Dive into the Ultimate Free Library: Your One-Stop Hub for Entertainment!

آرکی‌تایپ | Archetype

Description
⊹ اولین و بزرگ‌ترین چنل فارسی آرکی‌تایپ ⊹

🔖 تست آرکیتایپ: @ArchetypeTestBot

🦢 چنل زیر مجموعه: @ArchetypesDaily

💌 چنل ناشناس: @Archetypeunknown

🪶تبادل و تبلیغات: @Archetypesads
Advertising
We recommend to visit

💎سازنده بیت و بهترین ریمیکس‌های رپفارس💎

🔸️Youtube :
https://www.youtube.com/@AmirSowlo

🔸️instagram :
instagram.com/sowlo.official

🔸 Business : @sowlo1

Last updated 1 week, 4 days ago

[This Channel is not intended to violate any condition of use. Copyright Disclaimer Under Section 107 of Copyright Act 1976, allowance is made for "fair use" for purposes such as criticism, comment, news reporting, teaching, scholarship, and research.]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

Maqsadimiz Mashxurlik emas❌
Yuraklarni zabt etish❤️‍🔥📌

Reklama: @moodrek🛒

Last updated 2 weeks, 1 day ago

2 weeks, 4 days ago

نحوه‌ی مدیریت استرس هرمس؛

• خودش رو با خوش‌گذرونی مشغول می‌کنه.

• استرسش رو نادیده می‌گیره.

• میم و چیزای خنده دار می‌خونه.

#Hermes
#Fact

2 weeks, 4 days ago

🔖 چطوری می‌تونی آپولو رو توی یه اکیپ دوستی تشخیص بدی؟

آپولو روحیه اجتماعی و خوش برخوردی داره و همین باعث میشه خیلی راحت تو گروه دوستیش شناخته بشه. اون دوستای زیادی داره و به راحتی میتونه با هرکسی ارتباط برقرار کنه و رفتار صمیمی و مناسبی که داره باعث میشه متقابلا همه از همنشینی باهاش لذت ببرن. آپولو منطقی، وفادار و خوش رفتاره و به همین دلیل بین دوستاش محبوب و ارزشمنده و معمولا اونو به چشم دوست جنتلمن و با شخصیتی میبینن که میتونه موقعیت ها رو درست بسنجه و بهشون راه حل مناسبی بده تا مشکلاتو حل کنن. اون قابل اعتماد و با اعتماد به نفسه و زمانی که لازم باشه، از دوستاش دفاع میکنه و پشتشون‌ می‌ایسته.
خیلی کم پیش میاد که اپولو با دوستاش به مشکل بخوره یا توی روابط دوستیش چالش به وجود بیاد چون اون به راحتی میتونه مسائل مختلفو بررسی و حل کنه اما ممکنه گاهی هم نتونه موقعیت هایی که بیش از حد احساسات توش دخیل شده رو به راحتی مدیریت کنه.

#Apollo
#Fact

2 weeks, 4 days ago

کارهایی که آپولو وقتی خوشحاله انجام می‌ده؛

- چند روز به خودش استراحت میده و با دوستاش به طبیعت گردی و مسافرت می‌ره.
- چک لیست هدف ها و برنامه هاشو مرور می‌کنه و بهترشون می‌کنه.
- برای خودش و دوستاش پلی لیست درست می‌کنه.
- یه ورزش جدید امتحان میکنه مثل تنیس یا گلف.
- برای اطرافیانش وقت میذاره و بهشون کمک میکنه.
- به موزه های هنری/تاریخی می‌ره.

#Apollo
#Fact

2 months, 3 weeks ago

آتنا: میگن 98 درصد مردم عقب مونده‌ان.

هستیا: من جزو اون 5 درصدم.

آتنا:

#Athena #Hestia
#Meme #Tweet

2 months, 3 weeks ago

زبان عشق (love language) هر تایپ چطوره؟
° پارت چهاردهم؛ زئوس

شخصیت زئوس بیشتر حول منطق می چرخه به همین خاطر خیلی کم پیش میاد که درگیر احساسات بشه یا اینکه بخواد به کسی عشق بورزه. زبان عشق زئوس اینطوریه که سعی می کنه حرص فرد مورد علاقش رو در بیاره و مدام اذیتش می کنه، اما هیچکس دیگه ای جز خودش حق نداره این کارو بکنه. زئوس شخص پر تلاش و سخت کوشیه و از موارد دیگه زبان عشقش می شه گفت که نسبت به فرد مورد علاقش خیلی ساپورتیو می شه و همه جوره حمایتش می کنه. سعی می کنه بهش کمک کنه، براش کادو می خره و کلی خرج می کنه. تعریف و  تحسینش می کنه. گاردش رو پایین میاره و احساسات و انعطاف بیشتری نشون می ده. سعی می کنه برنامه ها و هدف های زیادی برای آینده خودش و فرد مورد علاقش بچینه و هیچ جوره اون طرف رو نا امید نمی کنه، همیشه سعی می کنه جلوش قوی باشه و طوری رفتار می کنه که دلش رو به دست بیاره. تکیه گاه خیلی خوبی می شه‌ و در آخر، به زندگی اون شخص نظم میده و کمکش می کنه تا برای زندگیش هدف و برنامه مشخص کنه.

