?? ? ??
WE LOVE HELICOPTERS!!!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 3 months ago
وقتی تبدیل شدی به این سنگی که ازش دم میزنی نترسیدی؟ من به جات ترسیدم. وقتی فهمیدی خودتم شدی یکی از همونایی که ازشون نفرت داشتی زانوهات خالی نشد؟ من به جات زمین دور سرم چرخید. وقتی چشمت رو روی بیپناه بودنت بستی و بیصدا رفتی برای تنها شدنت گریه نکردی؟ من به جات گریه کردم. تو رفتی، من به جات موندم. تو نواختی، من به جات نوشتم. تو مرگِ تدریجی رو انتخاب کردی، من به جات غمت رو با علاقه زندگی کردم.
_ چشمات و ببند.
+ بستم.
_ حالا به این فکر کن که من دوستت دارم.
+ داری؟
_ نه، گفتم فکر کن. که خوابت ببره.
+ باشه، شب بخیر.
_ شب بخیر.
گفتم تو مرا از خودت میرنجانی و من از خستگیام دم نمیزنم. حالا خیال کن بروم. تو گمان میبری مقصرم، بیآنکه از درد روی شانههایم خبر داشته باشی.
گفتم تو مرا از خودت میرنجانی و من از خستگیام دم نمیزنم. حالا خیال کن بروم. تو گمان میبری مقصرم، بیآنکه از درد روی شانههایم خبر داشته باشی.
«من رو خلق کرده بودن برای خواستنِ تو ولی انگار یادشون رفته بود که تو روهم خلق کنن برای خواستنِ من.»
ما جَوون بودیم، تا وقتی که دلبر اومد.
?? ? ??
WE LOVE HELICOPTERS!!!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
Last updated 3 months ago