = کیشدانی (علم شریعت)
#پالایش_زبان_پارسی #نامها منجمد= بسته شده، یخ بسته سیرجان= سیرگان آلت قتاله= کُشت افزار جماد= سنگ، بیجان بحر خزر= دریای مازندران، دریای کاسپین صورتی= سرخابی بحار= دریاها سهام= دانگها، بخشها، انبازها طیور= پرندگان، ماکیان قلعه= دژ #فارسی_را_درست_بنوی…
?پالایش زبان پارسی
?پارسیگویی هماره جایگزینکردن واژهای پارسی بهجای واژهی بیگانه نیست. گاهی میتوان با واگویِشِ درست واژه، پارسی را پاک سُخَنید.
بسیاری از واژهها پارسیاند، ولی بهگونهای نادرست و با زبانی بیگانه بازگو میشوند.
در پی، شماری از این واژهها را میآوریم.
#آج= آژ
#آجر= آگور
#آذربایجان= آذرآبادگان
#آذوقه= آزوغه
#آماج= آماگ
#آئین= آیین
#آئینه= آیینه
#ابرقو= ابرکوه
#ابد= اَپَت
#ازل= اَسَر
#اسب= اسپ
#اسفند= اسپند
#اسفندیار= اسپندیار
#اصفهان= اسپهان، سپاهان
#اوج= اوگ
#باج= باژ
#بادنجان= بادِنگان، باتَنگان
#بجنورد= بیژنگرد
#برج= بُرگ
#بروجرد= پیروزگرد
#بذر= بَرز
#بصره= بَسرَه
#بوزرجمهر= بزرگمهر
#بیرجند= بیرگند
#پائیز= پاییز
#تاج= تاگه، تاگ
#ترجمان= ترگمان، ترزبان
#ترجمه= ترگویه
#تیسفون= تیسپون
#توپ= توب(بازی)
#توپ= توف، از زینهها(سلاحها)
#جالیز= پالیز
#جزیره= گزیرک
#جزیه= گزیَت، گزیه
#جعفری= جفری(سبزی)
#جوراب= گوراب
#جوهر= گوهر
#جیوه= ژیوه
#چاقو= چاکو
#حال= هال(خوشحال=خوشهال)
#حتی= هتا
#خط= خد
#خنثی= خـَنزَک
#خنجر= خونگر
#خندق= کندک
#دغل= دَگل
#دلقک= تلخک
#دهقان= دهگان
#رأی= رای
#رواج= رواگ
#زرنیخ= زَرنیک
#زغال= زگال
#زنجبیل/#زنجفیل= زنگپیل
#زوبین= ژوپین
#ساعت= سایه
#ساق= ساگ
#سفارش= سپارش
#سفید= سپید
#سمرقند= سمرکند
#سنندج= سنندژ
#سیاق= سایاگ
#شصت= شست
#شطرنج= چترنگ
#صد= سد
#صدا= سدا
#صلیب= چلیپا
#طاق= تاک
#طالقان= تالکان
#طبق= تبوک(=ظرف)
#طرز= ترز
#طلق= تلک
#طوس= توس
#طهماسب= تهماسپ
#عرش= ارگ
#عروس= اروس
#عیار= هَیبار، اَیبار
#فارس= پارس
#فاش= پاش
#فالوده= پالوده
#فانی= وَنی
#فردوس= پردیس
#فشم= پَشَم
#فنجان= پَنگان
#فندق= پَندُک
#فولاد= پولاد
#فهرست= پهرست
#فیل= پیل
#قادسیه= کادُسی، کادوسی
#قارچ= غارچ
#قربان= کُرپان
#قرقره= غَرغَره
#قزوین= کاسپین
#قشنگ= غشنگ
#قفقاز= گابگـَه
#قفل= کوپَله، کُپل
#قلعه= کلات
#قنات= کَناد
#قند= کهَند، کند، غند
#قندیل= کندیله
#قهرمان= کـُهرُمان
#کج= کژ
#کسری= خسرو
#کیومرث= گـَیومَرت
#گوسفند= گوسپند
#لعل= لال
#ماده= ماتک
#محراب= مهرابه، مهراب
#مسجد= مزگت
#مسقط= مَسکَت، مَشکَت
#مسیح= مسیها
#معنوی= مینوی
#معنی= مانی، مانَک، ماناک
#موذی= موتک
#مهندس= هَندازگر
#نظر= نگر
#نعناع= نانوک
#نقش= نخش
#نوبت= نِیابِه
#نیریز= نوروز
#وجب= وَژَه
#وزیر= وِچیر، ویچیر
#وقت= وخت
#هاج و #واج= هاژ و واژ
#یاقوت= یاکند
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
?مرتضی ثاقبفر
توانمندی زبان پارسی
با شادباش روز جهانی خوشنویسی به خوشنویسان ایران، شماری چند از کارهای زیبای سرور سعید روستا را از دبیرههای کهن ایرانی که پیشتر در این درگاه همرسانی شده، بازبینی میکنیم.
