کانال رسمی گروه برنامه نویسی هانیستا
آخرین خبرها در مورد امکانات جدید و آینده موبوگرام
آموزش امکانات جدید موبوگرام
⚠️ توجه : امکان انجام تبلیغات در کانال و برنامه به هیچ عنوان وجود ندارد.
Last updated 5 years, 6 months ago
Official Page
Download:
https://shenzovpn.github.io
contact:
@shenzosupport
Last updated 3 months, 2 weeks ago
🥇اولین و قدیمیترین سازنده و منبع بهترین میکسهای رپی🥇
Iسایت رسمی اِی کافی: A-Kafimusic.com
Iاینستاگرام اِی کافی: Instagram.com/_u/a_kafimusic
Iاستودیو موزیک اِی کافی: @Akafi_Studio
ارتباط و تبلیغات(ادمین)👇🏻
@Manager026
Last updated 1 year ago
هیبت عریانتنی صائب کم از شمشیر نیست/
بیسلاح از عرصهی ناورد میباید گذشت.
ماندن و بودن
"همیشه ماندن_ ای کوه!_
همیشه بودن نیست."
با کوه ماه گفت.
ز اندوه استوار
با ماه کوه گفت:
"اما همیشه ماندن و بودن
میراث جاودانه خاک است."
مجید فروتن
نومیدی کوه را میخورد
(...)
تماشاگری گفت:
«نومیدی کوه را میخورد
و تنها خاکستری بر جا مینهند
از خرمنِ آتش
در اجاقی خاموش
به راهی که گاهگاه شاید
کسی بر آن بگذرد
یا نگذرد.»
از شعر "ناامیدی کوه را میخورد"
شعبدهباز، حسین مزاجی
نشر گمان
علی مقیمی
تراشه شمشاد
در این همهمهی بیانتها
نیاز عربدهییست
که از کورسوی فانوس من
به دشتستان ظلمت کشیده میشود
تا در تلاشی شتابناک
دیوار عظیمی را که با فریاد هفت آسمان عجین شده است
فروریزد.
آه... در این آشفتگیهایی که اندیشهها را
به شورابهای فصلی گسیل میدهد
شبتابی باید
تا در طلیعهی خنجرش
ژرفای همه ی نامردمیها
باژگون شود.
من با فشار دندانهایم
رنجی را که از درونم مایه میگیرد
به آزمندیی یک خرگوش میجوم
شاید در اضطراب فاصلهها
بهیاد آرم
که با کدام نهیب
فروتن شدم.
همین
سیروس رادمنش
همین توانِ اندکم هست
به لحظهها
که چون شب و موسیقی دل بلرزد از اوصاف
خواب روم میان بیشهها و
جان در حضورِ هیچ
حرفی به یادگار بنویسم برای او
و، به همین اندک
نوای تکی میان آب و پلکِ شور
جان میبازد و تند میگذرد
از خندههای آبِ سردی که بر خود ریختهاند
پریان.
•جانب کلمات•
از فصل نکترونها، شعرهای ۱۳۷۱-۱۳۵۸
انتشارات رشدیه
در سرزمینی داغ با زمستانهای بارانی، این همه دروغ معجزهست.
میگویند آدم از سی سالگی که گذشت دیگر کمتر تغییر میکند. عمریست که از سی سالگی گذشتهام. میدانم که چیزی را دیگر نمیشود تغییر داد. روزگار بسیار گذراندهام؛ که اصلاً احمقانه نبوده. چیزهایی دیدهام. آنچه رفتنی بوده؛ رفته. حال، گاهبهگاه، زمزمهواری کنار این اتاق که اینهمه خالیست. تکان نمیخورد. میدانم خب الفبا را خیلی بیشتر یاد گرفتم. حالا هم، گاه به گاه، چیزی تکانم میدهد که اصلاً بویی از همهی شما، که میدانید چون پلکانی محروم نیستند، ندارد. با همین تصویر، من چروکهای چهرهام را در آینه که نه، میبینم.
برگرفته از داستان "من عشق دیدهام آسان"
علیمراد فدایینیا
از هفتهنامه "تماشا"
شماره ۱۵، ۱۰ تیر ۱۳۵۰
آواره
آوارهی ابدی بودم.
مسافت به من دل میداد،
حفره مرا میخواند،
شب مرا میافروخت،
خواب مسکنم بود.
زمین را با بازویم پوشانیدم.
در پایان شعر
سحر شروع میشد.
