دکتر عاطفه حجتی\روانکاو

Description
پیج اینستاگرام:
ravanshenasi.hojjati
Advertising
We recommend to visit

★『فـَِن كُـࢪَة الـٍقـَدمِـ🔥⚽️』★

{ بـدايـة مـن الـصـفـࢪ 😍 🤩 }

{ اخـبـار كـرة الـقـدم ⚽️ ✅ }

{ بـࢪوجـكـتـات 💘 }

{ مـسـابـقـات 🏁 }

{ افـتـارات كـࢪة الـقـدم 📸 }

{ كـل مـا يـحـتـاج الـمـصـمـم 🔥🖤 }

★『 🔥 لـكـم الـمـقـاعـد ولـنا الـمـنـصـة ☠ 🫡 』★

Last updated 1 month ago

https://t.me/NashenasBot?start=Cid4vs3x

Last updated 2 weeks, 2 days ago

20k🔝

پشتیبانی : @v2rayservers_s

Last updated 3 weeks, 4 days ago

1 month, 3 weeks ago

🌸جشن پایان سال کلینیک روانکاوی ریهام🌸
عزیزان همراه نوروتان مبارک باشه❤️🌹

2 months, 1 week ago

نباید عشقت رو بیان کنی و اگر طرف مقابلت متوجه بشه که تو دوسش داری دیگه هیچ عشق و علاقه ای به تو نخواهد داشت و چه بسا تورو رها خواهد کرد هر رابطه دو طرف داره. یک طرف اون آدم نا ایمنیه که احساس میکنه هر لحظه درمعرض از دست دادن رابطه و از دست دادن عشقه. و طرف دیگه فردی هست که اگر کسی که طرف مقابل من هست به من بگه دوستت دارم پس درواقع اون آدم بی ارزشه و من باید به دنبال کسانی بروم که عشقشون رو مطمئن نیستم داشته باشم یا نه.
چه اون آدم اول که احساس میکنه همیشه در معرض از دست دادنه که دچار اختلال شخصیت وابسته هست و چه اون آدم دوم که دائما به فکر این هست که به دنبال عشق بدوئه. و اونجایی که عشق بهش میرسه و سیراب میشه احساس میکنه نه این منبع کافی نیست! این عشق من رو سیراب نمیکنه پس من باید برم به دنبال عشقی که ندارمش و بدستش بیارم. و میشه گفت این شخصیت دوم یعنی شخصیت اجتنابی همیشه به فکر دوردست هاست و عشق رو دور از دسترسش میدونه. حتی اگر کسی یک آب گوارایی به اسم عشق بهش تقدیم کنه احساس میکنه نه این واقعی نیست
…..
#دکتر_عاطفه_حجتی
#روانکاو
ادامه دارد

2 months, 2 weeks ago
دکتر عاطفه حجتی\روانکاو
4 months, 4 weeks ago

سندرم قورباغه چیه؟

5 months, 1 week ago
***🛑***کارگاه تشخیص افتراقی اختلالات

🛑کارگاه تشخیص افتراقی اختلالات
خلقی، اضطرابی، وسواس🛑
بر اساس DSM-5
مدرس : دکتر عاطفه حجتی
دکترای تخصصی روانشناسی بالینی
هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی

🔖همراه با ارائه گواهی معتبر

⌛️جمعه : ۲۴ آذرماه
⏱️ساعت ۸ صبح الی ۶ عصر (۱۰ ساعت)

🏫محل برگزاری: قم، سالاریه، خیابان اقاقیا کوچه ۵ پلاک ۱۴
📱 ۰۹۹۳۰۰۵۹۷۸۹

ظرفیت محدود است

5 months, 1 week ago

🔻زمانی که داشتم مرکز روانپزشکی چستنات لاج را (واقع در مریلند امریکا) ترک می‌کردم حس‌های بسیار متناقضی نسبت به بیمارانم داشتم. هم می‌خواستم از شرشان خلاص شوم و هم دردِ تحمل‌ناپذیرِ از‌دست‌دادن‌شان آزارم می‌داد.

