کانال رسمی گروه برنامه نویسی هانیستا
آخرین خبرها در مورد امکانات جدید و آینده موبوگرام
آموزش امکانات جدید موبوگرام
⚠️ توجه : امکان انجام تبلیغات در کانال و برنامه به هیچ عنوان وجود ندارد.
Last updated 5 years, 10 months ago
Official Page
Download:
https://shenzovpn.github.io
contact:
@shenzosupport
Last updated 1 week, 2 days ago
?اولین و قدیمیترین سازنده و منبع بهترین میکسهای رپی?
Iسایت رسمی اِی کافی: A-Kafimusic.com
Iاینستاگرام اِی کافی: Instagram.com/_u/a_kafimusic
Iاستودیو موزیک اِی کافی: @Akafi_Studio
ارتباط و تبلیغات(ادمین)??
@Manager026
Last updated 1 year, 4 months ago
در خانهام اینجا،
اینجا در تاریکی،
چراغها آرام از نور افتاد.
یکوقت صدایی و آهنگی بود
که فرونشست، حال
به نشانههای خاموش دلخوشم،
پیشبین اشارتم.
ستوده باد رحمِ تاریکی،
که در آن یأس
میرسد به یأسی
که آن اوست.
بیقرار منتظرم
که فیلم پاره شود،
که آن لحظه شود:
لحظه خیرگی.
- سیروس آتابای
- ترجمهی بیژن الهی
از آیندگان ادبی، ۱۳۵۳
جوش اشکیم و شکست آیینهدار است اینجا
رقص هستی همهدم شیشه سوار است اینجا
عرصهٔ شوخی ما گوشهٔ ناپیداییست
هر که رو تافت به آیینه دچار است اینجا
عافیت چشم ز جمعیت اسباب مدار
هر قدر ساغر و میناست خمار است اینجا
به غرور من و ماکلفت دلها مپسند
ای جنون تازهنفس آینه زار است اینجا
نفی خود میکنم اثبات برون میآید
تا به کی رنگ توان باخت، بهار است اینجا
هر چه آید بهنظر آن طرفش موهوم است
روز شب صورت پشت و رخ کار است اینجا
سایهام با که دهم عرضه سیهبختی خویش
روز هم آینهدارِ شب تار است اینجا
دامن چیده در این دشت تنزه دارد
خاک صیاد گل از خون شکار است اینجا
زندگی معبد شرمیست چه طاعت چه گناه
عرق جبهه همان سبحه شمار است اینجا
عشق میداند و بس قدر گرانجانی من
سنگ شیرازهٔ اجزای شرار است اینجا
چند بیدل به هوا دست و گریبان بودن
جیبت از کف ندهی دامن یار است اینجا
روح من تاریک است. مثل ژرفنای دوردست شب. و روح من از وجود من جدا مانده است. گویی در سرزمینی، در جهانی دیگر است، در ماوراء من. تاریکم ولی در قفس غمی تاریک و تنگ نیستم. مثل شب، بیپایان و بیکرانهام. در خودم نیستم در همهٔ دنیای گرداگردم هستم و با همهچیز آمیختهام، با خاک مادرم که امروز به دیدارش رفتم و حتی با مرگ او. مرگ در خانهٔ دل من نشسته است بیآنکه جانم را تسخیر کند. برعکس با همهٔ اینها - چقدر آن بزرگ، زیبا گفته است - «میخواهم در ستارههای آسمان چنگ بزنم»، اما بیقدرت پرواز و با دستهای کوتاه. مردی زمینگیر که خود نمیگنجد و از اشتیاق گریز و رهایی میسوزد.
مثل شب بر خاک افتادهام ولی به ستارههایم نمیرسم. فقط آسمانم را تاریک کردهام. اما نمیدانم در روشنی چطور میتوان ستارهها را دید، تا چه رسد به اینکه به آنها دست یافت.
سوگ مادر
شاهرخ مسکوب
هیبت عریانتنی صائب کم از شمشیر نیست/
بیسلاح از عرصهی ناورد میباید گذشت.
ماندن و بودن
"همیشه ماندن_ ای کوه!_
همیشه بودن نیست."
با کوه ماه گفت.