پاینده ایران
#پالایش_زبان_پارسی #نامها کانال= درگاه، تالار[تلگرامی] آبراهه، آبراه[سازهای] لسان= زبان سن= زاد، سال منطقه آزاد تجاری= آزادگاه بازرگانی دینامیت= شکافنده آق گنبد= سفید گنبد حمام= گرمابه آمپر= شتابه محتسب= داروغه، پاسبان مرسوله پستی= بسته، نامه، بستهنامه،…
?پالایش زبان پارسی
?احقر = خوارتر، خُردتر، کوچکتر، کِهین
?تحقیر = کوچکشماری، کوچکبینی، زبونی، خواری، خوارسازی، خوارداشت، پستشمردن، تَرمینیدن، تَرمینِش، هاژِش
?تحقیرا = بهخواری، بهزبونی
?تحقیرکردن = تَرمینیدن، خوارشمردن، هاژیدن
?تحقیرانه = خواراَنگارانه، هاژانه
?حقارت = خواری، خُردی، زبونی، پستی
?حقیر = پست، فرومایه، بیمایه، کوچک، هاژ، کِهتَر، خوار، خُرد، زبون، پَچیز، نَچیز، ناچیز
?حقیرجثه = ریزپیکر، خُردتََن، رنجور، لاغر، لاغرمردنی، زَوَنگ
?حقیر شدن = کوچکشدن، خوارشدن، پستشدن
?حقیرشمردن = کوچکشمردن، کوچکبینی، خوارسازی، خوارداشت، پستشمردن، تَرمینیدن، تَرمینِش، هاژِش
?حقیری = پستی، خواری، زبونی
?محقّر = ناچیز، کوچک، خرد، اندک، هاژ، هاژه، خوار، زبون، کوتاه، اندک، ریزه
✍نمونه:
?از جانب او فقط توهین و تحقیر نصیب ما است =
از سوی او تنها ناسزا و خواری بهرهی ماست
از او تنها ناسزا و خوارداشت به ما میرسد
?هر نوع برخورد تحقیرانه با طفل، به روانش صدمه میزند =
هر گونه برخورد خواراَنگارانه با کودک، به روانش آسیب میزند
?به کلبهی محقر ما خوش آمدید =
به کلبهی کوچک ما خوش آمدید
?هیچ کوچکی را حقیر نشمارید =
هیچ کوچکی را پست/خوار مَشمارید
?از سراپایش حقارت میبارید =
از سراپایش خواری میبارید
از سراپایش زبونی میبارید
از سراپایش پستی میبارید
?این حقیر سراپا تقصیر =
(این سخنواره را هرگز بکار مبرید، در فرهنگ ایرانی نیست)، من
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_بان
توان زبان پارسی (یکی از ده ها زبان ایرانی) در واژه سازی از همه هماوردهای خویش در درازنای تاریخ نمایان تر هست :
همه واژگان زیر از ریشه رابه(فعل) دانستن هستند و همه دارای مانیک ویژه خود هستند که برابر برخی از آنها در زبان های دیگر وجود ندارد و باید با یک سهان( جمله) آن را بر زبان آورد. اکنون می توانیم به بررسی بخشی از انچه نوشته ایم بپردازیم.
دان = دان
دان + ا = دانا
دان + ا + ی = دانایی
دان + ا + مرد = دانامرد
دان + ا + تر = دانانتر
دان + ا + کی = داناکی ( علم )
دان + ا + یان = دانایان ( علما )
دان + ا + دل = دانادل ( آگاه و واقف )
دان + ا + سر = داناسر ( خردمند )
دان + ا + سخن = داناسخن ( داننده سخن های نیک )
دان + ست = دانست
دان + ست + ه = دانسته
دان + ست + ه + گی = دانستگی
دان + ست + نی = دانستنی
دان + ست + نی + ها = دانستنی ها
دان + ست + ن = دانستن
دان + ست + ار = دانستار
دان + نده = داننده
دان + نده + گی = داننده گی
دان + ش = دانش
دان + ش + مند = دانشمند
دان + ش + مند + انه = دانشمندانه
دان + ش + جو = دانشجو
دان + ش + جو + ی = دانشجویی
دان + ش + جو + یان = دانشجویان
دان + ش + گاه = دانشگاه
دان + ش + کاه = دانش کاه ( کاهنده دانش )
دان + ش + کده = دانشکده
دان + ش + یار = دانشیار
دان + ش + پژوه = دانشپژوه
دان + ش + ورز = دانشورز
دان + ش + خواه = دانشخواه
دان + ش + گر = دانشگر
دان + ش + نویس = دانشنویس
دان + ش + نامه = دانشنامه
دان + ش + نامه + نویس = دانشنامه نویس
دان + ش + ساز = دانشساز
دان + ش + وار = دانشوار
دان + ش + اندیش = دانش اندیش
دان + ش + آموز = دانش آموز
دان + ش + آور = دانش آور
دان + ش + سرا = دانشسرا
دان + ش + افزا = دانش افزا
دان + ش + اندوز = دانش اندوز
دان + ش + دوست = دانش دوست
دان + ش + پرور = دانش پرور
دان + ش + پذیر = دانش پذیر
دان + ش + پرست = دانش پرست
دان + ش + سرشت = دانش سرشت
دان + ش + گستر = دانش گستر
دان + ش + گزین = دانش گزین
دان + ش + یاب = دانش یاب
دان + ش + آباد = دانش آباد
دان + ش + ستان = دانشستان ( جایگاه دانش )
دان + ش + ستان = دانش ستان ( دانش گیر )
دان + ش + آرا = دانش آرا
دان + ش + گیر = دانشگیر
دان + ش + افروز = دانش افروز
دان + ش + سا = دانشسا ( همچون دانش )
دان + ش + خیز = دانش خیز
دان + ش + خَر = دانشخر
دان + ش + نیوش = دانش نیوش ( گوش دادن به دانشی خاص )
دان + ش + نما = دانشنما.
دنباله دارد
✍ بزرگمهر صالحی
? #پالایش_زبان_پارسی ?پارسیگویی هماره جایگزینکردن واژهای پارسی بهجای واژهی بیگانه نیست. گاهی میتوان با واگویِشِ درست واژه، پارسی را پاک سُخَنید. بسیاری از واژهها پارسیاند ولی بهگونهای نادرست و با زبانی بیگانه بازگو میشوند. در پی، شماری از این واژهها…
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?