مرکز لاج به من نشان داد که چقدر سرسختی و قدرت بیماران را دست‌کم گرفته بودم. قطعه‌ای از آخرین سخنرانی‌ام را در کلینیک، لحظه‌ای قبل از رفتنم، اینجا بیان می‌کنم، چیزی از آنچه از قدرت هر یک از این افراد یاد گرفته بودم:
بزرگترین درسی که در سال آخر اینجا، پس از سال‌ها کار با بیماران اسکیزوفرنیک، یاد گرفتم این بود که چقدر این بیماران مقاوم هستند. می‌توانم بگویم که در این سال آخر، هر یک از این شش بیمار را با تمامی سرزنش، سختگیری، حقارت و نفرتی که قابلیت آن را دارم، به دوش کشیدم و آن‌ها همهٔ آن را به‌خوبی تحمل کرده‌اند، واقعاً سرسختانه و به‌خوبی. همیشه احساس می‌کردم من به‌سختی در لیگ آن‌ها هستم، به‌سختی به کیفیت لیگ اصلی می‌رسم. برای مثال زمانی که با ادنا (یکی از این شش بیمار اسکیزوفرنیک) کارم را شروع کردم، او خیلی زود و مکرر حالت حمله‌آمیز می‌گرفت؛ او واقعاً می‌تواند همهٔ آن ‌چیزی را که دارم، تحمل کند و می‌تواند برای بیشترش ادامه دهد.

از همکارانم که با بیماران اسکیزوفرنیک کار می‌کنند، بسیار شنیده‌ام که  تجربه‌ای مشابه تجربهٔ من داشته‌اند. اینگونه که این بیماران با سرسختی و آزار (سادیسم)، پزشک‌شان را در نقش پزشکی بسیار فداکار قرار داده‌اند و خود را در نقش بیماری ضعیف. شاید بشود گفت دستیاران و فارغ‌التحصیلان روانپزشکی تازه‌نفس ممکن است تا مدتها خود را در این سلسله‌مراتب: قرار گرفتن در نقش پزشکی جان‌فشان و آن طرف بیماری که ضعیف و آسیب‌دیده است، قرار دهند اما گرفتاری این است که نفرت و عصبانیتی که در کار با این بیماران تجربه می‌شود و باید به آن پرداخت به فراموشی سپرده می‌شود؛ بیماری که پیوسته پزشک ‌را نادیده می‌گیرد، می‌ترساند یا اخته می‌کند و از همه مهمتر پزشکی که طعمهٔ سادیسم بیمار شده است.

هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم یک‌بار از بیماری شنیدم که می‌گفت چه لذتی می‌برد وقتی پزشکانِ متعهد سر خونین‌شان را به دیوار بی‌تفاوتی او می‌کوبند.
‌ 
به‌طور‌کلی باید یادمان باشد اگر بیماری‌ِ بیمار بیشتر موجب رنج کشیدن درمانگر شود تا خود بیمار، بی‌شک یک جای کار اشتباه است و این در کلام آسان است اما بسیار کار سختی است که درمانگر از بیمار راحت‌تر باشد.
زمانی که نقش دکتر فداکار را می‌گیریم تحلیل یک عامل مهم را از دست می‌دهیم: اینکه فداکاری دفاعی است ناهوشیار علیه دیدن یک موضوع که آن «آزارگری» (سادیسم) بیمار و درمانگر است. شما به عنوان پزشک فداکار شکنجه می‌شوید و او آزارگرانه لذت می‌برد و از طرفی او زمانی که این همه خوبی را از سمت شما دریافت می‌کند احساس تحقیر و احساس بی‌ارزشی می‌کند.

می‌دانید قلب این همه مقاومت و سرسختی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ روزگاری که بچه خیلی کوچک بوده است. بیماری که خیلی زود درمانگرِ فداکارِ والدینش می‌شود. پدر‌و‌مادری که تکه‌پاره‌اند و‌ یکپارچه نیستند و کودک (بیمار) فراخوانده می‌شود تا کامل‌شان کند؛ چگونه؟ با همزیستی و درهم‌آمیختگی بیمارگونه، بسیار غیرطبیعی و طولانی. او به عنوان بچه‌ای کوچک تسلیم این فداکاری درمان‌بخش می‌شود؛ همراه با دلایلی نوع‌دوستانه: او زندگی می‌کند تا مادر (یا پدر) کامل شوند. ضمن اینکه این دلایل به‌کار خودشم هم می‌آید چراکه برای بزرگ‌شدن به پدر‌و‌مادرش احتیاج دارد. اما در این فداکاری شکست می‌خورد چون هیچ‌گاه پدر‌و‌مادرش این فداکاری را نمی‌بینند و‌ با آن همه درهم‌آمیختگی به‌شدت طردش می‌کنند.

