Last updated 2 months, 2 weeks ago
**مردم تنها تا جایی درک عدالت دارند
که با منافعشان سازگار باشد!**
📚 #خلاصه_نویسی #۲۵۰راه_برای_نه_گفتن
✍ #سوزان_نیومن #کتاب #کتابخوانی
📝 #مرضیه_بلوکی
**قسمت هفدهم
فصل اول: با دوستان(در همسایگی)
☆سناریو:
همسایه شما میگوید: ما به دویست امضا در این نسخه نیاز داریم و سپس در مورد اینکه این نامه چه چیز خوبی برای همه است و چرا باید همه امضا کنند، حسابی سخنرانی میکند و اضافه میکند: " لطفا اینجا را امضا کنيد. "
☆جریان چیست؟
شما در مورد این موضوع یا دستان پشت پردهی آن اطلاعی ندارید، نمیدانید که چگونه از این دادخواست استفاده میشود و دوست ندارید تا زمانی که اطلاع صددرصد از آن ندارید آن را امضا کنيد.
☆پاسخ:
من چیزی را که به طور کامل نخواندهام امضا نمیکنم. یک کپی از آن به من بدهید الان نمیتوانم آن را بخوانم!
☆هشدار:
هیچ نوع نامهای را امضا نکنید، مگر اینکه هدف و نحوهی استفاده از آن را به طور کامل بدانید.**
🏆 #جمله_طلایی
✍ #اورسولالوگوین
تعصب زخمی است که آگاهی درمانش می کند.
@ketabesotibolouki
📚 #خلاصه_نویسی #۲۵۰راه_برای_نه_گفتن
✍ #سوزان_نیومن #کتاب #کتابخوانی
📝 #مرضیه_بلوکی
**قسمت چهاردهم
فصل اول: با دوستان
☆سناریو:
ما در ساعت هفت در آپارتمان شما دور هم جمع خواهیم شد و سپس از آنجا راه میافتیم.
☆جریان چیست؟
شما این گروه از دوستانتان را به خوبی میشناسید، به محض اینکه به خانه شما بیایند، خودشان را غرق چیپس و قهوه میکنند و اصلا از خانه شما بیرون نمیروند، تا اینکه نیمه شب همسایهها شکایت میکنند که سرو صدایتان را کم کنید!
بعد از آن علاوه بر خودتان به دو نفر نظافتچی نیاز دارید تا چيپس ها را از شکافهای مبل جارو کنید و لکههای قهوه را از روی فرش پاک کنید!
☆پاسخ:
نه، بیایید تصمیم بگیریم که کجا میخواهیم برويم و آنجا همدیگر را ملاقات کنیم.
☆هشدار:
وقتی از عاقبت چیزی خبر دارید، اجازه ندهید دوباره دردسرهای آن تکرار شود.**
@ketabesotibolouki
📚 #حکایت : خاکسپاری حافظ
**ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻣﯽﺭﯾﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ.
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺮﻣﯽﺧﯿﺰﻧﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ .
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ:
«ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪﻋﺸﻖﺍﺳﺖ چهﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪﮐﻨﺸﺖ»
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ ﻣﯽﺍﻓﮑﻨﻨﺪ. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ ﭘﯿﮑﺮ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ «ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ.**
@ketabesotibolouki
📚 #خلاصه_نویسی : #هنرظریف_بیخیالی
✍ #مارک_منسون #کتاب
📝 #مرضیه_بلوکی
**قسمت پنجم
فصل دوم: خوشحالی دردسرساز است
مشکلات در زندگی همیشگی هستند. هنگامی که به دلیل مشکلات سلامتی به باشگاه بدنسازی میروید، مشکلات جدیدی برای خود پیش میآورید. از جمله اینکه باید زود بیدار شوید، روی تردمیل ورزش کنید و عرق بریزید و بعد برای بو ندادن در محل کار دوش بگیرید... بنابراین مشکلات هرگز تمام نمیشوند آنها فقط تغییر مییابند. پس خوشحالی ناشی از حل مشکلات است نه اینکه مشکلی نداشته باشید.