▪️وینچنزو بیانکینی
▪️ترجمهی بهمن محصص
نامهی محسن وزیریمقدم به سهراب
از رم به تهران، ۱۳۳۷
سهراب عزیز
نامهات الان بهدستم رسید خیلی خوشحال شدم. میدانستم که برسیدن تهران باز ناراحت خواهیشد و از همه چیز دلزده میگردی. افسوس که تو در رفتن عجله کردی شایدم این طور صلاح خودت را میدانستی و بههرحال آنچه از مهری شنیدم این بود که کمک هزینه یکساله برایت تصویب شده بود و شاید اگر آن مرد محترم قبل از رفتن به ونیز تو را معرفی نموده بود حال وضع تو سر و صورت دیگری میداشت من تقریباً در حال سفرم. شاید تا چند روز دیگر از رم بروم. بینهایت خسته و کسل شدهام.
میروم تا بلکه مدتی از محیط گند و خفقانآوری که چند تا ایرانی انگشتشماری که در رم هستند (منظور افرادیست که خودت میشناسی) بوجود آوردهاند دور شوم. از شنیدن چرندیات آنهایی که میان دلالی و هنرمندی راه اصلی خودشان را هنوز تشخیص ندادهاند و چاکرمآبانه از آستانه دیگران لفتو لیس نموده و بیجا پای خودشان را توی کفش هنر و هنرمندی میکنند آسوده شوم. از زمانیکه تو رفتهای، گنداب اینها متعفنتر شده، جابهجا برای من کارشکنی میکنند....
محسن وزیریمقدم (۵ مرداد ۱۳۰۳- ۱۶ شهریور ۱۳۹۷)
نامهی احمدرضا احمدی به سهراب سپهری
از ایران به نیویورک، ۱۹۷۰
سهراب عزیز
تهران هستم. در کانون کار میکنم. نشانی شما را از مینو گرفتم. مینو هم در تهران است. دیشب با ناصر عصار آشنا شدم. حرف سهراب را که شما باشید زدم. دیگر این که از لندن یک نامه برای شما و یک نامه برای آقای یکتایی نوشتم که هر دو بیجواب ماند. فهیمه هم بد نیست فقط سخت گرفتار زندگی و تمرین و غیره است. نمیدانم حامد را میبیند یا نه. او هم مثل خود شما نازنین است. گلستان هم که لندن رفت.
من مشغول خواندن انگلیسی هستم. شاید سال دیگر به آن طرف یا لندن سفر بکنم. نمیدانم. هنوز که انرژی آن طرفها در من وجود دارد. حالم هنوز خراب نشده. هنور چربی هوای اینجا را نگرفتهام. سعی میکنم خودم باشم و خودم اگر چه شعاع خودم کم است ولی اقلاً این محدودیت سبب میشود که به دیگران که کپی همدیگر هستند کمتر بپردازم.
شعر فالگوش آقای یکتایی را در جشن و هنر اجرا کردند. محل اجرا در قهوه خانههای شیراز بوده است. مردم استقبال کردند. این اجرا بهوسیله پرویز صیاد انجام شده است. ممیز هم یک پوستر قشنگ برای آن درست کرده است. امیدوارم نوار اجرا و پوستر را برای آقای یکتایی در آینده بفرستم. دیگر این که شما را خیلی دوست دارم همین و همان. برای حامد نامه خواهم نوشت. شما هم اگر فرصت کردید سلام مرا برسانید.
دلم میخواهد جواب را بدهید و همچنان آدرس آقای یکتایی را برایم بفرستید.
احمدرضا
از کتاب جای پای دوست (نامههای دوستان سهراب سپهری)
نشر ذهنآویز، ۱۳۸۷
شب زیبا
چه آوازی امشب به پا خاسته
که ببافد
ستارهها
از طنین بلوریی دل
چه جشنی به پا خاسته
از عروسیی دل
برکهیی بودهام از
تاریکی
حال چون کودکی به پستانک
گاز میزنم
به فضا
حال مستم از
دنیا
از کتاب وجد
جوزپه اونگارتی
گرداندهی فیروز ناجی
کانال رسمی گروه برنامه نویسی هانیستا
آخرین خبرها در مورد امکانات جدید و آینده موبوگرام
آموزش امکانات جدید موبوگرام
⚠️ توجه : امکان انجام تبلیغات در کانال و برنامه به هیچ عنوان وجود ندارد.
Last updated 5 years, 6 months ago
Official Page
Download:
https://shenzovpn.github.io
contact:
@shenzosupport
Last updated 3 months, 2 weeks ago
🥇اولین و قدیمیترین سازنده و منبع بهترین میکسهای رپی🥇
Iسایت رسمی اِی کافی: A-Kafimusic.com
Iاینستاگرام اِی کافی: Instagram.com/_u/a_kafimusic
Iاستودیو موزیک اِی کافی: @Akafi_Studio
ارتباط و تبلیغات(ادمین)👇🏻
@Manager026
Last updated 1 year ago