حال که به درمان با شما آمده به عنوان بزرگسالی اسکیزوفرنیک همه کار می‌کند تا شما به عنوان درمانگر مزهٔ آن بچهٔ بی‌ارزش، طردشده، مضطرب و به‌دردنخوری را بچشید که با پدر‌و‌مادرش تجربه کرده است.  

شاید باید بگویم کار با این بیماران به‌قدری سخت است که ما نمی‌توانیم انجامش دهیم مگر اینکه خودمان را به ابزارها و مهارت‌های مختلف مجهز کنیم. ما نمی‌توانیم این کار را دست‌تنها و بدون منابع حمایتی دیگر انجام دهیم، این چیزی است که برای من مکرراً یادآوری می‌شود.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«The “dedicated physician” in the
field of psychotherapy and psychoanalysis
(1967/1979) by Harold F. Searles»

6 months ago
یونگ میگه : «تا زمانی که …

یونگ میگه : «تا زمانی که ناهشیار را به هشیار تبدیل نکنید، زندگی، شما را هدایت خواهد کرد نه شما زندگی را و اتفاقات رخ‌داده را سرنوشت قلمداد می‌کنید در صورتی که ساخته خودِ شماست.»
از وقتی پا به دنیای روانکاوی گذاشتم کاملا دریافتم چیزی به اسم قسمت و تقدیر وجود نداره و درونِ ما و مادران و پدران و اجدادِ ما بوده که تصمیم گرفته در این نقطه باشم و اگر در هر لحظه بخواهیم برخلاف آنچه از آنها آموخته ایم قدم برداریم به شدت مضطرب میشویم و ترس سراغمان می آید. ترس از دست دادن تایید، ترس تغییر، ترس مسئولیت، ترس از شکست و حتی ترس از موفقیت.
انتخاب آگاهانه برای زندگیِ خود تاوان دارد و تاوانش مواجه شدن با ترسهاست.
اینجاست که تو انتخاب میکنی در دایره امنِ الگوهای قدیمی بمانی و یا تلاش کنی و بجنگی برای زندگی که خودت میخواهی.
هر دو انتخاب سختی هایی به همراه دارد اما در اولین راه سلب مسئولیت موج میزند و در دومین راه پذیرش مسئولیت.
#عاطفه_حجتی #روانکاو
#دکترای_

6 months, 3 weeks ago
پایان کارگاه تنظیم اضطراب***🦋******❤️***

پایان کارگاه تنظیم اضطراب🦋❤️

6 months, 3 weeks ago
***🦋***فردا ساعت ۴ الی ۸ عصر

🦋فردا ساعت ۴ الی ۸ عصر
منتظر حضورتان هستیم🦋

7 months, 1 week ago
We recommend to visit

★『فـَِن كُـࢪَة الـٍقـَدمِـ🔥⚽️』★

{ بـدايـة مـن الـصـفـࢪ 😍 🤩 }

{ اخـبـار كـرة الـقـدم ⚽️ ✅ }

{ بـࢪوجـكـتـات 💘 }

{ مـسـابـقـات 🏁 }

{ افـتـارات كـࢪة الـقـدم 📸 }

{ كـل مـا يـحـتـاج الـمـصـمـم 🔥🖤 }

★『 🔥 لـكـم الـمـقـاعـد ولـنا الـمـنـصـة ☠ 🫡 』★

Last updated 1 month ago

https://t.me/NashenasBot?start=Cid4vs3x

Last updated 2 weeks, 2 days ago

20k🔝

پشتیبانی : @v2rayservers_s

Last updated 3 weeks, 4 days ago