پس ما برای رسیدن به شادی نیاز داریم مشکلاتمان حل شود. بنابراین خوشبختی نوعی عمل و فعالیت است، نه چیزی که منفعلانه به شما ارزانی شود.
پس خوشبختی واقعی تنها زمانی اتفاق میافتد که مشکلاتی را پیدا کنید که از حل آن لذت میبرید.
متاسفانه بسیاری از مردم با دو روش همه چیز را خراب میکنند.
۱- انکار: برخی افراد دائما ذهن خود را از واقعیت منحرف میکنند، شاید اینکار در کوتاه مدت احساس خوبی به آنها بدهد اما در نهایت باعث احساس ناامنی و سرکوب عاطفی میشود.
۲- ذهنيت قربانی: برخی تصمیم میگیرند که باور کنند هیچکاری برای حل مشکلات خود نمیتوانند انجام دهند. اینکار هم اگر چه در کوتاه مدت به آنها احساس خوبی میدهد، اما در دراز مدت، باعث عصبانیت، درماندگی و ناامیدی میشود.
افراد تمايل دارند برای مشکلاتشان دیگران را سرزنش کنند به این دلیل که اینکار آسان است و به آنها احساس خوبی میدهد، اما حل کردن مشکلات سخت است.
بیشتر دوران نوجوانی و جوانیام را با این آرزو که ستاره موسیقی راک شوم سپری کردم، اما رویایم هرگز به واقعیت تبدیل نشد. مدتها طول کشید تا بفهمم چرا: من واقعا آن را نمیخواستم
من عاشق نتیجه بودم، مردمی که مرا تشویق کنند و برايم دست تکان دهند. اما به اندازه کافی تلاش نمیکردم.
من پاداش مبارزه را میخواستم، نه مبارزه را.
من نتیجه را میخواستم، نه روند کار را.
من عاشق مبارزه نبودم، بلکه فقط پیروزی را میخواستم. توجه کنید که زندگی یک مارپیچ رو به بالا و بیپایان است.
لذت در صعود است، نه در رسیدن به قله!**
📚 #تامل
**آدم امن به کسی میگن که وقتی جای زخماتو
بهش نشون دادی، بعد از اون همهی تلاششو
میکنه که از اون سمت به تو
آسیبی نرسه...**
📚 #خلاصه_نویسی #۲۵۰راه_برای_نه_گفتن
✍ #سوزان_نیومن #کتاب
📝 #مرضیه_بلوکی
**قسمت هشتم
فصل اول: با دوستان
☆سناریو:
دوستتان میگوید؛ استیسی و هانکار به دیدار ما آمدهاند و ما تصمیم گرفتیم به جای اینکه شنبه شب در خانه غذا بخوریم، به بهترین رستوران شهر برويم.
☆جریان چیست؟
بدون اینکه خبر داشته باشید، شام چهار نفرهی آرام در خانه دوستتان، به یک شام گرانقیمت در رستوران تبدیل شده است!
حالا باید قید لباسهای اسپرت را بزنید و لباس رسمی بپوشید و مکالمه صمیمی و راحت با دوستانتان را فراموش کنید؛ زیرا استیسی شایعه پراکن بزرگی است.
حالا از اینکه دوستانتان تصور کردند تغییر برنامه شام و اضافه کردن افراد دیگر، بدون هماهنگی با شما مشکلی ندارد، ناامید و عصبانی هستید.
☆پاسخ:
ای کاش به من اطلاع میدادید که میخواهید برنامه را تغییر دهید.
یک نگاهی به تقویم بیندازید تا بتوانیم تاریخ دیگری را فقط برای چهارنفر تعیین کنیم. من این هفته، حوصله شام خوردن در رستوران را ندارم!
☆هشدار:
میتوانید بدون بحث یا دعوا به مردم نشان دهید که به اعمالشان اعتراض دارید و انجام این کار باعث میشود قبل از تغییر برنامهها، نظر شما را نیز بپرسند.**
@ketabesotibolouki
Last updated 2 months, 2 weeks ago