#Zeus
#Fact

2 months, 3 weeks ago

افسانه عشق اروس و سایکی (پارت دوم)

سایکی در اتاقش منتظر سرنوشتش بود، شب شده بود و اتاق در تاریکی مطلق فرو رفته بود و چیزی دیده نمی‌شد. وقتی سایکی احساس کرد چیزی از پنجره وارد اتاق شده حضور شوهرش رو احساس کرد و نفس اون رو در گردنش حس کرد، زن جوان مضطرب بود و نمی‌دونست چه اتفاقی در انتظارشه‌. برخلاف انتظارش، شبی سرشار از عشق و محبت فراوان رو سپری کرد اما صبح که از خواب بیدار شد با جای خالی اروس مواجه شد. این زوج در شب‌های بی‌شماری یکدیگر را ملاقات کردن و عشق ورزیدن، یکی از شب ها سایکی نتونست مقاومت کنه و از اون پرسید که چرا همیشه در سایه‌ها پنهان می‌شه و اروس پاسخ داد:" ما در تاریکی با هم برابریم برای همین."
پس سایکی تصمیم گرفت به درخواست شوهرش احترام بگذاره. زمان گذشت و علی رغم اینکه خیلی خوشحال بود دلش برای خانواده‌اش تنگ شده بود، بنابراین از اروس خواست که به ملاقاتشون بره. اروس درخواست سایکی رو پذیرفت، چون فکر می‌کرد اگه اون پس از آزادی تصمیم به بازگشت بگیره عشق واقعیش ثابت می‌شه‌.
بستگان سایکی از بازگشتش شگفت زده شده بودن. سایکی با زیباترین جواهرات ظاهر شده بود و به نظر ثروتمندترین ملکه ها بود. خواهران حسود اون داستانی را که سایکی گفته بود باور نکردن بنابراین سایکی تصمیم گرفت زندگی خودش با اروس رو به آنها نشان بده. زفیر سایکی و خواهرانش رو به قصر بهشتی هدایت کرد وقتی آنها به آنجا رسیدن متوجه شدن که چیز هایی که خواهرشان گفته بود درست بودن و خواهران حسودش تصمیم گرفتن که رابطه سایکی رو مسموم کنند. خواهرانش رفتن اما بذرهای بی اعتمادی در دل سایکی کاشته شده بود. شب فرا رسید و زن جوان چاقو و لامپ کوچکی برداشت اما وقتی به تختش نزدیک شد متوجه شد که این یک هیولا نیست، بلکه مرد جوانی با زیبایی بی نظیره و به این نتیجه رسید که اون فقط می‌تونه یک خدا باشه اما یک قطره روغن داغ به طور تصادفی از چراغ افتاد و به سینه اروس برخورد کرد که از سوختگی وحشت زده از خواب بیدار شد.
اروس که شوکه و عصبانی شده بود به سایکی گفت "من فقط یک چیز از تو خواستم و تو در جواب تمام عشقی که بهت داشتم اینطور جبران میکنی؟ با تصمیم به کشتنم توی خواب؟ از الان به بعد من دیگه نمی تونم کنار تو باشم."
اروس از پنجره به سمت بیرون پرواز کرد و سایکی سعی کرد جلوی همسرش رو بگیره اما نمی‌تونه و از پنجره به پایین پرت می‌شه اما اروس اهمیتی نمی‌ده و ‌ از اونجا می‌ره.
خواهران حسود سایکی که از این موضوع با خبر می‌شن میان به همون پرتگاه تا به قصر برسن و از نزدیک شاهد بدبختی سایکی باشن اما وقتی که می‌پرن، خدای بادها اونها رو‌ نمی‌گیره و ‌به اعماق دره پرت می‌شن. سایکی که خیلی ناراحت و افسرده شده بود همه جا رو دنبال اروس می‌گرده اما پیداش نمیکنه و وقتی کاملا ناامید شد به معبد الهه دیمیتر میره و زندگی خودش رو وقف خدمت به خدایان میکنه تا شاید اینطوری بخشش اونها رو به دست بیاره و‌ دوباره عشقش رو ‌پیدا کنه.

