کاش الان بایکی قهر کنم . فردا بهم کادو بده (حتی یه شکلات) و من ذوق کنم و بغلش کنم و آشتی کنم:)

من فقط برای حرف های دلم را می‌نوشتم. و به دست باد می‌سپردم...
ولی آدما فکر کردند که من دیوانه ام!
(تخت شماره ۳۳‌ . آسایشگاه نیایش)

+تعریف از غم چیه؟
_غم؟ نمیدونم چیه!
ولی من ساعت ها روی صندلی میشینم و به یه گوشه نگاه میکنم ، فکر می‌کنم و اشک میریزم ...
+این همون غمه
-ولی من آدم شادیم به لبخندم نگاه کن تا مطمئن بشی:)

به قول یه دوست:اینکه توی شرایط سخت جدی باشی باعث میشه شرایط سخت تر بشه، پس توی هر شرایطی بخند...

کلمات ساده بودن ...
ولی هر کلمه ۵۰ بار تو مغزم تکرار میشد....
چی شده؟ چرا ناراحتی؟ توضیح بده؟
و اتفاقاتی که از صبح جلوش گرفته بودم افتاد..
علاوه بر صداهای تو مغزم . صدای بچه ها.. قیافه های گنگ . کسایی که آدم هارو بغل میکنن تا حس امنیت پیدا کنی...
و تو همون هیاهو کم میاری ، از کلاس داری فرار میکنی....
با گریه میدویی.. صدای گریت تو کل راهرو مدرسه میپیچه .... تو داری میدویی... چرا طول حیاط تموم نمیشه ؟. چرا به دستشویی نمیرسی؟
سعی میکنی کسی چهره رو نبینه... میرسی به دستشویی و میری تو و در رو میبندی ...
گریه با صدای بلند . چرا؟ چی شده؟ چه دلیلی میتونه داشته باشه؟
شاید همه اون دلیل هایی که روز ها بود تو خودت ریخته بودی .. نه؟این نیست؟ شاید توقع دیدن این موضوع رو نداشتی؟ نه؟ شاید توقع های دیگه ای داشتی؟
تموم میشه صورتت رو میشوری. در حالی که داری میری طرف کلاس یه همکلاسی رندوم رو میبینی که فقط اومده تا بهت بگه که کنارتم .. چه زیبا... ولی تو هیچ کس رو نمیخوای . سعی میکنی خوب باشی ولی نمیشه . بیخیال میشی توی پله ها ۱۰۰۰۰ فکر به ذهنت میرسه که هیچ کدومشون جواب درست نیستن ...
میشه درست باشن؟ یعنی واقعا؟ شاید الکیه... نه؟ به در کلاس میرسی . تفش عمیق میکشی و با یه لبخند وارد کلاس میشی:)
روزا سخت میگذره. ولی اشکال نداره تحمل کن :)

امروز داشتم بحث میکردم که قربونت صدقه های زبان شمالی و ترکی خیلی قشنگه ....
و یه آقایی خیلی رندوم که داشت از کنارم رد میشد گفت پس به کسی که دوستش داری بگو Beni unutma خندیدم . بعد گفتم این قربونت صدقست؟ گفت نه. ولی کلی شنونده رو تحت تاثیر قرار می‌ده...
Beni unutma
یعنی منو فراموش نکن :)
و این خیلی قشنگه.... کاش هر روز میتونستم به بعضی آدمای زندگیم ایم جمله رو بگم!

زندگیم به دو بخش تقسیم شده .
لذت نبودنش و آرامش
رومخی بودنش و نفرت

۰۰:۰۰

نه کسی هست که براش کادو بی مناسبت ببرم و از خوشحال شدنش قلبم اکلیلی بشه ...
نه گسی هیت که برام کادو بگیره و قلبمو اکلیلی کنه ...
نه کسی هست که ۲۰ دقیقه تمام تو بغلش بمونم..
نه گسی هست که ۲۰ دقیقه بتونه کنارم بشینه و لذت ببره ...
کلا آدم نچسبی شدم ...
آدمای اطرافم هم نچسب تر از خودم!

حالا هی فکر کن من دارم چرت میگم یا شوخی میکنم . ولی من خیلی جدیم....