ز اندوه استوار
با ماه کوه گفت:
"اما همیشه ماندن و بودن
میراث جاودانه خاک است."
مجید فروتن
نومیدی کوه را میخورد
(...)
تماشاگری گفت:
«نومیدی کوه را میخورد
و تنها خاکستری بر جا مینهند
از خرمنِ آتش
در اجاقی خاموش
به راهی که گاهگاه شاید
کسی بر آن بگذرد
یا نگذرد.»
از شعر "ناامیدی کوه را میخورد"
شعبدهباز، حسین مزاجی
نشر گمان
علی مقیمی
تراشه شمشاد
در این همهمهی بیانتها
نیاز عربدهییست
که از کورسوی فانوس من
به دشتستان ظلمت کشیده میشود
تا در تلاشی شتابناک
دیوار عظیمی را که با فریاد هفت آسمان عجین شده است
فروریزد.
آه... در این آشفتگیهایی که اندیشهها را
به شورابهای فصلی گسیل میدهد
شبتابی باید
تا در طلیعهی خنجرش
ژرفای همه ی نامردمیها
باژگون شود.
من با فشار دندانهایم
رنجی را که از درونم مایه میگیرد
به آزمندیی یک خرگوش میجوم
شاید در اضطراب فاصلهها
بهیاد آرم
که با کدام نهیب
فروتن شدم.
همین
سیروس رادمنش
همین توانِ اندکم هست
به لحظهها
که چون شب و موسیقی دل بلرزد از اوصاف
خواب روم میان بیشهها و
جان در حضورِ هیچ
حرفی به یادگار بنویسم برای او
و، به همین اندک
نوای تکی میان آب و پلکِ شور
جان میبازد و تند میگذرد
از خندههای آبِ سردی که بر خود ریختهاند
پریان.
•جانب کلمات•
از فصل نکترونها، شعرهای ۱۳۷۱-۱۳۵۸
انتشارات رشدیه
در سرزمینی داغ با زمستانهای بارانی، این همه دروغ معجزهست.
میگویند آدم از سی سالگی که گذشت دیگر کمتر تغییر میکند. عمریست که از سی سالگی گذشتهام. میدانم که چیزی را دیگر نمیشود تغییر داد. روزگار بسیار گذراندهام؛ که اصلاً احمقانه نبوده. چیزهایی دیدهام. آنچه رفتنی بوده؛ رفته. حال، گاهبهگاه، زمزمهواری کنار این اتاق که اینهمه خالیست. تکان نمیخورد. میدانم خب الفبا را خیلی بیشتر یاد گرفتم. حالا هم، گاه به گاه، چیزی تکانم میدهد که اصلاً بویی از همهی شما، که میدانید چون پلکانی محروم نیستند، ندارد. با همین تصویر، من چروکهای چهرهام را در آینه که نه، میبینم.
برگرفته از داستان "من عشق دیدهام آسان"
علیمراد فدایینیا
از هفتهنامه "تماشا"
شماره ۱۵، ۱۰ تیر ۱۳۵۰
آواره
آوارهی ابدی بودم.
مسافت به من دل میداد،
حفره مرا میخواند،
شب مرا میافروخت،
خواب مسکنم بود.
زمین را با بازویم پوشانیدم.
در پایان شعر
سحر شروع میشد.
▪️وینچنزو بیانکینی
▪️ترجمهی بهمن محصص
کانال رسمی گروه برنامه نویسی هانیستا
آخرین خبرها در مورد امکانات جدید و آینده موبوگرام
آموزش امکانات جدید موبوگرام
⚠️ توجه : امکان انجام تبلیغات در کانال و برنامه به هیچ عنوان وجود ندارد.
Last updated 5 years, 10 months ago
Official Page
Download:
https://shenzovpn.github.io
contact:
@shenzosupport
Last updated 1 week, 2 days ago
?اولین و قدیمیترین سازنده و منبع بهترین میکسهای رپی?
Iسایت رسمی اِی کافی: A-Kafimusic.com
Iاینستاگرام اِی کافی: Instagram.com/_u/a_kafimusic
Iاستودیو موزیک اِی کافی: @Akafi_Studio
ارتباط و تبلیغات(ادمین)??
@Manager026
Last updated 1 year, 4 months ago