#MythStory

2 months, 3 weeks ago

افسانه عشق اروس و سایکی (پارت اول)

در یکی از پادشاهی های یونان باستان سه شاهزاده خانم زیبا بودن که تصور می‌کردن شوهر آینده شان چگونه خواهد بود. پرنسس ها زیبا بودن اما سایکی قطعا زیباترین آنها بود. اونقدر زیبا که نگاه همه رو به خودش جلب کرد و باعث حسادت خواهرانش می‌شد. مردم از سرزمین های دور مسافت های طولانی رو فقط برای دیدن شاهزاده خانم معروف طی می‌کردن. سایکی مثل یک الهه واقعی پرستش می‌شد و ادای احترامی که قبلاً برای آفرودیت الهه زیبایی انجام می‌شد حالا برای شاهزاده خانم جوان و زیبا بود. آفرودیت که از این موضوع رنجیده خاطر شده بود و به معبد خالی از جمعیتش خیره بود از پسرش اروس،‌خدای عشق خواست که یکی از تیرهاش رو سمت سایکی پرتاب کنه تا اون عاشق موجودی نفرین شده و منفور بشه. با فرا رسیدن شب اروس به کاخ سلطنتی رفت و یواشکی وارد اتاق سایکی شد. سایکی در رخت خوابش خوابیده بود، اروس با کنجکاوی به شاهزاده خانم نزدیک شد تا ببینه آیا واقعاً اونقدر که می‌گفتن زیباست یا نه. اروس به چهره زیبای شاهزاده خیره شد و گذر زمان رو حس نکرد. در یک اتفاق غیر منتظره سایکی در خواب چرخید و این حرکت باعث شد اروس به طور تصادفی با تیر خودش رو زخمی کنه، مرد جوان عاشق سایکی شد و نتونست ماموریتش رو انجام بده پس از اونجا رفت. سایکی به طور عادی زندگی خودش رو ادامه می‌داد بدون اینکه خبر داشته باشه چه اتفاقی براش افتاده، زمان گذشت و با اینکه اون زیباترین و محبوب ترین بود اما هنوز مجرد بود در حالی که خواهرانش چندین خواستگار داشتن. پادشاه واقعاً نگران وضعیت دخترش بود اما غافل از این که دلیل نبود خواستگار برای فرزندش به خاطر این بود که اروس نمی ذاشت شخصی به جز اون عاشق سایکی بشه. پس برای پیدا کردن جواب به معبدی رفت "دختر شما با یک موجود بالدار ازدواج می کنه که از زخمی کردن فانی ها و خدایان لذت می بره، شاهزاده خانم باید با لباس عروس در لبه پرتگاه رها بشه و در آنجا به این موجود وحشتناک تحویل داده بشه که این باعث مرگش می‌شه."
خواهران حسود سایکی اصرار داشتن که اون باید از حرف های پیشگو پیروی کنه، پس پادشاه سرنوشت غم انگیز دخترش رو بهش گفت.
شاهزاده خانم توسط یک دسته عروس که شبیه به مراسم تشییع جنازه بود، به داخل پرتگاه هدایت شد. سایکی با شنیدن ناله و زاری پدر و مادرش از تصمیمش برنگشت و در لبه پرتگاه به انتظار شوهر وحشتناکش رها شد. نسیمی روان سایکی رو به سوی آسمان بلند کرد این باد خدای زفیر بود که به باد غربی نیز معروف بود. شاهزاده خانم در آسمان به سمت سرنوشت خود حرکت کرد. سایکی در مکانی ایده‌آل از خواب بیدار شد، گل‌ها در همه جا پخش شده بودن و رایحه‌ای لذیذ در فضا می‌پیچید، قصری زیبا با سفیدترین سنگ مرمر در منظره خودنمایی می‌کرد. سایکی از پله‌هایی که به ورودی کاخ منتهی می‌شد بالا رفت و از همه ثروتی که اون رو احاطه کرده بود گیج شد، مکان از تجملات چشمگیر ساخته شده بود که در اون هیچ کمبودی از تزئینات پوشیده از طلا و نقره وجود نداشت. وقتی وارد قصر شد صدای آرومی شنید اما نمی تونست حدس بزنه که از کجا میاد. "بانوی من، هر چیزی که می‌بینید متعلق به شماست و ما در اختیار شما هستیم تا در هر کاری که بخواهید به شما کمک کنیم."
هیچ کس در اطرافش نبود، اما زن جوان فهمید که این ها خدمتکاران نامرئی هستن.
"حالا باید به اتاقت بری و منتظر اومدن ارباب باشی "

#MythStory

2 months, 4 weeks ago

دیونوسوس: یه مشکلی به وجود اومده!

زئوس: ببین هر مشکلی یه فرصته.

دیونوسوس: اوکی یه فرصت پیش اومده.

دیونوسوس: آپولو زیر آوار ساختمون مرده.

زئوس: ...

#Zeus #Dionysus
#Meme #Tweet

3 months ago
We recommend to visit

💎سازنده بیت و بهترین ریمیکس‌های رپفارس💎

🔸️Youtube :
https://www.youtube.com/@AmirSowlo

🔸️instagram :
instagram.com/sowlo.official

🔸 Business : @sowlo1

Last updated 1 week, 4 days ago

[This Channel is not intended to violate any condition of use. Copyright Disclaimer Under Section 107 of Copyright Act 1976, allowance is made for "fair use" for purposes such as criticism, comment, news reporting, teaching, scholarship, and research.]

Last updated 2 months, 2 weeks ago

Maqsadimiz Mashxurlik emas❌
Yuraklarni zabt etish❤️‍🔥📌

Reklama: @moodrek🛒

Last updated 2 weeks, 1 day ago