فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?
عربی/فرانسوی/انگلیسی/روسی✨
@MelodyArab
پاییز شروع شد ..
از غروب های سرد و ابرهای تاریکش که بگذریم،
قشنگ است تلفیقِ باران و کوچه
و دلبریهایِ برگهایِ چند رنگش...
نمیدانم چه چیزهایی میخواهید...!
یا چه کسی را...
اما میخواهم، برایِ شما باشد،
هرآنچه که سرنوشتتان را،
رنگیتر از، برگهایِ پاییز میکند...??
میدونین چی بدتر ازینه که واکسن کرونا وجود نداشته باشه؟ اینکه بفهمی واکسنش اومده و یه لحظه عمیقا خوشحال شی و بعد به تحریم و قیمت دلار و کوپن و وضعیت سیاستمدارای کشورت فکر کنی و یادت بیاد تا قیام قیامت هم واکسن بهت نمیرسه.
یه زمانی
مشکلمون بخت بد و تلخی ایام نبود
مشکلمون پوشوندن پینهی دستامون نبود
مشکلمون نون نبود،آب نبود،برق نبود
یادش بخیر چه دورانی بود
مثه اینکه تنها مشکلمون شیکستن طلسم تنهایی بود
بگذارید از اینجا شروع کنم. بهمن مظفری را
آدمهای زیادی نمیشناسند. آخر دههی چهل و اول پنجاه نویسنده بوده. یعنی خودش میگفته هست و تنها داستان چاپ شدهاش در مجلهای را هم آدرس میداده که گویا درست بوده.
داستانهای یک صفحهای مینوشته و میبرده توی کافهها و بارها برای دوستها یا آدمهایی که تصادفی میدیده و گوش بیکار داشتند میخوانده. اگر هم کسی تعریف میکرد -که زیاد این کار را میکردند- داستان را میداده و میگفته: «مال تو. والا. اصلاً فکر کن نوشتمش برا تو. کادو.» این بود که از این یک صفحهایها دست خیلیها بود. چون میگفت داستان کوتاه، پول خرد ته جيب نویسنده است: باید بدی بره، جا برای اسکناس -رمان را میگفت- باز شه. نظرش دربارهی جستار را نمیدانیم. آن موقع داشت رمان مینوشت. از سال پنجاه و دو. شخصیت اصلی رمانش مجسمهای بود در دفتر علیحضرت که مدام هشدارش میداد و آن جناب هیچ گوش نمیکرد.
میگویند یک بار بهمن جلوی بار کمودور ایستاده که غزاله داشته رد میشده. خودش بعدا گفته: «من از دور رفتم تو نخش، جوری نگاش کردم که یک مرد به یک زن نگاه میکنه، یعنی نه چون غزالهستها، میفهمی که.» نگاه اثر کرده. غزاله ایستاده و با آن صدای مهزده گفته:« من شما رو جایی ندیدم؟» که بهمن حالش گرفته شده از این بیظرافتی. انگار کمودور آوار شده باشد سرش. صاف زلزده در آن چشمهای رؤیابین و گفته: «آخه این چه فرمایشیه شما میکنی خانم؟ بیست سی تا نویسندهایم میلولیم تو همدیگه، معلومه هم رو دیدیم.» غزاله آمده رفو کند گفته: «ای وای. شما نویسندهاید؟» که بهمن دیگر کفری شده.
پشتش را کرده و راه افتاده؛ انگار از چلهی کمان در رفته، رسیده آن ور خیابان. پشیمان شده. برگشته. صدا زده که: خانم! غزاله سر تکان داده که بله. زیر لب گفته: «میای بریم «مامان آشِ» توپخونه؟ فقط تو میتونی از اونجا یه داستان خوب بنویسی.» خدا را شکر غزاله نشنیده.
یک بار دیگر هم در بار مرمر جوری ایستاده که آرنجش میخورده به شانهی براهنی که نشسته بود. براهنی دو سه باری برگشته تذکر داده که آقا اینجا صف سینما که نیست چسبیدی به من و بهمن زده زیر خنده. نه برای مسخره، برای آشتی که: «شما متوجه نیستی آقا، این یک موقعیت فئودوریزه شده است.» براهنی ماتش برده: چی؟ بهمن گفته «آقا الان اگه تو رمان داستایفسکی یک بدبخت آسمان جل این کار را می کرد خود شما نمیگفتی احسنت؟ اسمش اضطراب موقعیت نبود؟» براهنی از زیر تا بالای بهمن را نگاه کرده و می گویند رویش را برگردانده. فحشی هم داده گويا.
تنها عکسی که از بهمن مظفری مانده همین است. سمت راست، کنار دختری با کاپشن قرمز: بهمن پشت به دوربین ایستاده. عکاس چند ثانیه زود عکس را برداشته وگرنه بهمن یک دقیقه و پانزده ثانیه بعد برگشته سمت دوربین. با مشتی در هوا چند فریاد بلند زده. چند دقیقه بعد از این عکس گرفتهاند، تا
خورده زدهاند، آدمش کردهاند. پرتش کردهاند بیرون. بعدها در باجهی بلیط اتوبوس کار میکرده و قرار بوده برود پاریس. سودای آن شهر داشته میکشته او را. میدیدیاش که توی باجه، دیکسیونر به دست تکرار میکند: «پاقيس مون آمو» ...«آقا دو تا بلیط»... «ژو سویی بهمن »... «جناب سه تا بلیط میدی»... « ژوتم ژوتم»... «۲۴ اسفنـــ....
انقلاب بیا بالا...»
بهمن مظفری را کسی دیگر ندیده. داستانهای یک صفحهای که از او مانده بود یا توی زیرزمین آدمهایی که از ایران رفتند نصيب موشهای تهران شد. یا همراه هزار کاغذ دیگر که مردم از ترس یا احتیاط واجب میسوزاندند به هوا یا چاه مستراح رفت.
- نوشتهی آیدا مرادی آهنی.
#قصههای_جمعه
@monadchannel
فرشتــهی موسیقی?"
- موسیقی تَپیت و نتها در رگ ها جریان یافتند و من زنده ماندم . .
#تبلیغات با بهترین #بازدهی : [ @AMEOOaW ]
•• ????••
╰) ایران موزیک♪ (╯
"ما بهتریـنها را براے شما بـہ اشتراڪ میـگذاریـم✘"
تبلیغات و ثبت موزیک :
@AdIranMusic94
✨ تبلیغات پر بازده [ @tabligat_YaSiNoli ]
- منمو هدفونم فقط میخوام چِت کنم ?